شنبه 26 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گزارش کنفرانس حقوق بشر در پاريس در باره بهاييان و وضعيت تحصيلی آنان در ايران (همراه با چند عکس)، ويدا سامعی

شب گذشته، پانزدهم ماه مه، در محل آمفی تئاتر دانشگاه پاريس يکم، کنفرانسی به همت پيمان حقوق بشر شاخۀ سوربن، برگزار شد. اين کنفرانس به يکی از مهم ترين دغدغه های فعالان حقوق بشر ايرانی و بين المللی اختصاص داشت: اخراج دانشجويان بهايی از دانشگاه های ايران.
سخنرانان اين کنفرانس، عبدالکريم لاهيجی، رئيس جامعۀ حقوق بشر ايران و نايب رئيس فدراسيون بين المللی حقوق بشر، سعيد پيوندی، جامعه شناس و استاد دانشگاه پاريس هشت، فواد صابران روانشناس و عضو جامعۀ بهايی، شهلا شفيق، جامعه شناس و نويسنده و مارک کراوتز، روزنامه نگار فرانسوی راديوی فرهنگ فرانسه هر کدام به ترتيب با ارائۀ خلاصه ای از وضعيت بهاييان مقيم ايران سعی کردند شمائی کلی از فشار حاکميت ايران بر اين جامعۀ مذهبی در کشور پيش چشم شرکت کنندگان قرار دهند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


عبدالکريم لاهيجی، به عنوان نخستين سخنران، با اشاره به اين که بهائيان تنها اقليت مذهبی هستند که در قانون اساسی ايران شناخته نشده اند، گفت: "مبنای حکومت اسلامی ايران بر روی يک رژيم تبعيضی بنا نهاده شده است به همين دليل است که همواره در تمامی اعتراض ها به حکومت ايران در رابطه با حقوق بشر، چه داخلی و چه از سوی جوامع بين المللی، از برابری قانون صحبت به ميان می آيد. اين نابرابری قانونی در ايران نه تنها در برابر اقليت های مذهبی غير مسلمان، بلکه حتی در ميان مسلمانان غير شيعه هم از سوی حکومت ايران ديده می شود".


عبدالکريم لاهيجی، نائب رئيس فدراسيون حقوق بشر

نائب رئيس فدراسيون حقوق بشر از گزارش ارائه شده به شورای حقوق بشر سازمان ملل در ماه مارس ٢٠٠٩ نام برد که در آن تبعيض عليه زنان و کودکان به طور اعم و اقليت های مذهبی به طور اخص تأکيد کرده است. وی مانور سياسی محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران در کنفرانس" دوربان دو" و نطق وی در پيش کشيدن بحث صهيونيسم و سخن گفتن از فلسطين را، ناشی از زيرکی وی برای فرار از مطرح شدن شرايط اقليت های مذهبی و قومی در ايران دانست. اين فعال حقوق بشری با مطرح کردن سوال اقليت شناخته شده يعنی چه؟ توجه حاضران را به مبنای حقوق اين اقليت ها در جامعۀ ايران جلب کرد. به گفتۀ وی، شناخته شدن يک اقليت مذهبی در ايران توسط حکومت، الزامی برای شناختن حقوق مساوی با اين اقليت از سوی حکومت قائل نمی شود. وی می افزايد: "اقليت های شناخته شده نمی توانند در جامعه رسماٌ از مذهبشان حرف بزنند، در جامعه به تبليغ بپردازند و يا مراسم دينی خود را مانند شيعيان در عموم برگزار کنند. اين حق تنها برای شيعيان ذخيره شده است". وی تأکيد می کند که فشار به بهاييان از سوی حکومت ايران، آزادی تفکر که يک آزادی بدون مرز است را مورد حمله قرار می دهد و افراد وابسته به اين جامعه را، بر اساس آموزه های شيعه که بر تقیۀ و دروغ استوار است، محکوم می کند که عليرغم تفکر و انديشۀ خود سخن گفته و با تکذيب دين خود دروغ بگويند.

سعيد پيوندی
سعيد پيوندی، جامعه شناس و استاد دانشگاه پاريس هشتم

سعيد پيوندی، جامعه شناس و استاد دانشگاه پاريس هشتم، سخنران ديگر اين کنفرانس به مسألۀ تبعيض، جنسيتی و يا مذهبی، در سيستم آموزشی ايران اشاره کرد. به گفتۀ اين جامعه شناس، اين سيستم بر مذهب شيعه استوار است که خود به خود دور کردن ديگر مذاهب را در خود مستتر دارد. وی گفت: "سيستم آموزشی ايران، می گويد اگر به اين دين تعلق نداريد، از اين سيستم کنار گذاشته خواهيد شد". سعيد پيوندی که تحقيقی نيز در زمينۀ تبعيض در کتب آموزشی ايران انجام داده است، سخنان خود را اين چنين ادامه می دهد:" سيستم آموزشی ايران البته ساير مذاهب نظير يهوديت، مسيحيت و زرتشت را به رسميت می شناسد، که البته حساب آن ها جداست چرا که مدارس خود را دارند، اما مشکل اين جاست که تمامی مواد آموزشی ايران تحت تأثير دين شيعه قرار دارند و اين حضور قوی در همه جای آموزش ديده می شود". به نظر اين جامعه شناس، اقليت های مذهبی که معتبر نيستند در اين سيستم آموزشی نه تنها غايب اند، بلکه با برخوردی خشونت بار روبرو می شوند. اين جامعه شناس افزود: "بهاييت در سيستم آموزشی ايران به عنوان ستون پنجم و جاسوس در مدارس معرفی می شود. از سوی ديگر وقتی که يک بهايی به مدرسه می رود، در سيستم آموزشی شيعه قرار می گيرد که با ارائۀ تعاليمی غير از تعاليم اين فرد، در واقع به حقوق اين فرد تجاوز می شود. کتاب های آموزشی ايران تنها به سه اقليت ياد شده اشاره دارد و بهاييت را کافر معرفی کرده و آن ها را از همان ابتدا مورد انتقاد قرار می دهد و در واقع اين انتقاد سخت به روی کسی است که مجبور است در اين سيستم آموزشی تحصيل هم بکند". وی در ادامۀ سخنان خود سه نوع تبعيض را در سيستم آموزشی ايران مطرح کرد: نخست اين که تبعيض سيستم آموزشی در همۀ زمينه ها حاضر است، ديگر اين که اين تبعض کاملاً توجيه شده است و اعمال کنندگان آن با توضيح، تبعيض انجام شده را قانونی می دانند، و در آخر و مهم تر از همه اين که در بيشتر مواقع اين تبعض چند لايه می شود يعنی اگر فرد بهايی زن باشد، دو نوع تبعيض را بايد تحمل کند.
سعيد پيوندی همچنين مسألۀ وراثتی بودن مذهب در ايران را مطرح می کند: "در يک سيستم مذهبی مانند جامعۀ ايران، يک فرد در هر فاميلی که به دنيا بيايد، مذهب خانواده را به ارث می برد. بهائيان تحت يک تبعيض دائم از زمان شروع آموزش در اين سيستم قرار دارند و نهايت اين تبعيض در دانشگاه ها تجلی می يابد که نهايتاً فرد دانشجو را مجبور می کنند که يکی از دو راه را برگزيند؛ يا بايد مذهب خود را تکذيب کند و يا بايد برای ورود به دانشگاه، طبق الزامات اداری مذهب خود را معرفی کند که در صورت عدم تکذيب و معرفی خود به عنوان بهايی خود بخود از سيستم آموزشی خارج می شود".

فواد صابران
رضا صابران، روان شناس و پيرو مذهب بهايی

فواد صابران، روان پزشک و پيرو مذهب بهايی به سابقۀ تاريجی شيعه و رابطۀ آن با بهاييت اشاره کرد. به گفتۀ وی، شيعه تا قرن ها به عنوان يک مذهب شناخته نمی شده و بسيار از سوی سلسله حکومت های سنی حاکم در ايران و کشورهای عرب زبان مورد هجوم و خشونت بوده است. در ايران و با حکومتی که شاه عباس بنا نهاد، شيعه به عنوان يک مذهب رسمی شناخته شد، از آن تاريخ به بعد بود که شيعه با قدرت يابی خود به يک عامل خشونت عليه ديگر اديان تبديل شد. فواد صابران سخنان خود را چنين ادامه می دهد: "مذهب بهايی همان رابطه ای را با اسلام دارد که مسيحيت با يهوديت. بهاييت و اسلام تفاوت های بسياری دارند، از جمله جايگاه زن در بهاييت است که کاملاً برابر با مردان شناخته می شود. زنان بهايی حجاب اسلامی شيعه را ندارند و در مدارسی که از سوی خود بهاييان برای آموزش اخراج شده های اين جامعه از مدرسه و دانشگاه تشکيل می شود، پسر و دختر در شرايط يکسان، مختلط و برابر شرکت می کنند. چيزی که از سوی حکومت اسلامی ايران يک رفتار ناپسند و غير اسلامی است". وی ادامه می دهد: "حکومت ايران حتی تحمل نمی کند که اخراج شوندگان جامعۀ بهايی از دانشگاه ها و مدارس در خانه های خود کلاس های درسی داشته باشند. هر چند که کلاس های تشکيل شده توسط خود بهاييان از درجۀ اعتبار تحصيلی دولتی برخوردار نمی شود، اما به هر حال اخراج شوندگان امکان تحصيل و رشد در زمينۀ مورد علاقه شان را می يابند. هيچ کدام از آنان پزشک نخواهند شد اما در زمينه های ديگر حداقل به سواد و مهارت يک رشته، مثلاً گرافيک خواهند رسيد."
يکی از مسائلی که فواد صابران به آن اشاره داشت و مورد تأئيد حاضران نيز قرار گرفت، همراهی و همکاری ديگر اقشار ايرانی با جامعۀ بهاييت است که امکان ادامۀ زندگی به بهاييان اخراج شده، حال از دانشگاه و يا از محل کار خود را می دهد. به نظر فواد صابران چنان چه اين هم دلی و هم راهی، البته نه اکثريت ايران، با جامعۀ بهايی نبود، افراد اين جامعه که حتی حکومت معامله با آن ها را ممنوع کرده است، نمی توانستند تا به امروز دوام بياورند.

شهلا شفيق
شهلا شفيق، جامعه شناس و نويسنده

شهلا شفيق، جامعه شناس و نويسندۀ مقيم فرانسه به نامه ای اشاره می کند که از سوی بيش از پانصد روشنفکر، فعال سياسی و نويسنده به امضا رسيده و در آن از سکوت در برابر تمامی مصائب رفته بر بهاييان اظهار شرم شده است که البته با تأخير شکسته می شود. به عقيدۀ اين جامعه شناس، ايدئولوژيزاسيون اسلام در خدمت سياست حکومت ايران، سعی می کند نه تنها مکان های عمومی بلکه حريم خصوصی افراد را هم تحت تاثير و سلطه قرار دهد. اين خصوصيت حکومت اسلامی ايران عليه مخالفان سياسی اين حکومت هم ديده می شود. در جريان دو کشتار سياسی پس از انقلاب، پاسخ «نه» به سؤال آيا مسلمان هستيد، حکم مرگ را برای مخالف سياسی حکومت در پی داشت. اين امر، غيبت کامل آزادی مذهب در ايران را نشان می دهد". شهلا شفيق سخنان خود را اين چنين ادامه می دهد: "مسالۀ بهاييان از جامعۀ ايران فراتر است، مربوط به تمامی آزادی های گرفته شده از ايرانيان می شود." به نظر اين جامعه شناس، بهاييان ايران بايد با حرکات اجتماعی و مدنی که به منظور دستيابی به حقوق فردی در ايران صورت می گيرد، همراه شوند و با ساير حرکات برای درخواست حقوق اجتماعی خود همکاری کنند. وی می گويد: "فکر می کنم جامعۀ مدنی و حقوق بشری ايران هم منتظر همين حرکت از سوی بهاييان ايران و رفتن به سمت فعالان مدنی هستند."
با توجه به اين که سالن کنفرانس تنها تا ساعت ٢١ شب در اختيار برگزار کنندگان اين کنفرانس قرار داشت، اين جلسه با ادامۀ پرسش حاضران و پاسخ های سخنرانان تا بيش از زمان تعيين شده ادامه يافت. در پايان اين کنفرانس، يکی از حاضران بهايی اجازه خواست که از پدر خود ياد کند. وی به زمان آغاز فشارهای سياسی و مذهبی پس از انقلاب اشاره کرد و گفت: "به پدرم گفتم که فکر می کنم زمان رفتن از ايران رسيده باشد، پدرم به خاک اشاره کرد و گفت: ما در اين خاک ريشه داريم، هرگز به ريشه کن شدن رضا نمی دهم."





















Copyright: gooya.com 2016