تاريخ فروپاشی و اضمحلال در ايران، از عهد باستان تا دوره معاصر! ناصر مستشار

از مقاطع پرعظمت تاريخ ايران بسيار خوانده ايم اما از دوره های فروپاشی واضمحلال دوره های تاريخی ايران کمتر اطلاع داريم. شايد ما ايرانی ها فقط خواستار ديدن وشنيدن دوره های پرعظمت تاريخ خود هستيم و از روياروئی با اعصار فروپاشی يا طفره می رويم يا هراسناکيم؟بهمين خاطر تاکنون نتوانسته ايم بربحرانهای معاصر نيز فائق آئيم چراکه درس و تجربه تاريخی از فرازو نشيب گذشته نياموخته ايم و تنها به پيروزی های خود سرمستيم ودر روزهای دشوار وفروپاشی ، ميدان نبرد را بسرعت خالی می کنيم.

همانطور که همگان شاهديم علاوه برهشدارهای دلسوزانه نيروهای اپوزيسيون نسبت به شکل گيری فاجعه در ميهنمان،نيروهائی در داخل و خارج از حاکميت در ايران نيز به نگرانی های خود نسيت به آشفتگی و نابودی ايران اذعان می دارند.حکومت کنونی ايران که تنها سرکوب و تهديد وفريب انسانها ، وسيله مناسب برای حکومت کردن برگزيده است ،برای ادامه بقای خويش سياست حفظ نظام بهرقيمتی را درپيش گرفته است تا حکومت راحفظ نمايد که در نهايت فروپاشی و اضمحلال ايران را ورق خواهد زد.

ظلمی که اينک به مردم وکشور می شود بارها در طول تاريخ ايران تکرار شده است.جنگهای بيشمار ايران با يونان در قبل از ميلاد مسيح که بالغ بر۳۳ بارشده بودعاقبت آنچنان شيرازه امپراتوری پارس را درهم ريخت که باحمله اسکندر همه شکوه و جلال امپراتوری پارس ازبين رفت.بعداز مرگ اسکندر ،سرداران اوبرسرتصاحب حکومت پارس به رقابت برخواستند. جنگهای بيشمار ساسانيان با امپراتوری رم که در جلوگيری از گسترش مسيحيت در ايران به وقوع پيوست بارديگر آنچنان ايران را ضعيف کرد که در دوره پايانی سلسله ساسانيان در عرض شش سال دوازده پادشاه بوسيله کودتا و توطئه به قدرت رسيدن و اين در حالی بود که قدرت نوپای اعراب نقشه فتح ايران و جهان آنروز را می کشيد. حکومت اعراب بر ايران به وسيله ترکان به پايان رسيد اما جهالت پادشاه خوارزمشاهيان در کشتن فرستادگان چنگيزخان مغول که سودای کسب عوايد تجارت راه ابريشم را داشت چنگيز را وادار به حمله ئی خونين به ايران نمود که صدای ضجه تاريخ آن حمله هنوزبه گوش می رسد. بعدها صفويان توانستند با کشتار ايرانی های سنی مذهب ،حکومت شيعه را در ايران پی ريزی نمايند که بارديگر آنها با تحريک وتهديد سلاطين عثمانی که تنها خواست اروپائيان را بر آورده می ساخت، باعث شدن تا ترکها عثمانی ـ ايرانيان را در جنگ چالداران شکست سختی دهند .داستان سقوط اصفهان بدست اشرف افغان تابه امروز برای ايرانی ها جای شرمساری گذاشته است.عاقبت ايران بدست نادرقلی خان نجات يافت اما يازده سال حکومت او نيز خالی ازستم نبود.در اوج ترقی و پيشرفت اروپا، ايران بدست خاندان قاجار رسيد.سلسله قاجار از عنفوان حکومت خود ، به روحانيت شيعه که به تازه گی قدرت يافته بود ميدان ويژه ائی داد.عاقبت با فتواهای پی درپی روحانيت شيعه جنگهای ايران و روس آغاز گرديد که منجر به شکستهای بيشماری برای ايرانيان شد.ايران ،تنها در دوره مظفرالدين شاه توانست با به امضاء رساند قانون مشروطيت قدم به دوران نوين و اصلاحات بگذارد که بامرگ مظفرالدين شاه همه آن آرزوها به پايان رسيد و با به روی کار آمدن محمدعلی شاه چموش وقلدر همه آن اميدها برباد رفت.مشروطيت نتوانست با دولتهای ۳۶گانه خود در عرض ۱۰ سال که مصادف با دوره سلطنت احمد شاه شده بود به موفقيت هائی دست يابد.عاقبت حکومت بدست رضاشاه افتاد واو توانست اصلاحاتی را به انجام برساند اما او نيز خود و کشور را قربانی اتحاد با آلمان هيتلری نمود که عاقبت باورود نيروهای متفقين از شمال و جنوب ،رضاشاه لجباز ويک دنده نيز سرنگون گرديد.

بارديگر بزرگترين شانس تاريخی در دوره ملی شدن صنعت نفت می توانست نصيب مردم ايران شود اما شاه بجای همکاری با نخست وزير دمکرات وملی ،عليه دکتر مصدق کارشکنی نمود و محمد رضاشاه پهلوی عاقبت آن کاری را که ناصرالدين شاه در حق امير کبير کرده بود درحق دکتر مصدق به انجام رساند و اورا بايک کودتای انگليسی و امريکائی برکنارکرد.شاه نيز دست از لجبازی خود برنداشت و به سخنان ونوشتهای دلسوزانه رجال سياسی آزموده آن دوره گوش فرا نداد وعاقبت ـ آخوند برمملکت حاکم گرديد.اينک نيز رژيم توسعه طلب شيعه مذهب دست از آزار وسرکوب مردم و همسايگان خود برنمی دارد و چهار نعل بسوی رسيدن سلاح هسته ائی حرکت می کند که در نهايت عاقبت خوشی برای مردم وکشور نخواهد داشت .