دوشنبه 2 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بهمن احمدی امويی، مردی از جنس شرافت و اعتراض، جواد موسوی خوزستانی

بهمن احمدی امويی
انسان شريفی همچون بهمن را به چه جرمی در بند کرده اند و پس از دو ماه چرا همچنان از آزادی او سر باز می زنند؟ مگر روزنامه نگاران آزاده و منتقدی همچون او واقعاَ چه گناهی مرتکب شده اند؟ چه جرم و جنايتی کرده اند که بايد در سلول انفرادی و تحت چشم بند و تحقير قرار داشته باشند؟ بايد پرسيد که مگر قلم زدن و گزارش تهيه کردن در دفاع از نامزد مورد علاقه، جرم محسوب می شود؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


نخستين بار «بهمن احمدی امويی» اين روزنامه نويس هميشه منتقد را در يکی از جلسات انجمن صنفی روزنامه نگاران ملاقات کردم. درشتی اندام و هيبت پهلوانی اش باعث شد که نتوانم حدس بزنم که او اهل خوزستان و هم ولايتی هستيم. هرچند رفتار بی غل و غش و خون گرمی اش، حس هم ولايتی را منتقل می کرد. بهمن از آن دست مردانی است که وقتی او را ببينی فورا به عزم و تعهد خالصانه اش به کار روزنامه نويسی منتقدانه پی می بری. روزنامه نگاری که گزارش های تند و تيز او در سرويس اقتصادی بسياری از روزنامه های اصلاح طلب، زبانزد است. گزارش هايی که در بسياری از مواقع، برای او گرفتاريهای متعددی هم به دنبال داشت.
بهمن افزون بر تلاش پرشتابش، بسياری از روزنامه نگاران جوان تر را از سر دلسوزی و تعهد آموزش داده است. منتقدی شجاع و پيگير که هرچند زندگی خود را با درآمد ناچيز روزنامه نگاری می گذراند ولی اين حرفه را همچون انسان های شريف اين روزگار صرفا محملی برای کسب «درآمد» نپنداشته و هميشه تعهد و مسئوليت و آموزش مداوم را با آن همراه ساخته است. پس از ۲۲ خرداد و با آغاز اعتراض های مردمی نسبت به اعلام نتايج شمارش آراء، او به همراه همسر روزنامه نگارش «ژيلا بنی يعقوب» نيمه شب سی ام خرداد ماه در آپارتمان شان بازداشت شدند و اکنون بيش از دو ماه است که بهمن بی هيچ گناه و تقصيری در زندان به سر می برد.
بهمن احمدی امويی به سال ۱۳۴۷ در خانواده ای گسترده و اصيل از تبار عشاير چهار محال بختياری متولد شد. به قول خودش «هفت سال اول زندگی اش در ميان عشاير و در کوهها و دشت های زاگرس مرکزی و سرچشمه های جوشان کارون گذشت و پس از آن مثل بسياری از بختياری ها که نيمی از عمرشان در خوزستان می گذرد و نيمی ديگر در چهارمحال و بختياری به همراه تعدادی از اعضای خانواده اش به استان خوزستان مهاجرت کرد و در همان جا ديپلم گرفت». پس از آن، تحصيلات دانشگاهی اش را در شهر بابلسر ادامه داد و در رشته اقتصاد فارغ التحصيل شد.
فعاليت مطبوعاتی و حرفه ای خود را از سال ۱۳۷۵ آغاز کرد هنگامی که به دفتر هفته نامه مستقل اقتصادی به نام «ميهن» قدم گذاشت. از همان روز سردبيران روزنامه به استعداد و توان ذاتی اين جوان تنومند و پر انرژی در امر روزنامه نويسی پی بردند. پس از آن با روزنامه همشهری ادامه داد. با روی کار آمدن اصلاح طلبان و گشايش نسبی فضای فرهنگی و مطبوعاتی، و انتشار روزنامه های مستقل و غير دولتی، بهمن به همراه يار و شريک زندگی اش ژيلابنی يعقوب، در پاره ای از اين روزنامه ها مانند «جامعه»، «توس»، «خرداد»، «نوروز»، «شرق»، «وقاع اتفاقيه» مشغول به کار شد و بالاخره تا شهريور پارسال (۱۳۸۷) در سمت پر دردسر مسئول سرويس اقتصادی در «روزنامه سرمايه» ادامه داد. انبوه گزارش های منتقدانه و جنجال برانگيز، همچنين تعداد بيشمار مصاحبه ها و مقالات او در روزنامه ها در عرصه اقتصادی _ اجتماعی يادگار سال ها تلاش خستگی ناپذير حرفه روزنامه نگاری او است.
بهمن اما هر بار با بسته شدن روزنامه ای بيکار شد و طبعاَ زندگی را با سختی سپری کرد. تا اين که پس از تعطيلی اجباری و فله ای مطبوعات در ارديبهشت ماه سال ۱۳۷۹، به قولی « به يک ايده ی قديمی جامه ی عمل پوشاند» و کتابی درباره اقتصاد ايران پس از انقلاب ۵۷ با عنوان «اقتصاد سياسی جمهوری اسلامی» را به رشته تحرير کشيد و به عنوان يک نويسنده – روزنامه نگار قد علم کرد. اين کتاب حاصل ماه ها دوندگی، تهيه منابع، و مصاحبه های بسيار است. مصاحبه هايی که شکل گيری و نهايی شدن هر کدام از آن ها با سختی های فراوانی حاصل شده بود. چرا که بهمن فهرست بسياری کسان را که در متن و حاشيه اقتصاد ايران پس از سال ۵۷ قرار داشته‌اند تهيه و سپس سراغ تک‌تک آن‌ها رفت و به اين ترتيب نزديک به هفتاد ساعت مصاحبه با افراد مختلف به انجام رساند. هر پژوهشگری که فقط يک بار مصاحبه ای را انجام داده و تدوين و نهايی (آماده چاپ) کرده باشد به خوبی می داند که هفتاد ساعت گفتگو آن هم با افراد کليدی اقتصاد ايران، تا چه حد دشوار و نفس گير است و تا چه ميزان عشق می خواهد و ذهنی جستجوگر و خلاق. بهمن اما اين کار سترگ را سرانجام در سال ۱۳۸۱ توسط نشر گام نو راهی بازار کتاب کرد و خوشبختانه با استقبال خوانندگان و پژوهشگران هموطن اش روبرو شد و در نتيجه توسط ناشر بارها تجديد چاپ شد. کتاب دوم او نيز تحت عنوان «مردان جمهوری اسلامی چگون تکنوکرات شدند» در سال ۱۳۸۷ منتشر شد.
اين شمه ای بسيار کوتاه از زندگی روزنامه نگار ـ نويسنده ای ايرانی و پرتلاش است. اما روشن است که اين مختصر نمی تواند همه ابعاد تلاش بی وقفه، صادقانه و بی پروای اين جستجوگر حقيقت را در عرصه طاقت فرسای روزنامه نگاری بازتاب دهد. بهمن بيش از اين ها بود. پاکی و خلوص او به همراه جسم تنومند و ورزشکارانه اش ـ که همواره مرا به ياد جهان پهلوان تختی می انداخت ـ از دو ماه پيش که خبر دستگيری او را به همراه همسرش «ژيلا بنی يعقوب» شنيدم، اين پرسش از ذهن ام دور نمی شود که انسان شريفی همچون بهمن را به چه جرمی در بند کرده اند و پس از دو ماه چرا همچنان از آزادی او سر باز می زنند؟ مگر روزنامه نگاران آزاده و منتقدی همچون او واقعاَ چه گناهی مرتکب شده اند؟ چه جرم و جنايتی کرده اند که بايد در سلول انفرادی و تحت چشم بند و تحقير قرار داشته باشند؟ بايد پرسيد که مگر قلم زدن و گزارش تهيه کردن در دفاع از نامزد مورد علاقه، جرم محسوب می شود؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016