گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
25 آبان» ققنوس به پرواز در آمده است! احمد وحدت خواه12 آبان» انقلاب مخمل(ی) باف ها! احمد وحدت خواه 4 آبان» فتح جهان پيشکش تان باد، ايران را کنيم آزاد! احمد وحدت خواه 24 مهر» کوروش: لوح يا روح؟ احمد وحدت خواه 15 مهر» جنگی که پایان ندارد! احمد وحدت خواه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چگونه باراک هدیه شیرین را گرفت! احمد وحدتخواهدر ظاهر امر خبر دریافت جایزه صلح نوبل از سوی رئیس جمهوری آمریکا و مصادره همان جایزه از شیرین عبادی نباید ربطی به یکدیگر داشته باشند، اما چنین نیست و ما ایرانیان می بایستی به جای محکومیت های روزمره ای که متوجه مستبدین حاکم بر میهنمان می کنیم مستاجر کاخ سفید و سیاست های دستگاه حکومتی او را هم در این مورد به یک اندازه مقصر بدانیمآلفرد نوبل مبتکر و بنیانگزار جایزه صلح نوبل در وصیت نامه خود مقرر کرده است که این افتخار هر سال تنها نصیب فردی شود که «همه یا بهترین تلاش و فعالیت خود را در راه تعمیق روابط برادرانه میان ملت های جامعه بشری، از میان بردن یا کاهش ارتش های ویرانگر و گسترش آرمان صلح و همزیستی درمیان انسانها به کار گرفته باشد». یک ماه پس از اهدای این جایزه به باراک اوباما در اکتبر سال جاری، جایزه ای را که شیرین عبادی در سال ۲۰۰۳ میلادی دریافت کرده بود رژیم جمهوری اسلامی در غیاب او از وی مصادره تبلیغاتی کرد. از سال ۱۹۰۱ میلادی تا به امروز این جایزه بیش از ۹۰ بار به ۱۲۰ شخصیت واجد این شرایط اهدا شده است و در حالیکه شخصیت هایی نظیر رهبر مخالفان حکومت برمه آنگ سان سوکای و آندره ساخاروف دانشمند روسی در زمان حکومت کمونیستی در شوروی سابق و لخ والسا رهبر اتحادیه همبستگی در لهستان به علت مخالفت حاکمانشان از گرفتن این جایزه محروم مانده اند، این نخستین بار در تاریخ جایزه صلح نوبل است که یک حکومتی آن را از دست شهروند گیرنده آن خارج می سازد. در ظاهر امر خبر دریافت این جایزه از سوی رئیس جمهوری آمریکا و مصادره همان جایزه از شیرین عبادی نباید ربطی به یکدیگر داشته باشند، اما چنین نیست و ما ایرانیان می بایستی به جای محکومیت های روزمره ای که متوجه مستبدین حاکم بر میهنمان می کنیم مستاجر کاخ سفید و سیاست های دستگاه حکومتی او را هم در این مورد به یک اندازه مقصر بدانیم. یک سال پس از به قدرت رسیدن دموکرات ها در آمریکا و در سالی پر حادثه که ملت ایران یکپارچه برای برچیدن بساط استبداد دینی حاکم بر میهن خود بزرگترین نمایش های مقاومت و آزادیخواهی تاریخ معاصر خود را در معرض دید جهانیان گذاشته است رئیس جمهوری مدعی بزرگترین دموکراسی جهان از هر سوراخ و سنبه و فرصتی به دنبال انجام یک معامله سیاسی با سرکوبگران ملت ایران می گردد و جز لفاظی های دیپلماتیک و تهدید های توخالی برای مردم ما پیامی نداشته است. خدا پدر و مادر جورج بوش را بیامرزد که حداقل با شناختی که از ماهیت رژیم یاغی ایران داشت و به هر دلیل تا روز آخر حکومتش با آنها ذره ای کنار نیامد و پیش بینی روزهایی را هم می کرد که ضعف و تزلزل سیاست خارجی دموکرات ها فقط به جری تر شدن مستبدینی از قماش ائتلاف خامنه ای و احمدی نژاد منجر خواهد شد. وقتی مشتی دلال حرفه ای ساکن آمریکا که القاب دکتر و کارشناس و صاحب نظر علوم سیاسی و اسلامی را هم به یدک می کشند با پادرمیانی شوهرخاله و پسرعموی فلان مشاور احمدی نژاد بر سر تجدید روابط واشنگتن و تهران در اتاق های دربسته کاپیتول هیل به مغازله می نشینند، باید هم بریدن سر گوسفند جنبش آزادیخواهی ملت ایران مهمانی آنها را تکمیل کند. وقتی گزمه های رهبری می دانند که واشنگتن دربدر به دنبال بدست آوردن دل آنهاست و حقوق بشر ایرانی برای سیاست بازان آمریکایی فقط از کارتهای امیتاز گیری بیشتر است باید هم بی شرمانه و بدور از هر اصل انسانی به سراغ ضبط جایزه صلح نوبل شیرین عبادی بروند و مطمئن باشند که اعتراضات غربی ها در پی آن هم فقط کشک است. هفت سال آزگار است که مساله انرژی هسته ای به بستری برای همخوابگی سیاسی و دیپلماتیک سران کشورهای اتحادیه اروپا، چین و روسیه و سرانجام آمریکا با سران جمهوری اسلامی تبدیل شده است. بر بستر این بده بستان ها ایران ما و منافع ملی میهنمان ملعبه دست رژیمی بوده است که برای بقای خود به هر معامله ای با سوداگران غربی و شرقی تن داده است و سهم ملت ما از این کشمکش های بیهوده چهار قطعنامه سازمان ملل و تحریم های خانمان برانداز اقتصادی و لگد مال شدن هرچه بیشتر حقوق بشر ایرانی بوده است. ملت ما برای تبری جستن از سیاست های ضد آمریکایی و عوامفریبانه رژیم و نمایش فرهنگ انساندوستانه خود به درستی تاکنون هیچ شعاری را در مخالفت با سازشکاریهای منفعت جویانه واشنگتن از بدو تولد جنبش سبز بیان نکرده است. آقای اوباما باید از آمدن روزی نگران باشد که مردم ما دولت او را متحد جمهوری اسلامی قلمداد کنند.
به یاد نادر نادرپور
او در عین دوری از جمع شعرای انقلابی همدوره خود، از جمله قصیده سرای نامی اسماعیل خویی، هیچگاه از صحنه سیاست میهن ما در پیش و پس از ۲۸ خرداد که سرانجام به سقوط نظام پادشاهی و ظهور حکومت ولایت فقیه انجامید دور نمانده بود. عضویت در حزب توده و سپس ترک و طرد آن، فعالیت در جبهه ملی و هواداری از زنده یاد دکتر مصدق و سرانجام همکاری با خلیل ملکی و راه سوم، از نادرپور شاعری آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی میهن خود آفریده بود که در تلفیق با طبع شاعری و آشنایی عمیق او با تاریخ ادبیات ایران نادرپور را به خلق آثاری جاودان رهنمون ساخت که در میان آنها شعر «خون و خاکستر» او از شاهکارهای ادبی دوران معاصر است. داستان «خون و خاکستر» داستان مصائب و شوربختی های ما ایرانیان در اثر وقوع «انقلاب اسلامی« است که نادر پور به درستی آن را با یک زلزله ویرانگر تشبیه و مقایسه می کند که جز مرگ و نابودی با خود به ارمغان نیاورد. آن زلزله ای که خانه را لرزاند یک شب، همه چیز را دگرگون کرد چون شعله، جهان خفته را سوزاند خاکستر صبح را پر از خون کرد نادرپور اینک در میان ما نیست تا ببیند که میهن ما زلزله ای دیگر را بر اندام خود افکنده است، با این تفاوت که این زلزله سیاسی، این بار تاریخ ایران را برمبنای آفرینش و سازندگی و آزادی دگرگون خواهد کرد. در تکمیل عنوان شعر این شاعر بزرگ و زبان حال میهن، باید گفت آن زلزله ای که خانه را لرزاند وین زلزله ای که زنده اش گرداند!
http://www.naderpour.com/Poems-in-Persian/Poem%20by%20Ovassie.html Copyright: gooya.com 2016
|