دوشنبه 21 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

موسوی خويينی‌ها: کاری کردند که ديگر ميزان رای ملت نيست، اصولگراها با زور سرنيزه می خواهد همه را خفه کند، تغيير

دبير کل مجمع روحانيون مبارز با بيان اينکه همه مسئولان کشور قابل نقد هستند، تاکيد کرد: «اگر قرار است مردم بدون شناخت و بدون حق انتقاد فقط روز انتخابات يک اسم را روی کاغذ بنويسند، بهتر است به يک عده ای از اصولگرايان وکالت دهند تا خودشان از طرف مردم اسم کسی را بنويسند.»
به گزارش سلام ، آيت الله موسوی خوئينی‌ها در ديدار با دانشجويان حامی موسوی در دانشگاه علامه طباطبايی در بيان تبيين مفهوم اصلاح طلبی گفت:«بعد از پيروزی انقلاب دو گروه سياسی چپ و راست داشتيم که چپ ها امروز با نام اصلاح طلب شناخته می شوند و جريان اصولگرا هم با هر تعريفی که از اصولگرايی داشته باشيم همان جريانی است که روزگاری جناح راست ناميده می شد.»
وی افزود:«برخی از مفهوم چپ تصوری دارند که گويی جناح چپ سابق اکنون نمی تواند اصلاح طلب باشد. البته بايد در نظر داشت که از زمانی که عنوان اصلاح‌طلب مطرح شد ما مفهوم اصلاح طلبی را روشن نکرديم. در آن زمان ما واژه اصلاح طلبی را به کار نمی برديم و فقط مسائلی را که مد نظر داشتيم مطرح می کرديم. من نمی دانم چه انسان خيرانديشی اولين بار از واژه اصلاح طلبی استفاده کرد، اما هرکسی که بود کار شايسته ای را انجام داد. در ابتدا جريان مقابل هم تلاش می کرد خود را اصلاح طلب بنامد اما موفق نشدند اين واژه را مصادره کنند. البته ما هم در ابتدا تلاش نمی کرديم که اصلاح طلب خوانده شويم. در هرصورت ما اصلاح طلب ناميده شديم و طرف مقابل اصولگرا.»

مسئولين دچار خودباختگی شده‌اند
موسوی خويينی‌ها با بيان اينکه اصلاح طلبی معنايش اين نيست که بحران های اقتصادی و اجتماعی را حل کنيم،اظهار داشت:«اصلاح اين موارد وظيفه هر دولتی هست اما ما به خاطر اين موارد اصلاح طلب ناميده نمی شويم. چون همه دولت ها به دنبال حل اين مسائل هستند. دولت فعلی هم گرچه از نام اصلاح طلبی خودداری می کند اما مدعی است که در ۱۶سال قبل از دولت فعلی همه چيز خراب شده و فساد افزايش يافته و مسئولين دچار خودباختگی شده اند و حالا قصد بهبود و اصلاح امور را دارد.»

به بهانه حفظ ارزش ها و اصول ناديده گرفته می شود
وی خواست عموم اصلاح طلبان را داشتن يک کشور اسلامی، آباد، پيشرفته و آزاد دانست و گفت:«اصلاح طلبان برای توسعه کشور هر کاری لازم باشد انجام می‌دهند و هر فداکاری که لازم باشد می کنند. برای توسعه و پيشرفت کشور حاضرند از گذشته ها عبور کنند تا به مطلوب برسند. از نظر حضرت امام (ره) واجب ترين مسئله اين است که نظام حفظ شود تا کشور سرپا بماند. حفظ نظام از اوجب واجبات است، يعنی بايد از برخی واجبات و محرمات (اگر لازم باشد) عبور کرد تا نظام حفظ شود اما در جناح مقابل اصلاح طلبی، نگاه متفاوتی وجود دارد و منافع نظام به بهانه حفظ ارزش ها و اصول ناديده گرفته می شود.»



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نمی توان به نام اسلام کشور را عقب نگه داشت
دبير مجمع روحانيون مبارز ادامه داد:«اصولگرايان عقايدی را برای خود به عنوان اصل در نظر گرفته اند ومی گويند به هيچ عنوان از آنها عدول نمی کنيم و برايشان هم فرق نمی کند که کشور چه وضعی پيدا خواهد کرد. اگر کسی بگويد وضع اقتصادی ما بد است آنها می گويند عيبی ندارد مهم اين است که ما از اصولمان عدول نکنيم. اگر بگوييد با اين اصول ممکن است اوضاع سياسی کشور به هم بريزد و مشکلی ايجاد شود می گويند عيبی ندارد. اصول آن ها يک دسته عقايد دينی است که چنان برايشان قطعی است که هرکس خلاف آن بگويد کفر است و باطل. يعنی يک دسته عقايد را با استنباط خودشان چنان اصل می گيرند که به هيچ وجه از آن عدول نمی کنند حتی اگر کشور از دست برود. بحث ما با اصولگرايان اين نيست که مسلمان باشيم يا نباشيم. اصلاح طلبان هم به دنبال کشور اسلامی هستند، اما کشوری که عقب مانده وفقير باشد را به هيچ عنوان اسلامی نمی دانند. ما می خواهيم مسلمان باشيم اما مسلمان پيشرو و توسعه يافته، نه مسلمان عقب افتاده ای که فاصله اش با دنيای امروز يک فاصله تاريخی باشد. پس ما هم می خواهيم مسلمان باشيم و هم کشورمان اسلامی باشد. دين در کشور ما ريشه دار است اما نمی توان به نام اسلام کشور را عقب نگه داشت و نبايد طوری بشود که نتوانيم در دنيا سربلند کنيم.»
مدير مسئول روزنامه توقيف شده سلام يادآور شد:«امام خمينی در زمان حياتشان اين موضوع را پذيرفتند که درست است ما مسلمانيم اما نمی خواهيم به بهانه اسلام جلوی پيشرفت کشور گرفته شود و کشورمان عقب افتاده شود، لذا نهادی درست می کنند به نام مجمع تشخيص مصلحت نظام و می فرمايند اگر شورای نگهبان مصوبه ای را خلاف شرع دانست و مجلس هم بر آن پافشاری کرد، آن مسئله به مجمع تشخيص برود و اگر مجمع، تشخيص داد قانونی که مجلس تصويب کرده به صلاح کشور است اجرا شود. اين نشان می دهد که امام قبل از هر چيزی به فکر پيشرفت کشور بود و قصد اصلاح امور را داشت و نمی خواست به هيچ بهانه ای کشور عقب بماند ولی طرف مقابل ما می گويد هيچ چيز نبايد خلاف شرع باشد و از شرع تفسيری ارائه می دهد که با پيشرفت و توسعه در تعارض است.»
وی تصريح کرد:«امام خمينی (ره) حتی معتقد بودند همين که لايحه ای در کميسيون تخصصی دولت بررسی شده و تصويب می شود و در هيات دولت هم مورد تائيد قرار گرفته و سپس در کميسيون های تخصصی مجلس هم مورد تصويب قرار گرفته و در انتها نمايندگان هم در صحن علنی با رای خود اعلام می کنند که به صلاح کشور است، برای اجرايی شدن قانون کافی است، ولو اين که شورای نگهبان آن را خلاف شرع تشخيص دهد. با اين حال از باب احتياط مجمع تشخيص مصلحت نظام تشکيل داده شد.»

چرا ميرحسين می‌گويد اصلاح طلب اصولگرا؟
موسوی خويينی‌ها با بيان اينکه در اصلاح طلبی هم اصولی وجود دارد، اظهار داشت:«برخی گمان می کنند اينکه مهندس موسوی می گويد من اصلاح طلب اصولگرا هستم منظورش اين است که به اردوگاه اصولگرايان تعلق دارد. اين اشتباه است چون معنای حرف او اين است که با در نظر گرفتن اصول، اصلاحات را پيش می برد. يکی از اصول اين است که« ميزان رای ملت است » و هر چيزی که در راه اين اصل مانع ايجاد کند بايد برداشته شود. اصل مهم برای اصلاح طلبان اين است که مردم بايد سرنوشت کشور را تعيين کنند و هر کاری که مانع انجام اين اصل است بايد برداشته شود نه اين که به بهانه ديگری و هر روز هم به يک بهانه اصل بودن «ميزان رای ملت است» زير پا گذاشته شود.»

کاری کردند که ديگر ميزان رای ملت نيست
وی با بيان اينکه مملکت ما اسلامی است و مجلس شورای اسلامی داريم،گفت:«در اين مجلس، هر قانونی که تصويب می شود بايد اسلامی باشد و کسانی بايد نمايندگی مردم را در مجلس برعهده بگيرند که به قوانين شرع پايبند باشند. ولی با اين تصور و با اين پيش فرض برخی گفتند بايد فيلتری بگذاريم تا همه آنهايی که می خواهند به مجلس بروند معتقد به اسلامی باشند که ما می فهميم و نيز آدم هايی باشند که مطمئن باشيم وقتی به مجلس می روند قوانينی را تصويب کنند که ما آن ها را شرعی می دانيم. اين تصور اصولگرايان که منجر به نظارت استصوابی شد در عمل يک نتيجه داشت و آن اينکه ميزان رای ملت نيست. يعنی آنها خودشان را به چيزی پايبند کردند که نتيجه آن اين شد که در سرنوشت کشور ميزان رای ملت نيست. پس آن اصولگرايی که نتيجه آن زير پا گذاشتن اين اصل اساسی است ضد اصلاحات و مردود است. چرا که اساسا مردم بايد نماينده خود را به مجلس بفرستند نه اينکه از بالا برايشان مصلحت سنجی شود. اما اين که بعضی‌ها می گويند ما بايد تشخيص دهيم چه افرادی برای حضور در مجلس صلاحيت دارند معنايش اين است که ميزان رای ملت نيست.»
شاه هم می گفت مردم صلاح خود را نمی دانند و من بايد برای آنها تصميم بگيرم
دبير مجمع روحانيون مبارز به اين گفته مير حسين موسوی اشاره کرد که “اصلاح طلبی هستم که به اصول مراجعه می کنم” ،گفت:«معنايش اين حرف اين است که به اصل حاکميت مردم پايبند است. مهندس موسوی اعلام کرده است که با نظارت استصوابی مخالف است. چون اين نظارت، رای ملت را ناديده می گيرد. اساسا انقلاب برای اين انجام شد که نظر مردم لحاظ شود. اگر قرار بود ديگران برای مردم تعيين تکليف کنند و نظر مردم کنار گذاشته شود نيازی به انقلاب نبود. مگر مردم با شاه چه مشکلی داشتند؟ آيا مشکل فقط اين بود که اعلی‌حضرت نماز نمی خواند؟ مشکل اصلی اين بود که شاه هم مردم را صاحب رای نمی دانست. او هم می گفت مردم صلاح خود را نمی دانند و من بايد برای آنها تصميم بگيرم.»
وی ادامه داد:«شاه در مصاحبه ای گفته بود چون من پدر مردم ايران هستم تا زمانی که مردم به رشد سياسی و فکری دست پيدا نکردند که صلاح خود را تشخيص دهند من به جای آن ها تصميم می گيرم. در حالی که اگر قرار است اينگونه رفتار شود مردم هيچ گاه به رشد نمی رسند. به همين خاطر تصميم گرفتند نظامی مردمی برپا کنند. حالا اگر قرار باشد ميزان رای ملت نباشد، اصلا نياز به آن همه رنج ها و مرارت ها و شهيد دادن ها و انقلاب نبود.»

اصولگرايان اصولی را برای خودشان ساخته اند و می گويند اين اصول نبايد خدشه دار شود
دادستان اسبق کشور خواست اصلاح طلبان را دارا بودن کشوری اسلامی، توسعه يافته، پيشرفته و مترقی دانست واظهار داشت:«انتظار اين است که مردم کشور حداقل، يک زندگی معمولی وانسانی داشته باشند و در اين راه هرچيزی که مانع ايجاد می کند بايد کنار گذاشته شود. اصولگرايان اما اصولی را برای خودشان ساخته اند و می گويند اين اصول نبايد خدشه دار شود. »

نظر مردم فقط روی برگه های رای گيری نيست
وی با بيان اينکه تحقق عملی اصل مترقی «ميزان رای ملت است» در گرو انتقاد آزاد از مسئولان است ،اظهار داشت:«اگر مردم نتوانند عملکرد مسئولان را نقد کنند چگونه می توانند نظرشان را اعلام کنند؟ نظر مردم فقط روی برگه های رای گيری نيست. آن برگه‌ها نتيجه نظر مردم است که در طول سال ها مطرح می‌شود. رای مردم در طول چندين سال بر اثر مباحثه ها و نقد ها شکل می گيرد و برای همين نبايد به هيچ بهانه‌ای جلوی انتقاد را گرفت و در انتقاد کردن نبايد استثنا قائل شويم. نمی شود بگوييم از دربان وزارتخانه می شود انتقاد کرد اما از خود وزير نمی شود انتقاد کرد. نمی شود گفت از وزير می شود انتقاد کرد اما از رئيس جمهور نمی شود انتقاد کرد. پذيرفتنی نيست عده ای بگويند از رئيس جمهور می شود انتقاد کرد اما از ساير ارکان نظام نبايد انتقاد کرد .»

نبايد اسم نقد اهانت به مقدسات گذاشته شود
موسوی خويينی‌ها با بيان اينکه حرمت همه مسئولان بايد حفظ شود چون حفظ حرمت آنان احترام به ملت است و احترام به انقلاب و کشور است،اظهار داشت:«اما اين حفظ حرمت نبايد آنقدر اصل گرفته شود، به طوری که جلوی نقد گرفته شده و اسم نقد اهانت به مقدسات گذاشته شود. همه مسئولان کشور قابل نقد‌اند. اگر جلوی انتقاد گرفته شود، از مردم چه انتظاری داريم که پای صندوق بيايند و رای بدهند و رای آنان بر اساس تحليل و درک صحيح مسائل کشور و تميز مصالح از مفاسد باشد؟ اگر قرار است مردم بدون شناخت و بدون حق انتقاد فقط روز انتخابات يک اسم را روی کاغذ بنويسند، بهتر است به يک عده ای از اصولگرايان وکالت دهند تا خودشان از طرف مردم اسم کسی را بنويسند! اگر قرار است با درک درست از شرايط کشور رای داده شود لازمه اش اين است که همه نقد شوند. اگر ما تصور کنيم که فقط در اين کشور بعضی ها هستند که اشتباه می کنند اما بعضی ها هرگز اشتباه نمی کنند خلاف اصلاح طلبی است. همه احتياج به نقد دارند. همه مردم از عادی ترين فرد تا عالی ترين مقام کشور بايد قبول کنند که اشتباه می کنند و نياز دارند که اشتباهات يادآوری شود.»
وی با بيان اينکه بين امر اجتماعی و حوزه خصوصی تفاوت وجود دارد،اظهار داشت:«اشتباه مسئولان و انتقاد از عملکرد آن‌ها يک امر اجتماعی است. عملکرد مديريتی در حوزه سياسی مانند رابطه دو مسلمان نيست که گفته می شود اگر مسلمانی اشتباه کرد به او آهسته و در گوشی اشتباهش يادآوری شود تا آبرويش ريخته نشود. در موضوعات شخصی بايد خصوصی تذکر داده شود اما در کار حکومتداری و مسائل اجتماعی، مسئولان بايد بپذيرند که علنی نقد شوند. شهروندان بايد حق داشته باشند تا علنی وآزاد مسئولان را نقد کنند.»
نمايده امام در سازمان حج و زيارت خاطر نشان کرد:«اگر اين اصل پذيرفته شود که ”ميزان رای ملت است” ، بايد تمام اقتضائات آنرا پذيرفت و در اين راه هيچ بهانه ای پذيرفتنی نيست. اصل سوم از نظر اصلاح طلبان اين است که همه چيز بايد بر محور قانون باشد. برای همين اصلاح طلبان هيچ شخصی را فراتر از قانون نمی دانند و اين يک تفاوت مهم ميان اصلاح طلب با غير اصلاح طلب است. ما در اداره يک کشور نمی توانيم يک اصل فراقانونی را بپذيريم. اگر ما يک اصل را فرا قانونی بدانيم کم کم اين مسئله به نقاط ديگر سرايت می کند ، همچنانکه امروز می بينيم کشوری که قرار بود بر خلاف رژيم گذشته همه چيزش بر مدار قانون باشد امروز به وضعی رسيده که آقای ميرحسين موسوی ناچار شده بگويد خطری که کشور را تهديد می کند قانون شکنی است . اين قانون شکنی آنقدر رواج پيدا کرده است که تبديل به هنجار شده است و گويی برخی مسئولان می توانند و حق دارند قانون شکنی کنند.»

امروز قانون شکنی عادی شده
وی ادامه داد:«ما امروز شاهديم که مجلس هم ديگر چندان حساسيتی به قانون شکنی نشان نمی دهد. ظاهرا قانون شکی آنقدر عادی شده که نمايندگان مجلس هم بعد از يکی دو بار تذکر و بعد از مواجهه با موارد متعدد قانون شکنی کوتاه آمده و به اين قانون شکنی ها عادت کرده اند و اين وضع يکی از نتايج پذيرفتن امر فراقانونی و از نظر اصلاح طلبی مردود است.»
مدير مسئول روزنامه توقيف شده سلام در در پاسخ به سوال حاضرين که چرا اصلاح طلبان خود را نقد نکردند؟گفت:«اين درست نيست که بگوئيم اصلاح طلبان خود را نقد نکرده اند. آن ها خود را نقد کرده اند و من شنيده ام در برخی احزاب اصلاح طلب در داخل خودشان نقدهای مفصلی صورت گرفته و اين نقدها مکتوب هم شده است.»
موسوی خويينی‌ها به گفته برخی افراد مبنی بر اينکه بعضی‌ها می گويند اصلاح طلبان در هشت سالی که دولت را داشتند نتوانستند کاری انجام دهند ،اظهار داشت:«من بر خلاف آنان معتقدم کارهای بسياری انجام گرفته است. اما دو مسئله باعث شد چنين تصوری ايجاد شود.از يک طرف مخالفان اصلاحات برای ضعيف نشان دادن آنها القا کردند که اصلاح طلبان کاری انجام نداده اند و چنين القا کردند که گويا اصلاح طلبان می خواستند ساختار شکنی کنند و ساختار نظام را تغيير دهند و نتوانستند! اين يک تبليغ دروغ بود و نتيجه گيری از آن هم غلط بود. از طرف ديگر برخی اصلاح طلبان هم من باب تواضع گفتند که ما کاری برای مردم انجام نداده ايم. معنای اين حرف اين است که لياقت مردم بيش از اين حرف ها است و ما به اندازه شايستگی مردم کاری نکرديم. اما اين حرف آنقدر تکرار شد که عده ای گمان کردند منظور اين است که اصلاح طلبان در طول ۸ سال خوابيده بودند و واقعا هيچ کاری انجام ندادند. آمار و ارقام نشان می دهد اصلاح طلبان در دوره خود بسيار موفق بوده اند. اين در حالی است که اين دولت اگر يک دهم دولت اصلاحات عمل کرده اما آن را صد برابر جلوه می دهد.ولی اصلاح طلبان ده برابر اين دولت کار کرده اند اما از باب اخلاق و تواضع می گويند کاری نکرده ايم.»

برخی اصولگرايان برای رسيدن اصلاح طلبان به قدرت به ترور و کشتن متوسل شدند
وی تاکيد کرد:«موانعی که اصلاح طلبان برای ايجاد تحول در کشور پيش رو داشتند در حد هر نه روز يک بحران بود. اينگونه نبوده است که راه اصلاح طلبان يک اتوبان پهن آسفالت بوده باشد که آنها می توانستند با سرعت حرکت کنند اما با کندی حرکت کردند. راه اصلاح طلبی جاده ای نا هموار با موانع فراوان بود. برخی مخالفان اصلاحات با اعتقاد راسخ مقابل آن ايستاده بودند و به هر قيمت تلاش می کردند جلوی آن را بگيرند. برخی اصولگرايان از روی ايمان و اعتقاد و از عمق جانشان فکر می کنند که واقعا اصلاح طلبان دين و ايمان و انقلاب و امام را بر باد می دادند و معتقد بودند به هر قيمتی هست بايد جلوی آن را گرفت و به هر قيمتی هم که هست نبايد اجازه دهيم که به حکومت برگردند و برای اين هدف به ترور و کشتن هم متوسل شدند.»

شگرد اصولگرايان برای زدن خاتمی
موسوی خويينی ها با بيان اينکه جريان اصلاح طلبی جريان يکدستی نبوده و در زير چتر آن افرادی با گرايش های مختلف جمع شده بودند،اظهار داشت:«در جريان اصلاح طلبی عده ای وارد شدند که دنبال اهداف ديگری بودند. ما نبايد تصور کنيم خودمان فرشته های آسمانی هستيم و رقيب ما شيطان است. در جريان اصلاح طلبی هم برخی زير چتر اصلاح طلبی آمدند ولی مطالبات ديگری داشتند. اينها چون نمی توانند با تابلوی خود وارد شوند زير تابلوی اصلاح طلبی جمع می شوند تا به اهداف خودشان برسند. اين افراد بهانه ای دست رقيب می دهند تا شمشير را روی سر تمام اصلاح طلبان بگيرد.»
وی ادامه داد:«در زير چتر اصلاحات عده ای بودند که داعيه اصلاح طلبی داشتند اما اصلاح طلبی را با کنار گذاشتن دين ممکن می دانستند، عده ای می گويند لازم نيست دين را کنار گذاشت اما نبايد در سياست دخالتش داد، عده ديگری می گويند داخل شدن دين در سياست اشکالی ندارد اما به اين شکلی که امروزه اتفاق افتاده کار درستی نيست. برخی هم کاملا چارچوب ها را قبول دارند اما به روش ها ايراد دارند. امروز به لطف خدا اين مسائل با نقدی که اصلاح طلبان از خود داشته اند روشن شده است. با اين حال طرف مقابل همه اصلاح طلبان را به يک چوب می زند و حتی اصلاح طلبانی را که کاملا معتقد به چارچوب ها هستند را هم می زنند. در بين اصلاح طلبان هم افرادی بودند که آقای خاتمی با آنها نسبتی ندارد. ولی طرف مقابل هم آقای خاتمی وهم آن دسته از اصلاح طلبان را همزمان می زند. چرا که معتقد است برای زدن آقای خاتمی اين يک بهانه خوبی است.»
دبير کل مجمع روحانيون مبارز با تاکيد بر اينکه البته اين افراد بايد بتوانند آزادانه در جامعه نظرات خود را مطرح کنند در بيان دليل اين سخن خود گفت:«چون به هر صورت آدم‌هايی در جامعه وجود دارند که با دين مخالف هستند. با زور که نمی توان صدای همه را خاموش کرد. منطقی که معتقد به خاموش کردن صدای مخالف است اساسا منطق غلطی است. عده ای گمان می کنند با ايجاد اختناق در کشور، معاندين با دين از ميان می روند، در صورتی که اينگونه نيست، اين روش نتيجه عکس می دهد، اتفاقا اگر اين افراد بتوانند حرف خود را بزنند و همه حرف ها شنيده شود مردم در دين خود راسخ تر می شوند.»

جريان اصولگرا با زور سرنيزه می خواهد همه را خفه کند
وی خاطر نشان کرد:«اصلاح طلبان ديندار هستند اما معتقدند کسانی که دين ندارند هم بايد حرف خود را بزنند چون در نهايت اين مباحث به نفع دين تمام می شود. پس اصل چهارم در اصلاح طلبی آزادی مخالفان در اظهار عقايد است . اما مدعيان اصولگرايی می خواهند با سر نيزه همه مخالفان را ساکت کنند. ظاهرا بعضی ها از مخالفان دينداری در اين کشور آنقدر هراس دارند که می ترسند تا کسی حرفی زد مردم از دينشان برگردند ولی هرگز اينگونه نيست. اگر مخالفان دين در جامعه آزادانه استدلال های خود را مطرح کنند مدافعان دين در دفاع از دين خود جدی تر می شوند تا اين که چشمان خود را ببندند و فکر کنند که مخالفی وجود ندارد. هرچند اصلاح طلبان بايد صف خود را از دين ستيزان جدا کنند اما اين به معنای نابود کردن آنها نيست. فرق اساسی اصلاح طلبان و اصولگرايان در اين زمينه اين است که اگر اصلاح طلبان حاکم باشند اجازه می دهند کسانی که مخالف دين هستند آزادانه حرف خودشان را مطرح کنند و همه متوجه می شوند که گروهی نظراتی مخالف دارند و بايد برايش فکری کرد ولی وقتی که جريان اصولگرا حاکم است با زور سرنيزه می خواهد همه را خفه کند و نمی فهمند که چنين تفکری هم وجود دارد و خطر اين تفکر و اين روش اين است که همه چيز و همه کار را به دين می چسبانند و مخالف آن را مخالف دين معرفی می کنند تا مجوز برای سرکوب بتراشند و به اين ترتيب همه آدم ها مقدس می شوند و همه کارها مقدس می شود و مخالفان آن ها، مخالفان مقدسات می شوند! »
دادستان اسبق کشور با تاکيد بر اينکه يک کشور برای اين که مقتدر باشد لازم نيست چنين نمايش دهد که تمام مردم يک نفر را قبول دارند،اظهار داشت:«اين اتفاق مانند انتخابات صدام خنده دار می شود که در رفراندومی که برگزار کرد فقط يک نفر به او رای منفی داده بود. وقتی همه موافق يک مسئول باشند معلوم است که مسخره و خنده دار می شود. دنيا هم چنين چيزی را قبول نمی کند چرا که خدا هم طرفدارانش صد در صد نيست.»

اصلاح طلبان بايد خودشان را وسط خيابان آتش می‌زدند تا ثابت شود به دنبال تحول هستند؟
وی خطاب به دانشجويان گفت:«به دانشجويان عزيز توصيه می کنم که برای اصلاح طلبی ابتدا مشخص کنند که دنبال چه هستند و اگر افرادی هستند که در اين هدف مشترک نيستند صفشان را جدا کنند. اگر کسانی با اصل دين مخالفند حق اظهار نظر دارند اما بايد صفشان را از اصلاح طلبان جدا کرد. من به کسانی که اصلاحات را متهم به کند روی می کنند می گويم در شرايطی که اصولگرايان به تمامی ابزارهای نظامی، انتظامی و قضايی مجهز بودند اصلاح طلبان بايد چه می کردند تا متهم به کند روی نشوند؟ آيا بايد خودشان را وسط خيابان آتش می‌زدند تا ثابت شود دنبال تحول هستند؟ اصلاح طبان در حدی که مقدور بود کار انجام دادند.»

متوجه نمی شوم با کدام معيار قانونی، حقوقی و شرعی تحصن مودبانه تعدادی نماينده در مجلس آنقدر زشت تلقی شد
موسوی خويينی‌ها با بيان اينکه اصلاحات با ايجاد بلوا، آشوب و شورش پيش نمی رود،اظهار داشت:«برای همين اصلاح طلبان تا حدی جلو می رفتند که منجر به شورش نشود، آنها تا حد امکان پيش رفتند اما کار را به جايی نرساندند که کشور با بحرانی بزرگ رو به رو شود. اصلاح طلبان در شرايطی بودند که تحصن نمايندگان مجلس را مخالفانشان بدتر از کفر ابليس معرفی می کردند! تحصن نمايندگان مدنی ترين نوع اعتراض سياسی بود که می شد انجام داد. اما ديديم که چه بلوايی سر آن به راه انداختند و آن را در حد مخالفت با نظام و اسلام بالا بردند و آنقدر در مورد تحصن بد گفتند که متاسفانه برخی از اصلاح طلبان هم با آنها هم نظر شدند و قبول کردند تحصن کار غلطی بود و به متحصنين خرده گرفتند و در نهايت هم ديديم که صلاحيت متحصنين به جرم يک تحصن آرام رد شد. اين در حالی است که متحصنين با نزاکت ترين شکل اعتراض را انجام دادند. آنها نه بلوا کردند و نه مردم را به شورش دعوت کردند، فقط در مجلس متحصن شدند. اما محافظه کاران همين تحصن ساده را به معنی مخالفت با نظام و همصدايی با دشمن تعبير کردند. البته اين که تحصن چه نتيجه ای داشت و می شد چه دستاوردی داشته باشد بحث ديگری است، موضوع اين است که متحصنين برای اعتراض اين راه به ذهنشان رسيد. من هرچه فکر می کنم متوجه نمی شوم با کدام معيار قانونی، حقوقی و شرعی تحصن مودبانه و با نزاکت تعدادی نماينده در مجلس آنقدر زشت و ناپسند تلقی شد که به متحصنين ديگر هيچگاه اجازه نمی دهند نماينده شوند و صلاحيتشان را رد کردند. »

راه انتقاد بايد آزاد باشد
وی انتقاد از مسئولان و اعتراض به عملکرد آنان را حق شهروندان دانست وگفت:«نمی شود برای اعتراض از کسی اجازه گرفت. ممکن است يک اعتراض يا انتقاد غلط باشد اما چاره‌ای نيست راه انتقاد بايد آزاد باشد. نمی شود که از طرف حاکميت کميسيونی تشکيل داد تا هر کسی انتقاد يا اعتراضی داشت از آن جا مجوز بگيرد. من معتقدم نمايندگان اصلاح طلب مجلس و دولت خاتمی در حد توان کار کردند. حتی برخی به شدت تهديد شدند اما نمی شود آن ها را به کم کاری متهم کرد. حقيقت اين است که موانع بر سر راه، موانع بسيار سختی بود و اين موانع هنوز هم وجود دارد.»

اگر کسی می خواهد بگويد انتخابات، درست برگزار نمی شود بايد در آن شرکت کند تا عدم سلامت آنرا نشان دهد
موسوی خويينی‌ها تصريح کرد:«اکنون ما راه ديگری به جز راه اصلاح طلبی نداريم و بايد اصلاحات را با حضور در عرصه انتخابات پيش ببريم. نمی شود کنار نشست و گفت در انتخبات شرکت نمی کنيم. اينکه انتخابات سالم برگزار می شود يا نمی شود دست ما نيست اما ما تا وارد عرصه انتخابات نشويم سلامت يا عدم سلامت انتخابات را نمی شود به مردم نشان داد. ما بايد تمام تلاش خود را بکنيم چون با قهر کردن و رای ندادن کاری از پيش نمی رود. کسی اگر می خواهد بگويد انتخابات ، درست برگزار نمی شود بايد در آن شرکت کند تا عدم سلامت آنرا نشان دهد. اگر گروه ها در عرصه حضور نداشته باشند مردم آنها را فراموش خواهند کرد.»
وی با بيان اينکه امروز راه ما روشن است،گفت:«امروز راهی داريم که هموار نيست، سنگلاخ و دست انداز دارد، مرارت و سختی دارد اما می توان در آن حرکت کرد. هر کسی که به آينده کشور فکر می کند راهی جز شرکت در انتخابات ندارد. در اين زمينه هيچ عذر و بهانه ای پذيرفته نيست. عدم حضور در صحنه هيچ مشکلی را حل نمی کند . بعضی ها فکر می کنند اگر در انتخابات حاضر نشوند تمام محاسبات و معادلات مخالفان را به هم می ريزند، اما اينگونه نيست. کسی که در صحنه سياسی کشور حاضر نشود فراموش می شود. اتفاقا اگر ما را از در هم بيرون کردند بايد از پنجره وارد شويم و تا جايی که ممکن است بايد حرف زد و نوشت و در صحنه های گوناگون حضور داشت.»

انتظار داريم مهندس موسوی در درجه اول روند فعلی را متوقف کند
مدير مسئول روزنامه توقيف شده سلام به آينده اصلاحات اشاره کرد و گفت:«در صورت پيروزی اصلاح طلبان در انتخابات، اگر وضعيتی که اکنون گرفتار آن هستيم متوقف شود خودش کار بزرگی است. متاسفانه دولت نهم هر روز دارد بنيان هايی که در سال های گذشته درست شده بود را ويران می کند. ما فکر می کنيم مهندس موسوی با توجه به تجربه مديريت کشور در زمان جنگ می تواند اوضاع را سروسامان دهد، چون ايشان توانايی جذب نيروهای متخصص و کارآمد را دارد و با تفکر تصميم گيری می کند. اما با توجه به وضعيت بد کشور نبايد توقع داشت که در چهار سال آينده حتی بتوان کشور را به شرايط قبل از چهار سال اخير برگرداند. با اين حال ما انتظار داريم مهندس موسوی در درجه اول روند فعلی را متوقف کرده و در درجه بعد با استفاده از تجربياتش و افراد کاردانی که دورش جمع می شوند چند قدمی به سوی توسعه بردارد.»

دستگاه های تبليغاتی اجازه ندادند به مردم گفته شود در زمان خاتمی بدون ايجاد بحران چه پيشرفت هايی حاصل آمد
وی در بخش ديگری از سخنان خود به موضوع هسته ای اشاره کرد و گفت:«تصور عده ای بر اين است که تاکيد ايران بر دستيابی به انرژی هسته ای منجر به اين بحران شده است اما اينگونه نيست. در زمان آقای خاتمی ايران راه خود را ادامه می داد و چنين بحرانی هم به وجود نيامد و پرونده به شورای امنيت هم نرفت. متاسفانه بعد از پايان دولت خاتمی، دستگاه های تبليغاتی اجازه ندادند به مردم گفته شود در زمان خاتمی بدون ايجاد بحران چه پيشرفت هايی حاصل آمد.»
موسوی خويينی‌ها ادامه داد:«اکنون مشکل ما اين است که در کنار پرونده هسته ای کارها و اظهارنظرهايی انجام شده که مشکلاتی برای پرونده هسته ای ايجاد کرده است. اين رفتارمسئولان ايران، باعث شده تا برای جهان سوظن ايجاد شود. دولت نهم از يک طرف قسم حضرت عباس می خورد اما از طرف ديگر دم خروس هم از جيبش پيدا است. از يک طرف می گويند با دنيا جنگ و دعوا نداريم و دنبال بمب اتمی نيستيم اما از طرف ديگر حرف از تغيير مديريت جهان و هدايت دنيا برای جنگ با دشمنان می زنند. حرف ها و شعارهای طرح شده البته مصرف داخلی دارد و مسائلی مطرح می شود تا در داخل نظر مردم جلب شود، اما آمريکائی ها گمان می کنند لابد اين صحبت ها جدی است و ايران در مسير تغيير مديريت جهانی دنبال بمب اتم است. اين آقايان سعی می کنند برای لاپوشانی اشتباهات خود تمام مسائل را به غنی سازی گره بزنند اما اينگونه نيست. بسياری از اين حساسيت های غرب به خاطر اشتباهات و حرف های نابجا در حوزه های ديگر است که به انرژی هسته ای سرايت کرده است.»

موضوع رابطه با آمريکا به عنوان يک معضل به حساب نمی آيد
وی همچنين در اين ديدار به رابطه ايران و آمريکا اشاره کرد و گفت:«در يک نگاه منطقی و تحليلی موضوع رابطه با آمريکا به عنوان يک معضل به حساب نمی آيد. اين مسئله توسط برخی افراد به يک مسئله بزرگ تبديل شده است. نمی دانم چرا گاهی اوقات در اين کشور موضوعات به قدری پيچيده می شود که حل آن دردسر آفرين می شود. به هر صورت ما زمانی انقلاب کرديم وآمريکا با انقلاب ما مخالفت کرد وما نيز متقابلا پاسخ آن را داديم اما نبايد تا ابد با آمريکا در يک وضعيت ثابت ماند.»
دبيرکل مجمع روحانيون مبارز خاطر نشان کرد:«اگر طرف مقابل حاضر است با ما رابطه خوبی داشته باشد ما نيز بايد در برابر آن اينگونه عمل کنيم اما بايد دقت کرد که در اين مسير نه دست و پايمان را گم کنيم ونه سر سختی بيش از اندازه نشان دهيم. اگر به اين نتيجه رسيديم که آمريکا ديگرآمريکای ۳۰ سال پيش نيست بايد با آن کنار آمد و پيام اوباما هم تا حدودی اين امر را نشان داد. وقتی آمريکايی ها می گويند ما می خواهيم با شما متفاوت از گذشته حرف بزنيم ما هم بايد نوع ديگری رفتار کرده و به آن‌ها علامت می داديم که پيامتان را دريافت کرديم. به نظرم امروز برقراری رابطه با آمريکا از چنان پيچيدگی برخوردار نيست که ما در درون نظام نتوانيم درباره اش تصميم بگيريم. حل اين مسئله فقط به يک تدبير عاقلانه نياز دارد.»
اساسا طوری حکم دادند که ديگر امکان انتشار سلام به مديريت من وجود نداشته باشد
وی در پاسخ به اين سوال حاظرين که چرا روزنامه سلام پس از پايان مدت محکوميت ديگر منتشر نشد؟گفت:«آن‌ها اساسا طوری حکم دادند که ديگر امکان انتشار سلام به مديريت من وجود نداشته باشد. به اين ترتيب که سه سال روزنامه را توقيف کردند و پنج سال من را از مشاغل مطبوعاتی محروم کردند. وقتی سه سال حکم توقيف روزنامه تمام شد من امکان انجام وظيفه مدير مسئولی نداشتم و بايد آن را به فرد ديگری واگذار می کردم. برخی دوستان پيشنهاد دادند کسی معرفی شود تا به حسب ظاهر مدير مسئول باشد اما در واقع خود من روزنامه را اداره کنم. من اين پيشنهاد را قبول نکردم چون درست نبود من کاری را انجام دهم و فرد ديگری مجبور شود در دادگاه پاسخگو باشد. اگر قرار بود فرد ديگری بيايد که با سليقه خودش روزنامه را اداره کند آن روزنامه ديگر «سلام» نمی شد و می شد مجوزی با نام ديگری گرفت. بعد از پايان محروميت مطبوعاتی من، مجوز سلام باطل شد چون دو سال از زمان رفع توقيف آن گذشته بود و منتشر نشده بود. به اين ترتيب ديگر اين روزنامه منتشر نشد.»
موسوی خويينی‌ها همچنين در خصوص اجماع اصلاح طلبان نيز گفت:«اگر اجماع در نهايت اتفاق بيفتد خيلی خوب است اما اين ماجرا از ابتدا به گونه ای پيش رفت که از نظر من الان دور از دسترس است. البته برخی از دوستان برخلاف من فکر می کنند و معتقدند بعد از شروع تبليغات رسمی و روشن شدن وضعيت کانديداها اجماع امکان پذير است.»





















Copyright: gooya.com 2016