شناسائی فصول مشترک اصولگرايان و اصلاح طلبان! ناصر مستشار
اصلاح طلبان به رهبريتی التزام نظری و عملی دارند که در مورد بی کفايت ترين، عقب مانده ترين، ارتجاعی ترين دولت در تاريخ ايران اين چنين می گويد: «به قول رهبرمعظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه ائی، دولت آقای احمدی نژاد ـ بهترين دولت از آغاز مشروطه تاکنون بوده است.» (کيهان شريعتمداری)
خامنه ای عليرغم اين که همه بی کفايتی های دولت احمدی نژاد را که از جانب بخشی از خود عناصر رژيم نيز تصد يق شده است و بارها آنرا بازگو کرده اند، اما نامبرده دولت نهم را بهترين دولت تاريخ ايران ناميده اند و اينک اصلاح طلبان می خواهند تحت فرامين و در التزام همان رهبری به قدرت برسند و دولت خود را تشکيل بدهند تا به اصطلاح خويش ـ ايران را از پرتگاه نجات دهند؟چرااصلاح طلبان همه حقايق آشکار و پنهان را يک بار برای هميشه به مردم نمی گويند؟ چرا بارديگر مانند دوم خرداد می خواهند تنها باشعارهای فريبنده عليه دولت ناکارآمد نهم که مورد حمايت شخص رهبر بوده است ، اينک اصلاح طلبان می خواهند به قدرتی مصنوعی و بی اختيار رياست جمهوری دست يابند که از همين حالا ـ همان مقام معظم رهبری که اصولگرايان را تلطيف و مورد حمايت قرار داده است، اين بار رهبر ـ تنها برای حفظ نظام بايد اصلاح طلبان را پشتيبانی نمايد؟ چرا اصلاح طلبان به رهبری کرنش می کنند که مانع اسا سی دوره اصلاحات بوده است ؟
اصول گرايان همواره در سايه حمايت های ولی فقيه از مقام تدارک چی رياست جمهوری بيش از اندازه بهره برده اند اما اصلاح طلبان وحشت زده حتی نتوانستند از ده درصد قدرت رياست جمهوری استفاده ببرند.اصلاح طلبان نتوانستند از وزير و شهردار زندانی شده خود حمايت نمايند اما اصول گرايا ن حتی توانستند ضارب سعيد حجاريان رااز زندان آزاد نمايند!اصلاح طلبانی که نتوانستند از ياران خود بدرستی دفاع نمايند اينک چگونه می خواهند از آرای مردم صيانت نمايند
سئوال اساسی در اينجاست که فصول ،نقاط و شباهت های مشترک اصولگرايان و اصلاح طلبان را در کدام مقاطع زمانی ومکانی ونظری و عملی می توان مقايسه کرد؟اصلاح طلبان عليرغم اينکه با اصول گريان مشترکات مشخص و معينی دارند ، اما چرا خود را به مردم از نحله ائی ديگر معرفی می نمايند؟ودر همين راستا خودرا به غلط فرشته نجاتبخش معرفی می نمايند؟
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در قبل از انقلاب در کنار يک ديگر تحت رهبری خمينی عليه سلطنت پهلوی مبارزه کرده اند ودر به قدرت رساندن حکومت اسلامی به رهبری خمينی وبه تصويب رساندن ارتجاعی ترين قانون اساسی عصر حاضرسهم مساوی داشته اند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا از همان آغاز شکل گيری نظام جمهوری اسلامی در ضديت با آزادی ودمکراسی به عنوان پديده غربی ـ مشترک می باشند. همه آنها از سرکوب آزاديخواهان گرفته تا کودتا عليه رياست جمهوری بنی صدر همکاری داشته اند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا از اعدام های دهه شصت دفاع می نمايند و کوچکترين انتقادی به کشتار سال ۶۷ نمی نمايند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا از هشت سال جنگ بيهوده ايران و عراق که نزديک به هزار ميليارد خسارت مادی و يک ميليون کشته و معلول بر جای گذاشت که می توانست به سرعت پايان پذيرد به عنوان دفاع مقدس که به تجاوز مقدس منجر شده بود تا به امروز پشتيبانی می نمايند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در گروگان گيری سفارت امريکا که به قول دکتر ابراهيم يزدی، تنها برای فريب نيروهای چپ به کار گرفته شد، شرکت فعال داشته اند و تا به امروز از آن عمل زشت مخالف با عرف ديپلماتيک حمايت می نمايند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در مبارزه ضدامپرياليستی که ايران را به انزوا کشيده و به خرابه ای تبديل نموده است و در صدور انقلاب اسلامی به همه کشورهای اسلامی فعاليت نظری و عملی مشترک داشته اند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در مبارزه و امحای اسرائيل به خمينی اقتدا می کنند و از شعار ارتجاعی و تجاوزکارانه قدس از کربلا می گذرد تبعيت می کردند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در به کار بستن سياست های برباد دهنده ايران در همه عرصه های سياسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی ـ نقاط اشتراک بسيار نزديکی دارند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در زن ستيزی، حجاب اجباری، ممنوعيت ورود زنان به ورزشگاه ها، ممنوعيت احراز مقامات عالی برای زنان، حق قضاوت برای زنان، آزادی چند همسری و صيغه برابر قرآن و مخالفت با حقوق مساوی زنان و مردان به اندازه کافی مشترک هستند. زنان در قوانين اسلامی به عنوان ناقص العقل و در حکومت اسلامی در همه زمينه ها نصف مردان از حقوق برخوردار می باشند اما هنگام خواندن آرای زنان در انتخابات مختلف نظام اسلامی، رای زنان به اندازه مردان محسوب می شود. زنان هيچ گاه حقوق کانديداتوری برای مقامات رياست جمهوری، رهبريت و قضاوت ندارند؟
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا از همان اسلامی تبعيت می کنند که مخالف دمکراسی و سکولاريسمی هستند که حاکميت را از آرای مردم ناشی می داند و به قانون اساسی ولايت فقيه که خود را نماينده الله بر روی زمين باشد هيچ اعتقادی ندارد.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا بر اداره مملکت ايران با موازين شرعی شيعه تکيه می ورزند که در سايه انقلاب اسلامی و رفراندوم ۱۲ فروردين ۵۸ به تصويب رسيده است. عدول از آن به مثابه عمل ضد انقلابی و قيام عليه حکومت اسلامی قلمداد می شود که مجازاتش برابر قوانين جزائی کشور اسلامی مساوی با اعدام است.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در ضديت با اقليت های مذهبی مانند بهائيت و غيره وجه مشترک دارند و از همان قانونی تبعيت می کنند که نظام جمهوری اسلامی آن را به تصويب رسانده است.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در ضديت با اقوام و خلق های ساکن ايران از رفتار خشن و از قدمت مساوی برخوردار هستند و در اين زمينه ها همه آنها در سرکوب اقوام از پيشينه ای بی رحمانه و خونبار و آشکار برخوردار هستند.
ـ همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در قوانين قضائی و جزائی مانند ديه و غيره به شريعت اسلام که با قرائت شيعه انطباق داشته باشد اعتقاد دارند.
ـ نبض همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا در قم نزد روحانيونی به نام مراجع عظام مذهبی شيعه می زند. آنها همه قوانين جاری کشور را از قوانين اسلامی ۱۴۰۰ سال پيش الهام می گيرند و تاکنون همه آنها برای تاييد و سلامت افکار خود که با اسلام مطابقت داشته باشند به روحانيون ارشد در قم مراجعه می کنند نه به مردم ايران!
در پايان بايد يادآوری نمود که برای بخش وسيعی از نيروهای سياسی آزادی خواه که آگاه به مسائل حقوق سياسی و مدنی، قضائی، بين المللی و حقوق بشر هستند و به خوبی بر آنها اشراف دارند، تا به امروز و هنوز هم اختلافات همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا با يکديگر مشخص نشده است ـ در بالا مشترکات همه نيروهای اصلاح طلب و اصولگرا يادآوری شده است اما بهتر است اصلاح طلبان يک بار برای هميشه اختلافات خود را با اصول گرايان روشن سازند.