جمعه 2 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ناگفته هايی از شهادت سيدعلی موسوی حبيبی به روايت نزديکانش، کلمه

* علی در لحظات آخر زندگی اش چندين بار به برادرم گفته بود پشتش می سوزد و تشنه است و بعد در همان ماشين اشهدش را می خواند.


کلمه: طی روزهای گذشته اقشار مختلف مردم به ويژه فعالان مدنی و سياسی و خانواده زندانيان سياسی به ديدن خانواده شهيد موسوی می روند و پنج شنبه شب ها ، جمعی از خانواده های زندانيان سياسی به همراه خانواده شهيد موسوی. مراسم دعای کميل برگزار می کنند.

خانه پدری شهيد علی موسوی در يکی از محلات قديمی تهران برای چندمين بار مراسم عزا را به خود ديده است. در دو طبقه جداگانه مردان و زنان و نزديکان به ياد اين شهيد قرآن می خوانند. طبقه اول مختص خانم هاست و در اکثر اين مراسم ها ، ميرحسين موسوی نيز حضور دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وب سايت “رای من کجاست” با اشاره به ديدار اقشار مختلف مردم با خانواده شهيد سيد علی حبيبی موسوی، ناگفته هايی را از شهادت اين شهيد جنبش سبز منتشر کرده است.

شهيد سيد علی موسوی ظهر روز عاشورای امسال در خيابان شادمان به ضرب گلوله کشته شد. او خواهر زاده مير حسين موسوی است.

براساس گزارش سايت “رای من کجاست” ، همسر شهيد سيد علی موسوی در وصف لحظات آخر زندگی همسرش می گويد:علی در لحظات آخر زندگی اش چندين بار به برادرم گفته بود پشتش می سوزد و تشنه است و بعد در همان ماشين اشهدش را می خواند.

و ی می افزايد:”در خيابان شادمان تير می خورد.تير به ظاهر يک زخم کوچک را در سينه اش ايجاد می کند؛ اما گلوله در داخل بدن علی متلاشی و پخش می شود. برادرم بعد از تير خوردن علی به او می رسد و او را به بيمارستان منتقل می کند اما علی در ميانه راه جانش را از دست می دهد.”

همسر شهيد موسوی از بچه هفت ساله اش می گويد که بعد از مرگ پدرش شب ها بی تاب است:” محمد حسين کلاس اول ابتدايی است . او تازه فهميده است پدرش را از دست داده و فقط می داند شهيد شده است. محمد حسين شب ها بی تاب است و می گويد که حتی اگر بابام به بهشت هم رفته باشد باز هم من او را می خواهم.”

فاطمه ، نوجوان دختر شهيد علی موسوی نيز سوگوار از دست دادن پدرش است اما گويی روحيه صبر و استقامت خاندان موسوی را به يادگار دارد و حتی در لحظات بی تابی مادرش ، او را دلداری می دهد و می گويد که گريه نکند؛ چرا که پدرش شهيد شده است.

دکترمرضيه موسوی ،خاله شهيد موسوی ، استاد دانشگاه و عضو هيات علمی دانشگاه الزهرا درباره آنچه که روز عاشورا بر آنها گذشته است حرف می زند:”روز اتفاق از انجا که اين حادثه نزديک منزلش رخ داده بود بسياری او را می شناختند و بر اساس گفته اين شاهدان، پاترول سياه رنگی که چندين سرنشين داشته به داخل جمعيت در خيابان شادمان می آيد. از داخل ماشين چندين تير شليک می شود که يکی از آنها به علی می خورد . برادر همسرش بعد از تير خوردن او را به بيمارستان منتقل می کند اما به خاطر خونريزی های زياد و بسته بودن مسيرهای خيابان، انتقالش به بيمارستان طول می کشد. ”

مرضيه موسوی تاکيد می کند که اين حوادث را همه ديده اند: “خيلی ها در زمان وقوع آن حادثه ان جا بودند و حتی نشانه های ضارب را داده اند . از جمله اين که ضارب فردی جوان حدودا ۲۰ ساله و سفيد رو با چشم هايی روشن بوده است. بنابراين نمی توان هر جريانی را روی اين ماجرا سوارکرد.بعد از اين که خبردار شديم او را به بيمارستان ابن سينا برده اند به آنجا رفتيم و سه ساعتی بالای سرش بوديم.اما بعد از رفتن ما پليس امنيت شهيد علی موسوی را برد .”

مادر شهيد علی موسوی نيز با ظاهری ساده گوشه ای از روسری مشکی اش را در دست گرفته و از پسرش می گويد:” علی بسيار آرام و پر روحيه بود. آنقدر ساده بود که گويی همه او را محرم خود می دانستند و با او رو دربايستی نداشتند. علی اگر کاری از دستش بر می آمد برای ديگران می کرد و بسيار دلسوز بود. در يک کلام او مرد عمل بود.”

بعد از گفتن اين حرف ها به سمت چهار تابلوی عکسی که روی ديوار اتاق آويزان است نگاه می کند. عکس های شهيدان اين خاندان است. شهيد علی موسوی و برادر ش که هنگام جوانی شهيد شده است و دو عکس ديگر به نظر می رسد عکس های پسر عمه های شهيد موسوی است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016