شنبه 17 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آزمون صداقت غرب، محمدرضا شکوهی فرد

mrshokouhifard@gmail.com

پر واضح است مشکلاتی که حکومت تهران در پس رويدادهای پس از انتخابات با آن مواحه شده تاثير مستقيمی بر سياست خارجی جمهوری اسلامی، هم در اشل منطقه ای و هم در اشل فرا منطثه ای داشته است.
درک عينی اين نکته چندان سخت نيست، که آستانه نفوذ و تاثيرگزاری سياست های تهران در فی المثل خاورميانه و منطقه قفقاز بشدت متاثر از بی ثباتی های داخليست که طی هشت ماهه گذشته گريبانگير دولت تهران بوده است.

به النسبه طی چند ماهه ای اخير شاهد بوده ايم، به تناسب اين که حکومت تهران اجبارا بيشينه انرژی خود را برای مهار و آرام ساختن بحران داخلی مصرف کرده است، به همين ميزان ثباتی هر چند نسبی در برخی از مناطق حساس نظير کرانه باختری رود اردن، لبنان و تا حدودی عراق و افغانستان که سابقا حيات خلوت حکومت تهران بوده، محسوس می نمايد. اين حکايت از وزن سياستهای تهران و نقشی که دولت جمهوری اسلامی در ثبات يا عدم ثبات منطقه داراست، می کند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در حوزه سياست های فرامنطقه ای بهترين مثال، کشاکشهاييست که در خلال بررسی پرونده هسته ای ايران، ميان دولت تهران و غرب وجود داشته و اکنون به نقطه حساس و تعيين کننده ای رسيده است، نقطه ای که پيش انگاريها را در مورد سرنوشت نهايی اين پرونده تا حدودی آسانتر نموده است.
فراز و نشيب هايی که طی چند ماهه اخير در بعد عملی سياست خارجی دولت تهران پيرامون پرونده هسته ای وجود داشته ، خاصه پس از مذاکرات وين و توافقات حاصله و عدم پايبندی تهران به اين توافقات، تا بدانجا ادامه يافته که هم اکنون محمود احمدی نژاد رئيس دولت و منوچهر متکی وزير خارجه علنا سخن از فراهم بودن زمينه عملی شدن توافقات پيشين در زمينه مبادله سوخت به ميان آورده اند که علی رقم واکنش محتاطانه غرب و اعضائ گروه پنج به علاوه يک، تغيير دوباره موضع رسمی تهران را نشان می دهد.
اگر چه بسياری از تحليلگران اين فراز و نشيب ها را در چارچوب بازی قديمی دولت ايران جهت خريد وقت در ميدان ديپلماسی تعريف می کنند اما عده ای ديگر بر اين باورند که با توجه به بحران داخلی که جمهوری اسلامی با آن مواجه است، و احتمال افزايش تحريمها و اوضاع وخيم اقتصادی و انزوای منطقه ای دولت تهران در حوزه اثرگذاری سياست های اين دولت، به نظر می رسد جمهوری اسلامی در بخش تصميم سازی های مربوط به سياست خارجی دچار سرگيجه شده است و خود دقيقا نمی داند بايد کدام راه را برگزيند تا علاوه بر فشار سنگين داخلی با بحران فشار از بيرون که می تواند مالا نظام را از لحاظ اقتصادی نيز به طور کامل گرفتار نمايد، مواجه نشود، چه که توازی اين دو فشار می تواند بنيان های قدرت کودتاگران حاکم را دچار سرنوشتی نمايد که رژيم پيشين با آن مواجه شد.
اين همه نشان از يک واقعيت دارد و آن اينکه حکومت تهران ضعيف شده است.
حال با توجه به چنين وضعيتی اين پرسش مطرح است که عکس العمل جامعه جهانی در قبال اين ضعف و بی ثباتی ها مشخصا در عرصه سياست خارجی جمهوری اسلامی چه بايد باشد؟
آيا تمرکز صرف جامعه جهانی بر مسئله هسته ای ايران، در چنين وضعيتی منافات با اصول ادعايی سياست خارجی غرب يعنی تغيير رفتار دولت تهران در زيمنه های چون نقض سيستماتيک حقوق بشر، انبساط فضای سياسی، نقش منفی حکومت جمهوری اسلامی در منطقه و مسائل حساسی همچون صلح خاورميانه ندارد؟
آيا اولويت اصلی سياست غرب در تقابل با رفتار بی قائده دولت تهران، حل و فصل مسئله هسته ايست يا اين موضوع يکی از فوريت هاييت که ذيل اولويت اصلی يعنی تلاش در جهت تغيير رفتار حکومت ايران در ابعاد مختلف، موضوعيت می يابد؟
آيا با توجه به شرايط بحرانی که جمهوری اسلامی با آن درگير است، بهتر نيست تلاش ها در اکسيونهای جهانی حول اصل کلی يعنی تغيير رفتار رژيم تهران متمرکز شود و صرفا در مسير حل يک مشکل از چندين معضل خلاصه نشود؟
آيا خروجی و نتايجی که از عملی شدن چنين سياست تک بعدی حاصل شده است، مثبت بوده است يا نه و آيا تجربيات چند ساله اخير غرب در تمرکز بی نتيجه و صرف بر حل مسئله هسته ای ايران، توانسته است کمکی هر چند اندک به تحصيل نتايجی عملی در جهت رفع کليت معضل يعنی تغيير رفتار رژيم تهران داشته باشد؟
آنچه محرز است تضعيف مفرط پايه های حاکميت طی چند ماهه اخير فرصتی مناسب را در مقابل جامعه جهانی قرار داده که با استفاده از اين ضعف، فشار عملی و نتيجه گرايانه ای را در همه ابعاد به حکومت ايران اعمال دارد که هم متضمن حقوق ملی ايرانيان بادش و هم دربردارنده فوايدی چون تغيير رفتار رژيم تهران در زمينه خارجی.
عملی شدن سياست مذکور می تواند تاثيرات مستقيمی بر روابط جمهوری اسلامی با جهان آزاد و تلطيف فضای سياسی در ايران به نفع ملت داشته باشد، بايد ديد جامعه بين الملل و دول غربی تا چه حد از تجربيات گذشته درس خواهند گرفت.

براين اساس، می توان اينگونه برداشت نمود که فرصت کنونی، آزمونيست جهت سنجش ميزان صداقت غرب و جامعه بين المللی در قبال ملت ايران. حال بايد ديد آيا جامعه جهانی اين فرصت را در راستای بهينه سازی وجهه خود در اذهان ايرانيان غنيمت خواهد شمرد يا همچنان بمانند گذشته منافع و فوريت های سياسی و اقتصادی را در تمرکز صرف بر پرونده هسته ای ايران جشتجو خواهد کرد. پرونده ای که هر سرانجامی داشته باشد، محصول و فايده ای بر سبد منافع ملی ايرانيان اضافه نخواهد کرد بلکه شايد از وزن اين سبد بکاهد.

محمدرضا شکوهی فرد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016