جمعه 20 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نبرد بی پايان دين و دولت، الاهه بقراط، کيهان لندن

کيهان لندن ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۹
www.alefbe.com

مسير و مقصدی را که هفته پيش تلاش کردم در مقاله «اين حکومت دينی است که اعتراف می‌کند» توضيح دهم، چند روز بعد سيدعلی خامنه‌ای رهبر سياسی و مذهبی نظام جمهوری اسلامی با حمله به رشته‌های علوم انسانی بيش از پيش در برابر چشم و شعور همگان به نمايش گذاشت.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


جمود فکری
خامنه‌ای روز يکشنبه هشت شهريور در ديدار با «مجموعه دانشمندان و علمايی از دانشگاه‌های کشور» نگرانی خود را از تدريس «علوم انسانی» در دانشگاه‌ها ابراز داشت. نخست بايد از خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی و هم چنين سايت سيدعلی خامنه‌ای سپاسگزار بود که عين سخنان «رهبر» را منتشر می‌کنند و سطح آگاهی و سخن‌ گفتن آنها را به طور مستند در دسترس همگان قرار می‌دهند. سخنانی که در آنها نه «غور» و «تأمل» بلکه می‌بايست «غواصی» کرد و قلاب انداخت تا بتوان چند جمله با سر و ته پيدا کرد. برای نمونه به همين سخنرانی «مقام معظم رهبری» در سايت ايشان مراجعه کنيد که روشن‌ترين بخش آن همانا «بسم الله الرحمن الرحيم» و «والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته» است که آن هم عربی است!
خامنه‌ای بر اساس گزارش‌هايی که به او می‌رسد، و «اعترافات» سعيد حجاريان نيز دقيقا بر همان اساس تهيه و تنظيم شده است، می‌گويد: «در بين اين مجموعه عظيم دانشجويی کشور که حدود سه و ميليون و نيم مثلا دانشجوی دولتی و آزاد و پيام نور و بقيه دانشگاه‌های کشور داريم، حدود دو ميليون اينها دانشجويان علوم انسانی‌اند! [علامت تأکيد يا تعجب از سايت «رهبر» است] اين به يک صورت، انسان را نگران می‌کند.» چرا؟ زيرا به گفته خامنه‌ای «ما در زمينه علوم انسانی، کار بومی، تحقيقات اسلامی چقدر داريم؟ کتاب آماده در زمينه‌های علوم انسانی مگر چقدر داريم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان‌بينی اسلامی باشد و بخواهد جامعه‌شناسی يا روانشناسی يا مديريت يا غيره درس بدهد، مگر چقدر داريم، که اين همه دانشجو در اين رشته‌ها می‌گيريم؟ اين نگران‌کننده است. بسياری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفه‌هايی هستند که مبنايش ماديگری است، مبنايش حيوان انگاشتن انسان است...» اگرچه اين بخش از سخنان «رهبر» را بايد به طنزپردازان سپرد، ليکن يک جنبه مهم تناقض آشتی‌ناپذير دين و دانش در همين بيان کاملا عاميانه «رهبر» نشان داده می‌شود.
پيام مهم خامنه‌ای در اين سخنان اما اين است که، همان‌گونه که هفته گذشته در بررسی «اعترافات» سعيد حجاريان يادآوری کردم، به زودی با يک پاکسازی گسترده و چه بسا يک «انقلاب فرهنگی» ديگر روبرو خواهيم بود. سی سال شستشوی مغزی ايرانيان که از کودکستان آغاز می‌شود، ميلياردها تومان هزينه عظيم تبليغاتی و ايدئولوژيک از در و ديوار و کوچه و خيابان تا رسانه‌های همگانی، هيچ کدام نه تنها اثر مطلوب حکومت اسلامی را به دنبال نداشت، بلکه کار را به «نگرانی» کشانده، به گونه‌ای که يک انقلاب فرهنگی ديگر را ضروری ساخته است و «رهبر» و دولت در حال تدارک مقدمات آن هستند.
اين «نگرانی» آن هم از رشته‌های علمی و دانشگاهی در شرايطی ابراز می‌شود که خامنه‌ای درست مانند ديگر مسئولان رژيم چنين وانمود می‌کند که نظام با اقتدار تمام بر اوضاع مسلط است. وی در همين سخنان می‌گويد: «کشور در برهه‌ای از زمان در معرض يک آزمون سياسی بسيار تعيين‌کننده‌ای قرار گرفت... و هاضمه نظام و کشور توانست حوادث را در درون خودش هضم کند و فائق بيايد». اگر «هضم حوادث» در نظام جمهوری اسلامی به معنی دادگاه‌های نمايشی و اعترافات مضحک در کنار سرکوب و قتل و تجاوز باشد، بدون هرگونه شوخی و طنز و به زبان خود «رهبر» بايد گفت اين «نظام مقدس» نه تنها همچنان به سوء هاضمه شديد دچار است، بلکه دل‌پيچه‌های سياسی و اجتماعی‌ که سرانجام آن را از پای در خواهند آورد، هنوز در راهند. اين را خود «رهبر» نيز به طور غريزی احساس می‌کند و از همين رو ادامه می‌دهد: «انتظار حوادثی از اين قبيل هست، به دلايل گوناگون: رسالتی که برای نظام قائليم، رسالتی که برای اسلام قائليم، معنائی که برای جمهوری اسلامی در ذهنمان داريم، تعريفی که جمهوری اسلامی از خودش برای ما در طول اين سی سال کرده، هوشمندی مردم‏مان و جوانان‏مان که به تجربه رسيده، وجود آزادی ناگزير که به حکم اسلام بايد اين آزادی در کشور باشد و ما به آن اعتقاد داريم - اعتقاد ما به آزادی يک مسئله‏ تاکتيکی نيست؛ يک مسئله‏ واقعی است» ولی از آنجا که می‌داند آنچه وی آزادی می‌نامد، نامش چيز ديگريست، بلافاصله می‌افزايد: « آزادی به همان معنائی که جمهوری اسلامی تعريف می‌کند، نه به معنائی که غربی‏ها تعريف می‌کنند، که آن، به نظر ما انحراف است. آنجائی که بايد آزادی باشد، نيست؛ آنجائی که بايد محدوديت باشد، قيدها گسسته است و آزادی هست! آن را ما مطلقاً قبول نداريم؛ تو رودربايستی غرب هم گير نميکنيم. ما آزادی را با همان مفهوم اسلامی خودش قبول داريم، که البته تو آن آزادی بيان هست، آزادی رفتار هست، آزادی فکر هست».
«رهبر» سپس با توضيح اينکه دانشجويان «افسر» هستند و استادان «فرمانده»، به آنها رهنمود می‌دهد: «دشمن را درست شناسايی بکنيد. هدف‌های دشمن را کشف بکنيد... جوان‌هايتان را توجيه کنيد. جوان‌ها را هر چه می‌توانيم با خدا، با ياد خدا، با توجه به عالم غيب، با تعبد به مبانی دين و احکام دين و شريعت و تسليم در مقابل احکام الهی، ظرفيت معنويشان را بيشتر کنيم. هر چه اين جوان ما بيشتر متعبد باشد، بيشتر متدين باشد، بيشتر به ياد خدا باشد، بيشتر به خدا احساس نياز کند و دست نياز به سوی خدا بيشتر دراز بکند، عمل او، رفتار او، فکر او، از آسيب کمتری برخوردار خواهد بود و جامعه از او بهره بيشتری خواهد برد».

دگرديسی تاريخی
اين تفکر نمادين که به دليل تناقضی که در آن در برخورد مسائل مادی و معنوی، زمينی و آسمانی، وجود دارد، از زبان خامنه‌ای به شکلی پراکنده و پريشان بيان می‌شود، به اضافه دستگاه‌ عظيم سرکوب و استفاده از افرادی که «ايمان» و «اعتقاد» در آنها همه مرزهای انسانی و اخلاقی را زير پا می‌نهد، حربه حکومت دينی در نبرد بی‌امان و بی‌پايان با انديشه‌ای است که خواهان بيرون راندن دين به مثابه سياست از محدوده حکومت است. انديشه‌ای که نيرو و توان آن، نه در بيان مغلق و پر پيچ و خم و نه در دستگاه حذف و سانسور، بلکه در بيان روشن و صريح و در دستگاه روشنگرانه‌ای است که راه بر يک دمکراسی «همه‌پذير» می‌گشايد. تفکر عرفی و سکولار که همواره خار چشم «دکانداران دين» (اصطلاح احمد کسروی) بوده است، شرط نخست و لازم دمکراسی است، بدون آنکه تنها شرط و يا شرط کافی آن باشد. دمکراسی بدون تفکر عرفی، تصورپذير نيست. تفکرات دينی و ايدئولوژيک، بر خلاف سکولاريسم، از آنجا که در همان نخستين گام بين خود و پيروان و معتقدان راه و روش‌های ديگر خط و مرز می‌کشند، فاتحه هر چه دمکراسی است را نيز می‌خوانند.
اگر جمهوری اسلامی پس از سی سال نمايش «انتخابات» و گاه دم زدن از «دمکراسی دينی» امروز به اين نتيجه رسيده است که «انتخابات» حتی با وجود شورای نگهبان و نامزدهای کاملا خودی می‌تواند خطرناک باشد، بخشی از آن به توقعی بر می‌گردد که نظام برای برگزاری يک «انتخابات شاداب و با نشاط» در مردم ايجاد کرده بود و نمی‌شد آن را بدون پاسخ گذاشت. بخش مهمی از آن اما به قدرت مالی و اقتصادی باز می‌گردد که مافيای سپاه و بسيج و بخشی از روحانيون آن را قبضه کرده‌اند و حاضر نيستند حتی اندکی از آن را با دست در کاران گروه‌هايی مانند «مجاهدين انقلاب اسلامی» و «حزب مشارکت اسلامی» و مانند آنها تقسيم کنند. قدرت، هرگز به سياست محدود نمی‌شود. در پس هر قدرت سياسی، قدرت عظيم اقتصادی خوابيده است که در دوران ثبات، آن را تأمين و تغذيه می‌کند، در دوران بحران، به ياريش بر می‌خيزد و امکانات تبليغاتی و سرکوب در اختيارش می‌نهد، و در دوران فروپاشی، بخشی از آن در دست کسانی قرار می‌گيرد که يا آن را به خارج منتقل می‌کنند و يا فرصت‌طلبانه به رنگ ديگری در می‌آيند و خود را با شرايط جديد تطبيق می‌دهند. و بزرگترين بخش آن در خدمت قدرت سياسی جديد (مردمی يا ضدمردمی) قرار می‌گيرد.
ساده‌انديشی محض است اگر آنچه را امروز در بطن نظام و جامعه جريان دارد، به درگيری «اصلاح‌طلبان» و «اصولگرايان» و هم چنين به اختلاف خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با موسوی و کروبی و رفسنجانی کاهش داد. آنچه زمامداران را به دروغ و اتهام و انکار و افشای متقابل و جنايت و تجاوز کشانده است، قدرت سياسی و اقتصادی، هر دوست. ولی آنچه جامعه را به تلاطم واداشته است، پوست انداختن و دگرديسی تاريخی از يک پيله صد ساله است تا سرانجام دين و دولت را در جای خود قرار دهد بدون آنکه نقطه پايان بر نبرد بی‌پايان آنها نهاده شود. بايد تصوير واقعی اين نبرد را به طور عينی در برابر چشم آورد تا دريافت کدام يک پيروزند: جمود فکری يک حکومت دينی فرسوده و ناتوان که بيرق جهاد عليه علوم انسانی برافراشته است، در برابر دگرديسی تاريخی يک جامعه جوان و توانمند که تمامی بنيه خود را به کار گرفته است تا شانه‌های خود را از زير بار سنگين و لشِ اين حکومت بيکاره و طفيلی رها سازد. در شرايط ايران، اين چيزی جز بازتاب نبرد بی‌پايان دين و دولت نيست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016