گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
14 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش پنجم)، علی صمد9 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش چهارم)، علی صمد 4 آبان» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش سوم)، علی صمد 30 مهر» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش دوم)، علی صمد 26 مهر» جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش اول)، علی صمد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جوانان نيروی تغيير و تحول در ايران (بخش ششم)، علی صمددر حال حاضر تمام جناح های حکومت اسلامی به شدت تحت فشار و اعتراض نسل نوجوان و جوان کشور قرار دارند و اعتماد نسبت به آنها بسيار کاسته شده است. در واقع عدم توجه به خواست های اجتماعی چون اشتغال، آينده بهتر، آزادی های اجتماعی و فردی که از خواست های اساسی و اوليه جوانان است روز به روز فاصله حکومت را با جوانان بيشتر میکند
هشتم- سياست و نسل جوان در تمام سال های بعد از خرداد ۷۶ تا امروز، احزاب قانونی و حکومتی در ايران نتوانسته يا نخواسته اند خواست ها و تمايلات جوانان را در خود بازتاب دهند. در واقع از يک طرف، محدوديت های حزبی، سياسی و مذهبی اين تشکل ها، مانعی در جهت جلب و جذب نسل سوم به آن ها میباشد. و از طرفی ديگر بخش های روشنفکری جوانان و نيز خود جوانان به عنوان يک مجموعه نتوانسته اند تاکنون تمايلات، اعتراضات و نيازهای خود را به صورت منسجم و متمرکز بيان کنند. البته بخشی از اين عدم تشکل را نيز بايد در تاريخ تحزب در ايران و خود حکومت ها نيز ديد. در واقع در طول تمام اين سال های سرکوب و فشار سياسی و امنيتی به تشکل های دگرانديش توسط جمهوری اسلامی، امکان هرگونه شکل گيری تشکل های دموکراتيک و وسيع از جامعه گرفته شده است. شايد اگر احزاب قانونی و حکومتی در ايران میخواستند بخصوص از خرداد ۷۶، میتوانستند تا حدودی با سياست گذاری هدفمند و برنامه ريزی های دقيق، بخش بزرگی از اين نيروی جوان را سازماندهی کنند ولی آن ها از اين موضوع آگاهانه پرهيز کردند زيرا سازماندهی نسل سوم به افزايش آگاهی سياسی و اجتماعی و نيز برجسته تر شدن هر چه بيشتر خواست ها و تمايلات آنان می انجاميد و اين امر میتوانست روند تحولات و اصلاحات را سريع تر کند و بدين طريق ساختارهای سنتی و مذهبی به شدت ضربه پذير میشدند و امکان تحولات دموکراتيک به صورت واقعی در ايران امکان پذير میشد. عدم توجه احزاب قانونی و حکومتی به خواست های برحق جوانان در طی سال های بعد از خرداد ۷۶ به شدت پايه های اجتماعی آن ها را تضعيف کرده است. آنها از نظام سياسی سرخورده و ناراضی، از احزاب سياسی و کانديداها شاکی و ناخوشنود هستند و چنانکه مشاهده کرديم در دوران اول آمدن احمدی نژاد به قدرت، نسبت به فرايند سياسی علاقه چندانی از خود نشان ندادند و نسبت به تاثيرگذاری و اهميت رای خود شک و ترديد بسيار نشان دادند. احمدی نژاد در چنين فضايی به قدرت رسيد. در واقع همه اين موارد فوق، احساس بيگانگی با نظام حاکم را بشدت در ميان جوانان گسترش داد. البته قابل تاکيد است که امکان دارد در ادامه اين شرايط، آنها به دو طريق از خود واکنش نشان دهند. يعنی در صورتی که امکان تاثير گذاری وجود نداشته باشد و جوانان خود را فاقد قدرت ببينند، به سمت بی تفاوتی کشيده خواهند شد و در صورتی که اين امکان را مهيا ببينند، دارای چنان پتانسيل بالايی هستند که می توانند براحتی پيشگام ايجاد تحول و تغيير در نظام گردند. روشن است که گرايش ها و فعاليت های جوانان جز به واسطه حوادثی که در اطراف آنان اتفاق می افتد، شکل نمی گيرد. هنگامی که تحولات تاريخی مهم اتفاق می افتد، جوانان نقش بسيار مهمی ايفا می کنند و اين امر می تواند در جهت سياسی کردن جوانان به عنوان يک نيروی سياسی عمل کند. چنانکه روشن است مشارکت جوانان در سياست بسيار حائز اهميت برای ايجاد تغييرات اساسی است. در واقع منظور از مشارکت سياسی ايجاد تغيير برای رسيدن به جامعه ای بهتر است. اگر به آنها احساس و فرصت اظهار نظر و ابراز وجود واقعی داده شود، جوانان می توانند در سياست و سياست گذاری تاثير بگذارند. سال های ۷۶ تا ۷۸ در کشور تجربه های بيشماری را به جوانان آموخته است. چنانکه متذکر شديم سرخوردگی، نا اميدی، بد گمانی و بی اعتمادی نسبت به سياست مداران و فرايند سياسی باعث شده که نسل جوان کمترين احساس در مشارکت را در انتخابات کند. اين واقعيت دارد که جوانان نسبت به وضعيت سياسی فعلی بدبين و بی اعتماد باشند، اما قطعاً حسرت گذشته را نيز نمی خورند زيرا که نگاه آنها به حال و آينده بهتر و مدرن است. اگر اطمينان و اعتماد در آنها ايجاد و تقويت شود آنها می توانند در شرايط مشخص به فرصت سازی برای ايجاد تغييرات اساسی در زندگی و جامعه روی بياورند. در حال حاضر تمام جناح های حکومت اسلامی به شدت تحت فشار و اعتراض نسل نوجوان و جوان کشور قرار دارند و اعتماد نسبت به آنها بسيار کاسته شده است. در واقع عدم توجه به خواست های اجتماعی چون اشتغال، آينده بهتر، آزادی های اجتماعی و فردی که از خواست های اساسی و اوليه جوانان است روز به روز فاصله حکومت را با جوانان بيشتر میکند. در ضمن بخش روشنفکری جوانان نيز روز به روز به سمت استقلال هر چه بيشتر از احزاب قانونی سمت گيری میکنند. در ضمن خواست ها و تمايلات فردی و انسانی که بوسيله نسل سوم مطالبه میشود نيز بخشی از نيازها و مطالبات دانشجوان و روشنفکران نسل جوان کشور است. اتحاد عمل برای پيشبرد خواست های مشترک حداقل میتواند پيوند نيروی بزرگ جوانان را هر چه بيشتر متشکل و قوی تر سازد. و بدين طريق نسل جوان کشور با بهره وری و استفاده از نيروی متشکل خود میتواند رفته رفته جوانان را از يک مقوله جمعيتی به سمت يک نيروی اجتماعی که خواسته های مشخص سياسی، اجتماعی و فرهنگی دارند سوق دهد. تنها در چنين شرايطی است که امکان اين بوجود میآيد که هر حکومت، جناح، حزب و سازمانی را تحت فشار برای ايجاد تغييرات دموکراتيک و انسانی قرار دهد. پايان بخش ششم ادامه دارد علی صمد Copyright: gooya.com 2016
|