پنجشنبه 5 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

من طرفدار انقلاب مخملی ام! محمد نوری زاده (نويسنده سابق کيهان)

محمد نوری زاده
آنان که مشتاق انقلاب مخملی اند، شرف دارند بر آنانی که انقلابی خونين را مد نظر دارند. اگر چه يک انقلاب خونين نيز در وقت خود، انتخاب ناگزيری است که جز توسل به آن نشود به مقصود رسيد. اما در اين روزگار از عمر انقلاب اسلامی، پناه بردن به انقلاب مخملی شايد پسنديده ترين راهکار و درست ترين انتخاب باشد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


يکی دو سال است که واژه انقلاب مخملی را به تناسب حوايج سياسی خود تغيير داده ايم و از آن غولی ساخته ايم که همه را بترساند. مثل واژگانی که دفعتا محتوای معنايی خود را برسر مخاطب آوارمی کنند و منتظر بحث و دليل و جابجايی معنا نمی شوند. همانند : ضد انقلاب . که دراين واژه ، به مخاطبی که يک چنين انگی براو نشسته ، فرصتی برای اقامه دعوا و دليل داده نمی شود . يا : ضد ولايت فقيه . يا: امت شهيد پرور. يا : سربازان گمنام امام زمان . يا : سلحشوران نيروی انتظامی . يا : نماز دشمن شکن جمعه . يا : مستکبر . يا : طاغوتی .....

چندروزی است که به دليل واژگونی اتومبيل فيلمی که می ساختيم در سراشيب يک رودخانه، کارم به بيمارستان و اورژانس و پزشک و پرستار و رسيدگی به زخمی های اين حادثه گره خورده است . شايد بيمارستان تازه تاسيس کاشانی شهرکرد درنوع خود کم نظير باشد . اما آنچه که يک بيمارستان را به جايگاه واقعی اش راه می برد ، کيفيت ساختمان و تجهيزات آن نباشد . مهم: چرخش علم و ادب و کرامت انسانی است که تا رسيدن به آن، فکر می کنم هنوز راه درازی را بايد بپيماييم . پزشکی که ابتدايی ترين منش مواجهه با يک بيمار را نمی داند و مثل يک عبوس تلخ چهره و ترش زبان با اطرافيان بيمار و خود بيمار رفتار می کند ، پزشک وامانده ای است که افق خواستهای او هرگز سلامتی بيمارانش نيست . او به دنبال فرصتی است که او را به باقيات الصالحات يک موقعيت چشم نواز برساند . اين خصلت تلخ زبانی و بی ادبی و غرور بی دليل پزشکان را در مواضع دور کشور بيشتر می توان يافت . پزشکی که هيچوقت فرصتی برای پاسخگويی به سئوال های مراجعين خود ندارد . پزشکی که برای يک لبخندش بايد چيزی در ترازويش نهاد . پزشکی که ناگهان با ورود يک آشنا ، سيستم ترشرويی اش بهم می ريزد و يک زبانی می ريزد بيا و ببين . پزشکی که در آن غوغای شلوغی بيمار و همراهان و هول وهراس ، بايد برايش دل سوزاند و به بخشی از آن عبوسی اش حق داد . پزشکی که داستان زيرميزی ، بساط رايج او را بهم می ريزد و او را برسر مهر و شوق می آورد .

داستان انقلاب مخملی هم بهمين نحو است . آنان که مشتاق انقلاب مخملی اند ، شرف دارند برآنانی که انقلابی خونين را مد نظر دارند . اگر چه يک انقلاب خونين نيز در وقت خود ، انتخاب ناگزيری است که جز توسل به آن نشود به مقصود رسيد . اما در اين روزگار از عمر انقلاب اسلامی ، پناه بردن به انقلاب مخملی شايد پسنديده ترين راهکار و درست ترين انتخاب باشد . من شخصا انقلاب مخملی را به اين شکل معنا می کنم : انقلابی که بدون خون و خونريزی ، به رويه های نامبارک پيشين اعتراض کند و برای دستيابی به رويه های مبارک حکومتی تلاش کند . اين انقلاب ، نه تنها مزموم و ناپسند نيست ، بلکه عين درستی و پناه بردن به سنت های ناب الهی است . يک امربه معروف و نهی از منکر ميدانی است . انقلاب مخملی من می گويد : آدمهای هيچ نفهم و پخمه بايد از مدار حکومت کنار گذارده شوند . اگر چه امام جمعه و وزير و وکيل و رييس جمهور باشند و نماز شبشان به چهل ستون نور منجر شود . انقلاب مخملی من می گويد : شايستگان و فهيمان و درستکاران و وطن دوستان بايد برمنصب ها قرار گيرند ، اگر چه با نماز و روزه و ريش و تسبيح نسبتی نداشته باشند . انقلاب مخملی من می گويد : روحانيان بايد مسئوليت دخالت های هميشگی خود را در مواضع حکومت بپذيرند و صرفا به اسم اين که به تبشير و تبذير می پردازند ، دامان خود را از ضايعات ناشی از دخالت های خود برنکشند . انقلاب مخملی من می گويد : آنانی که دست به بيت المال مسلمين برده اند بايد از گردونه اعتماد مردم به دور بيفتند . اگرچه امام جمعه باشند و معدن سنگ سرخ بيدخت فارس را به اسم معلولين زيربغل زده باشند . انقلاب مخملی من می گويد : اين دستگاه قضايی فعلی به درد دوره قاجار می خورد . چرا که درآن عدالت علوی يک طنز متداول است . انقلاب مخملی من می گويد : غربی ها به دليل انصاف و عدل و درستی و درستکاری و نظم و انضباط و تميزی و خوب کارکردن و خوب فکر کردن و اکتشافات واختراعات فراوانشان ، در پيشگاه خدای متعال بسيار مقبول تر از مجاوران کربلای معلايی هستند که در آن کثيفی و بی نظمی و بدکاری و بی فکری و بی عدالتی و شلم شوربايی بيداد می کند . اگرچه غربی ها لاابالی و بی حجاب و اهل عيش و نوش و فسق و فجورباشند و کربلاييان اهل ضجه های ممتد و اهل بيتی های داغ و تند و تيز . انقلاب مخملی من می گويد : مقام علم نه آن چيزی است که در اين کشور دست به دست می شود . و مقام مديريت و تدبير نه آن چيزی است که در اين کشور به سمت دوستان و خاصان احاله داده می شود .

ديشب عجبا که دربيمارستان ، چشمم به تلويزيون افتاد که سريال پرستاران را پخش می کرد . سريالی که درآن : پزشکان به کار خود عشق می ورزند و پرستاران برای بيماران خود جان می کنند و دراين گيرو دار ، داستان رابطه و آشنا و مقوله زيرميزی هيچ مشتری ندارد . من با انقلاب مخملی خود می خواهم جولان بيمار و پزشکی و پرستاری کشورم را به آستانه محتوای سريال پرستاران برسانم . بی آنکه دراين انقلاب مخملی پای اسراييل غاصب و آمريکای جنايتکار درکار باشد . عيبی دارد ؟

برگرفته از وبلاگ [گاه نوشت محمد نوری زاده]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016