آيا ايران در انتظار دوم خرداد ديگری است؟ علی کشتگر
دولت راست گرای اسرائيل نيز که نگران عادی شدن مناسبات ايران و آمريکا است و علنا سياست آشتی جويانه دولت اوباما را در قبال ايران مورد سرزنش قرار می دهد منافع خود را در اصرار ايران بر سياست های منطقه ای و خارجی گذشته و به شکست کشانده شدن استراتژی جديد آمريکا می بيند. به عبارت ديگر هم آقای خامنه ای و هم نتانياهو مصلحت قدرت مدارانه خويش را در ادامه دشمنی ايران و آمريکا ارزيابی می کنند
انتخابات دوره دهم رياست جمهوری اسلامی مثل مسابقه فوتبالی است که قرار است داور وسط و داورهای کناری و حتی تماشاگرانی که به استاديوم راه داده می شوند همه به نفع يک تيم تقلب کنند.
در چنين صورتی تيم مقابل بايد از چنان برتری خردکننده ای برخوردار باشد که بتواند با گل باران کردن دروازه رقيب نقشه از پيش طراحی شده داوران را خنثی کند.
در ادعا و شعار فرض بر آن است که رهبر، شورای نگهبان، صداوسيما، وزارت کشور، و دستگاه قضايی همه در انتخابات رياست جمهوری اسلامی بی طرفی خود را حفظ و به دور نگهداشته می شوند. و برگزاری سالم انتخابات را تضمين کنند. نيروهای نظامی نيز از هرگونه دخالت در امر انتخابات به دور نگهداشته می شوند.وانتخابات در ايران، سالم ترين وآزادترين ترين نوع خود درجهان است.
اما ببينيم اين ادعا در عمل تا چه حد درست است.
آقای علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی هر روز به نوعی به نيروهای تحت فرمان خود علامت می دهد که نکند دچار لغزش و غفلت شويد و خدای ناکرده کسی مگر شخص احمدی نژاد از صندوق ها بيرون آيد.
او ضمن حمايت از اقدامات مشعشانه دولت احمدی نژاد در سالهای گذشته رقبای اصلاح طلب و نيمه اصلاح طلب را شاه سلطان حسين، تسليم شدگان به قدرت های بيگانه، خودباختگان و از اين قبيل لقب می دهد.
احمد جنتی دبير شورای نگهبان برای دلسرد کردن مخالفان احمدی نژاد هرگونه نظارت رقبای دولت را بر حوزه های رای گيری مردود و غيرقانونی می شمرد و برحق شورای نگهبان بر ابطال صندوق هايی که نتيجه آرای آنها مطابق ميل شورا نباشد تاکيد می کند.
سردار جعفری فرمانده سپاه دخالت بسيج سپاه پاسداران را در انتخابات توجيه می کند و مدعی می شود که آن بخش از بسيج که مسلح نيست می تواند در انتخابات فعاليت کند! بنابراين هرکجا که نيروهای نظامی در انتخابات دخالت کنند، به عنوان حضور بخش غيرنظامی بسيج و يا بهتر از آن بعنوان حضور فعال مردم توجيه خواهد شد.
صدا و سيمای جمهوری اسلامی و کيهان نيز در کار تخريب رقبای احمدی نژاد و تبليغ برای او از هيچ تحريف و دروغی روی گردان نيستند.
جهت گيری تبليغاتی دستگاه حاکم به گونه ای است که هدف آن فعال کردن و اميدوار کردن طرفداران احمدی نژاد از يکسو و دلسرد کردن و نوميد کردن اکثريت مخالف از سوی ديگر است تا از تکرار دوم خردادی ديگر اجتناب شود.
رهبر جمهوری اسلامی با وجود آن که تمام قدرت اقتصادی، تبليغاتی، اطلاعاتی ،نظامی و اجرائی نظام حاکم را برای بيرون کشيدن مجدد احمدی نژاد از صندوق های آرا به حرکت درآورده، بازهم از واکنش غافلگيرانه مردم و تکرار آن چه در دوم خرداد ۷۶ به وقوع پيوست می ترسد و از همين رو برای مديريت انتخابات به نحوه دلخواه خود بيش از هميشه علنا و مستقيما خود را درگير کرده است.
با اين اوصاف اگر يکی از رقبای احمدی نژاد بتواند رای بيشتری هم کسب کند، بازهم با توجه به امکان دخالت های متقلبانه وزارت کشور و ناظران شورای نگهبان در شمارش و اعلام نتايج، احمدی نژاد پيروز انتخابات معرفی خواهد شد. مگر آن که واکنش مردم چنان وسيع باشد که رقيب احمدی نژاد چندين ميليون رای از وی پيشی بگيرد و حاکميت را هم چون دوم خرداد مجبور به عقب نشينی کند.
اما برای به حرکت درآوردن اکثريت مخالف انتخاب احمدی نژاد، بايد اولا دو نامزد مورد حمايت اصلاح طلبان يعنی ميرحسين موسوی و مهدی کروبی و حاميان آنان بتوانند در اين ۲۰ روز مردم را برای نه گفتن به خودکامگی خامنه ای وانتخاب يکی از اين دو بسيج کنند، ثانيا آن که اصلاح طلبان از تخريب يکديگر اجتناب کنند تا بتوانند طرفداران خود را برای دور دوم به پای صندوق ها بکشانند. و ثالثا آن که نخبگان و صاحب نظران جامعه در اين زمان کوتاه هيچ فرصتی را برای بازگو کردن پيامدهای خطرناک بی تفاوتی مردم و انتخاب مجدد احمدی نژاد از دست ندهند.
در اين صورت شايد اکثريت عظيم ملت برای تکرار دوم خردادی ديگر و حذف نامزد رسمی ولی فقيه به حرکت درآيد و نقشه از پيش طراحی شده رهبر جمهوری اسلامی نقش برآب شود.
پيامدها و خطراتی که از ادامه قبضه همه امور کشور در دست ولايت فقيه و رئيس جمهور دست نشانده وی (احمدی نژاد)، ايران و منافع ملی ايرانيان را تهديد می کنند فراوان اند که مهمترين آن ورشکستگی اقتصادی ايران و افزايش خطر احتمال مداخله نظامی خارجی در ايران و در نتيجه ويرانی و تجزيه کشور است.
حذف نهادهای برنامه ريزی، به حاشيه راندن مديران و نخبگان و پيشبرد سياستهای مطلقا غيرکارشناسانه در امور اقتصادی ايران که نتيجه مستقيم دخالت های خودکامانه ولی فقيه و رئيس جمهور دست نشانده او است اقتصاد ايران را تا لبه پرتگاه ورشکستگی و از هم گسيختگی پيش برده است. درآمدهای ارزی بی سابقه ايران به جای آن که صرف ساختارهای زيربنائی اقتصاد و تقويت بنيه اقتصادی و صنعتی ايران شود با هزينه شدن در بازار مصرف موجب رشد تورم ۳۰ درصدی، تخريب و ورشکستگی بسياری از صنايع کشور و گسترش بی سابقه فقر و بيکاری شده است. انتخاب مجدد احمدی نژاد يعنی نابودی فرصت های ملی استثنايی، به برباد دادن ثروت های ملی، تخريب اقتصاد کشور و رشد بی سابقه فقروبيکاری.
خطر ديگری که از رهگذر انتخاب مجدد احمدی نژاد يعنی ادامه تمرکز کامل قدرت در دست ولی فقيه ايران را تهديد می کند افزايش تنش ميان ايران و آمريکا و اتحاديه اروپا، تشديد تحريم اقتصادی و حتی در ميان مدت مداخله نظامی خارجی در ايران است.
شکست اهداف نظامی جورج بوش در عراق و تضعيف چشم گير دولت بوش فرصتی استثنايی برای جمهوری اسلامی ايجاد کرد: بر بستر اين فرصت اولا جمهوری اسلامی توانست نفوذ خود را در عراق، لبنان و فلسطين تقويت کند و ثانيا سياست هسته ای خود را در شرايطی که حکومت جورج بوش ديگر ظرفيت و توان حمله نظامی عليه ايران را از دست داده بود، ادامه دهد. يک اشتباه بزرگ آقای خامنه ای آن است که ندانم کاری ها و ضعف های حکومت جورج بوش را به حساب نبوغ سياسی خود گذاشته و حالا به همان غروری دچار شده که زمانی صدام حسين به آن مبتلا بود. اشتباه دوم خامنه ای آن است که تفاوت چشمگير حکومت اوباما، را با حکومت پيشين آمريکا دست کم می گيرد و بر اين گمان است که می توان همان سياستها و روشهايی که در قبال دولت جورج بوش "کارآئی" داشت را در شرايط جديد بين المللی ادامه داد.
اصرار خامنه ای بر انتخاب مجدد احمدی نژاد و حملات روزهای اخير وی به نامزدهای رقيب، نشانه آن است که خامنه ای می خواهد سياستهای ويرانگر اقتصادی و ديپلماسی خارجی چهارساله گذشته را به هرقيمت که شده ادامه دهد.
خامنه ای، عادی شدن مناسبات ايران و امريکا و چشم پوشی ايران از شعارهای تند ضد اسرائيلی را زمينه ساز فروپاشی تکيه گاه نظامی و توده ای خود که با ايدئولوژی دشمنی مداوم با آمريکا و اسرائيل سازماندهی و بسيج شده اند می داند و در نتيجه انتخاب شخص ديگری مگر احمدی نژاد را برای خودکامگی شخص خويش مساله ساز ارزيابی می کند.
و شگفتا که امروزه دولت راست گرای اسرائيل نيز که نگران عادی شدن مناسبات ايران و آمريکا است، و علنا سياست آشتی جويانه دولت اوباما را در قبال ايران مورد سرزنش قرار می دهد منافع خود را در اصرار ايران بر سياستهای منطقه ای و خارجی گذشته و به شکست کشانده شدن استراتژی جديد آمريکا می بيند. به عبارت ديگر هم آقای خامنه ای و هم نتانياهو مصلحت قدرت مدارانه خويش را در ادامه دشمنی ايران و آمريکا ارزيابی می کنند.
هيچ يک از دو نامزد اصلاح طلب و يا نيمه اصلاح طلب حاضر در صحنه نمی توانند به اکثر وعده های خود عمل کنند، اما شکست احمدی نژاد و انتخاب فرد ديگری به جای او شکست سنگينی برای ولی فقيه و ايادی او در نظام حاکم است. اين شکست می تواند ايران را از شکست های بسيار بزرگتری مثل ورشکستگی کامل اقتصادی و مداخله نظامی خارجی برهاند.
پنجشنبه ۷ خرداد ۱٣٨٨
علی کشتگر