سه شنبه 23 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه فريد مدرسی، روزنامه نگار، به آيت الله شاهرودی، رئيس قوه قضائيه

حضور حضرت آيت‌الله سيدمحمود ‌هاشمی‌شاهرودی (دامت‌توفيقاته)

با سلام و احترام
امروز که قصد کردم مطالبی را خطاب به شما بنويسم، شما را با ديگران متفاوت ديدم و بدون هيچ ديدار حضوری، حس قوی آشنايی و نزديکی مرا به اين اقدام مصر کرد. اين حس به سال‌ها پيش از رياست شما بر قوه‌قضائيه باز می‌گردد. آن روزها من نوجوانی بودم که هر روز کيف مدرسه را بر دوش می‌انداختم و از کنار دفتر شما در کوچه ناصر می‌گذشتم. می‌ديدم، مردان و زنان تهيدست و وامانده از همه‌جا در صف ايستاده‌اند و در دفتر شما را می‌زنند. اولين باری که اين صحنه را می‌ديدم، پرسيدم: اينان چه کسانی هستند؟ اين خانه کيست؟! متوجه شدم آنان اول ماه قمری مستمری‌ای را از شما دريافت می‌کنند تا زندگی بگذرانند؛ يعنی با زدن در آن خانه، پاسخی می‌شنيدند و روی گشاده‌ای می‌ديدند و روزی خود را به واسطه شما دريافت می‌کردند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


سال‌ها از آن روزگار و از آن محله قديمی که آقايان ديگر هم سکان آنجا بودند، گذشت و چرخ تقدير، مرا روزنامه‌نگارکرد. در ماه‌های اوليه، اتفاقی برايم رقم خورد و بازداشت شدم. در جريان اين حادثه، رفتارها و اقداماتی صورت گرفت که کميته حقوق شهروندی قوه‌قضائيه در قم که از ابتکارات دوره رياست شما بود، مرا خواست و از چون و چرای آن مسائل پرسيد و شکايتی را تنظيم کرد.
سه سال پس از اين رخداد که در هفته‌نامه «شهروند امروز» قلم می‌زدم، به بهانه‌خبری ماموريت يافتم تا گزارشی از زندگانی شما را بنگارم. اين اتفاقات که ذکر کردم، مرا مصر کرده بود که با وجود نبود منابع جامع و کاملی از خاطرات زندگی شما، به اين اقدام دست زنم.
چندين روز، به دنبال مجموعه اطلاعاتی در اين باره می‌گشتم؛ از «دفتر رياست قوه‌قضائيه» در تهران تا «دايره‌المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بيت» در قم تا اينکه شماره تلفنی از شمال کشور مرا ياری کرد و بخشی از اطلاعات گزارشم را با گفت‌وگوی تلفنی با حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدعبدالهادی شاهرودی يافتم. آنچه در اين گزارش و اطلاعات جديدم درباره شما برايم تازگی داشت و دريافتم چرا شما اينقدر بر «حقوق شهروندی» اصرار می‌ورزيد، اين بود که شما در جريان بازداشت شاگردان آيت‌الله‌العظمی محمدباقر صدر، ۴۰ روز در بازداشتگاه رژيم سابق عراق به سر برديد و تحت شکنجه قرار گرفتيد؛ به گونه‌ای که هنوز آثار آن بر دستانتان پديدار است. ماموران استخبارات پس از مهاجرت اجباری شما به کويت و سپس ايران دست بردار نبودند و برادرانتان؛ ‌هادی، مصطفی و محسن را بازداشت کردند و «محسن» برادر کوچکتر‌تان را به تلويزيون بردند و تحت‌فشار و شکنجه آنچه می‌خواستند را به نام اعتراف از برادرتان پخش کردند.
حضرت آيت‌الله
اين خاطرات و اطلاعات اندک، اما اثرگذار از شما در ذهنم، مرا بر آن داشت تا با شما سخن گويم:
۱ – آن روزها، اگر چندين مرد و زن بی‌بضاعت دست دراز کرده بودند و طلب ياری داشتند، امروز چندين شخصيت سرشناس و صاحب‌نام و آبرو که در گذشته در تحقق آموزه‌های ملی و اسلامی گام برداشته بودند، طالب عدالتند و در خانه قوه‌قضائيه آمده‌اند تا از پدر، همسر و فرزندشان خبری بگيرند و بپرسند. آنان شکوائيه دارند. شما که ديروز در کمک به مردم عادی دريغ نمی‌ورزيديد، امروز هم اينان که بزرگند و خوش‌نام، را بپذيريد، صدای حقشان را گوش دهيد، خواسته‌شان را مستجاب کنيد و دق‌الباب آنان را بشنويد. آنان اقدامی غيرقانونی يا مخل مبانی اسلام و قانون اساسی نمی‌خواهند. آنان خواستار آزادی عزيزانشان براساس قانونی هستند که خانواده‌هايشان سال‌های سال برای آن هزينه داده‌اند.
۲ – ايام عراق را به ياد داريد، زندان و شکنجه را بيش از برخی از مسوولان چشيده‌ايد، اعتراف برادرتان را ديده‌ايد. تجربه آن حوادث تلخ، باعث می‌شود تا دلتنگی فرزندان و همسران بازداشت‌شدگان را حس کنيد. درد جدايی و بی‌خبری يک خانواده را درک و با ديدن آثار ناملايمتی‌ها، همچون گذشته بر «حقوق شهروندی» تاکيد کنيد. شما بهتر از هر کس ديگر می‌دانيد، تحمل هزينه به خاطر آرمان و اهداف سياسی ـ اعتقادی يعنی چه؟ می‌دانيد که منافع در اين وادی معنايی ندارد و اصرار بر «حق» است که اين مسير را می‌گشايد. شما خودتان، برادرانتان و دوستانتان را در بند ديديد و تلخی آن را به خاطر داريد، اکنون در اين واپسين روزهای رياست‌تان بهتر نيست تمامی آنان را آزاد کنيد؟
۳ – شما خود مجتهدی بزرگ هستيد که در مکتب بزرگانی همچون آيات عظام شهيد صدر، امام خمينی و مرحوم خويی تلمذ کرده‌ايد و بيش از ديگران به آرای بزرگان و فقيهان شيعی اشراف داريد. در مکتب شيخ مفيد، شيخ طوسی، شيخ انصاری، ميرزای شيرازی، آخوند خراسانی، علامه نائينی و... که خودشان هم از فشار و برخورد اين گروه و آن گروه در امان نبوده‌اند، آموختيد «حق‌الناس» را پاس بداريد. از اميرالمومنين علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) تبعيت کرده‌ايد و بارها حکم «درآوردن خلخال زن يهودی» را خوانده‌ايد و روايت کرده‌ايد. امروز اينان که داغدارند، زن يهودی نيستند؛ مسلمان و ايرانی‌اند، معترضند و انتقاد دارند. آيا در مکتب بزرگان شيعه همه راه‌ها به زندان ختم می‌شد؟ البته که شما بيش از بنده به اصول و مبانی تشيع واقفيد، اما اينها را می‌گويم که شايد ديگران بشنوند. امروز شما بياييد و براساس آموزه‌هايی که از استاد بزرگوارتان، شهيد محمدباقر صدر آموختيد؛ همان استادی که درد شهادت او و خواهر مظلومش همچنان داغی تازه بر دلتان است، آزادی از بند را برای تمامی بازداشت‌شدگان تجويز کنيد و بر آن اصرار بورزيد.
حضرت آيت‌الله
امروز خانواده محمد قوچانی، محمد عطريان‌فر، احمد زيدآبادی، سعيد حجاريان، محسن ميردامادی، عبدالله مومنی، عبدالرضا تاجيک، محمدعلی ابطحی، عبدالله رمضان‌زاده، عبدالفتاح سلطانی، بهزاد نبوی، اميرحسين مهدوی، مصطفی تاج‌زاده، محمد توسلی، مهسا امرآبادی، مسعود باستانی، عيسی سحرخيز، محمدعلی دادخواه، علی تاجرنيا، محسن امين‌زاده، شهاب‌الدين طباطبايی، محمدجواد امام، جهانبخش خانجانی، فيض‌الله عرب‌سرخی، محمدرضا جلايی‌پور، سعيد ليلاز، عماد بهاور، سميه توحيدلو، عباس کوشا، علی‌اصغر خداياری، داوود سليمانی، محسن صفايی‌فراهانی، سعيد شيرکوند، محمدرضا يزدان‌پناه، صادق نوروزی، ژيلا بنی‌يعقوب، بهمن امويی، کيوان صميمی، سعيد نورمحمدی، حمزه غالبی و دهها بازداشت‌شده که شايد نام آنان را نشنيده باشم، يک خواسته کوچک دارند؛ اما برايشان بسيار دلنشين است و آن؛ آزادی عزيزانشان.
شما که چند صباحی به پايان دوره رياست‌تان نمانده است و گويا بار ديگر می‌خواهيد همچون روزهای قبل از رياست، به قم بازگرديد و به آموزش فقه شيعه بپردازيد، بهتر نيست، آه و ناله اين عزيزان را مرهم بگذاريد و به صورت عملی معنای «عدالت» را تعليم دهيد و با آزادی آنان فقه شيعه را معنايی دوباره بخشيد و بگوييد در مکتب تشيع انتقاد و اعتراض به حاکمان جايز است؟

با تشکر و تجديد تحيت
فريد مدرسی
فقط يک روزنامه‌نگار


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016