۲۲ بهمن، ايران آماده اعتراض بزرگ!، علی کشتگر
خامنهای اينک رسواتر، بی اعتبارتر و ناتوانتر از هميشه است. او حتی در ميان دايره محدود "خودیها" نيز زير سئوال است. همراه با وخامت بحران سياسی، بحران بیسابقه اقتصادی و بانکی نيز همچون يک بهمن نيرومند به سرعت به بنای لرزان حکومت کودتا نزديک میشود. دست کم نيمی از بدنه نظام حاکم نيز در اين روياروئی به نوعی همراه با مردم و يا مردد و بیطرف نظارهگر صحنهاند. حضور گسترده ملت در تظاهرات اعتراضی بيست و دو بهمن میتواند موازنه قدرت را در همه عرصهها به سود جنبش سبز دگرگون کند و بدينسان نقطه عطفی در مبارزه ملت عليه خودکامگی خامنهای باشد
اگر جنبش سبز سرکوب شدنی بود و حکومت کودتا می توانست با کشتار و خونريزی و زندان و شکنجه آن را ريشه کن کند، در اين هشت ماهه اين کار را کرده بود. اما ديديم که با همه وحشی گری هايی که از حکومت سرزد، اين جنبش برجا ماند و امروز در آستانه سالگرد ۲۲ بهمن پوياتر و نيرومند تر از ديروز است.
در۸ ماهه گذشته همراه با گسترش و ژرفش جنبش دموکراسی خواهانه، اقتدار و نفوذ خامنه ای در درون نظام حاکم مدام در حال فرسايش بوده است. در همين مدت جهانيان با شگفتی و تحسين، مقاومت حماسی ايرانيان را در برابر رژيمی که پاسخی جز کشتن برای ملت خود ندارد، نظاره گر بودند و دانستند که احمدی نژاد و خامنه ای با سرشت ملی و خواسته های صلح جويانه مردم ايران بيگانه اند. امروز هشت ماه پس از کودتا افکار عمومی جهانيان عليه رژيم خون ريز خامنه ای و پشتيبان مردم ايران است. خامنه ای اينک رسواتر، بی اعتبار تر و ناتوان تر از هميشه است. او حتی درميان دايره محدود "خودی ها" نيز زير سئوال است.
درست است که فرماندهان رده اول و دوم نظامی را خامنه ای و ايادی او با دقت و وسواس منصوب کرده اند و اکثريت قريب به اتفاق آنان به خط سرکوب و کشتار سخت معتقد و وفادارند، اما محافل و مسوولان ناراضی اصولگرا که دست کم نيمی از اين طيف را تشکيل می دهند و در ميان آنها فرماندهان پيشين و پرسابقه سپاه هم کم نيستند، در بدنه نيروهای مسلح و درروند اجرائی کردن تصميمات همچنان موثراند. بسياری از عناصر متنفذ اين طيف که فرآيند حوادث هشت ماهه گذشته را با دلهره و نگرانی دنبال کرده اند، اعدام و خونريزی های بيشتر را راه برون رفت از بحران وخيمی که نظام در آن گرفتار آمده نمی دانند. آنها حمايت يکجانبه خامنه ای از افراطی ترين جريان حاکم را برنمی تابند و مخالفت های خود را به صورت آشکار و يا با سکوت معنی دار اعلام می کنند.
اعتراض بسياری از مراجع و مدرسان حوزه های علميه عليه علی خامنه ای و رئيس جمهور منصوب او آشکارتر از آن است که حاجت به بيان داشته باشد. پيش از کودتا هنوز صلاحيت رهبری و اقتدار خامنه ای از طرف هيچ يک از جناح ها و مسوولان بلند پايه نظام زير سئوال نبود. اگر خامنه ای رای مردم را می پذيرفت نه جنبش اعتراضی سبز به اين سرعت رشد می کرد و نه رژيم در چنين بحران وخيمی فرو می رفت. اصلاح طلبان در قدرت شريک می شدند و حداکثر حاکميت دوگانه دوره خاتمی دوباره تجديد می شد. حتی پس از کودتا نيز خامنه ای در نخستين هفته فرصت آن را داشت که اشتباه خود را پس بگيرد و اوضاع آرام شود، اما از بيست و نه خرداد به اين سو او راه خيانت و خونريزی بيشتر را در پيش گرفت و مردم نيز راه حماسی پايداری تا حصول پيروزی را برگزيدند. اينک شرايط به گونه ای است که تا يکی از دو طرف اين دعوا شکست نخورد مبارزه ادامه دارد. تحولات و رويدادهای هشت ماهه گذشته نشان می دهد که اين بار اين خامنه ای است که سرانجام مجبور خواهد شد شکست خود را بپذيرد.
همراه با وخامت بحران سياسی، بحران بی سابقه اقتصادی و بانکی نيز همچون يک بهمن نيرومند به سرعت به بنای لرزان حکومت کودتا نزديک می شود.
نابودی سازمان برنامه و بودجه، حذف ساختارهای کارشناسی در امور اقتصادی و مالی همراه با ندانم کاری ها و بی لياقتی های خامنه ای و ايادی او خزانه کشور را تهی و نظام مالی و بانکی ايران را در آستانه ورشکستگی قرار داده است.
ديريا زود بحران اقتصادی بحران سياسی کنونی را ده چندان خواهد کرد و جنبش اعتراضی را تا اعماق جامعه گسترش خواهد داد.
کيست نداند که صدور احکام اعدام عليه شماری از جوانان زندانی و اعدام جنايتکارانه دو تن از آنان مطلقا از سر ضعف و وحشت از گسترش اعتراضات مردم صورت گرفته است. اما اگر در شرايط عادی اعدام مخالفان برای ساکت نگهداشتن مردم کار ساز باشد، در اوضاع و احوال کنونی نتيجه عکس به بار می آورد. کما اين که اين جنايات مردم را در برابر رژيم هم بسته تر و هم راه تر،عزم ملی را برای شرکت در يک حرکت بزرگ اعتراضی در ۲۲ بهمن جزم تر و رهبران شاخص جنبش سبز را نيز که از فضای اعتراضی نيرو می گيرند، مصمم تر کرده است.
شواهد و قرائن بيانگر آن اند که از هم اکنون مردم برای يک نمايش اعتراضی ميليونی در سالگرد انقلاب جنب و جوش خود را آغاز کرده اند. بانوی ميانسالی را می شناسم که پس از تظاهرات شانزده آذر با دست شکسته و پيکر خونين به خانه بازگشت اما ذره ای ترديد در تصميم او و فرزندانش به ادامه شرکت در اعتراضات پديد نيامده، برعکس از هرزمان اميدوارتر و مصمم تر شده اند. آموزگاری را می شناسم که تا روز عاشورا با وجود احساس همراهی با مردم درتظاهرات اعتراضی شرکت نکرده بود، اما پس از جنايات عاشورا تصميم گرفته است که از اين پس او نيز به سهم خود به ميدان بيايد. جوانان و دانشجويان بيش از هرزمان قدرت دگرگون ساز جنبش خود را باور کرده اند و برای تظاهرات عظيم بيست و دو بهمن آماده شده اند. در دايره محدود آشناياتی که فرصت تماس با آنان دارم هيچ کس را نمی شناسم که بخاطر سرکوب های خونين و يا اعدام های اخير ترديدی به خود راه داده باشد. ناظران و تحليل گران ديگر نيز تا آنجا که من می دانم در تماس های خود به تجارب و نتايجی شبيه به آنچه اشاره کردم، رسيده اند و جملگی خبر از عزم ملی برای پيوستن به تظاهرات اعتراضی بيست و دو بهمن می دهند.
حضور مردم در تظاهرات اعتراضی بيست و دو بهمن يکی از نبردهای سرنوشت ساز جنبش دموکراسی خواهی نوين ايران است. همه فعالان جنبش سبز و همراه با آنان ميليونها تن از مردم آزاديخواه جهان با بيم و اميد منتظر روز تاريخی بيست و دو بهمن امسال هستند. کودتاچيان نيز در اين روز اثرات تشديد سرکوب و صدور احکام اعدام را به ارزيابی می نشينند.
نمی خواهم اغراق کنم، اما بايد بگويم که احساس من اين است که بيست و دو بهمن يک لحظه تاريخی در سرنوشت مردم ايران است.
هرچه ابعاد حضور مردم در اين روز بزرگتر باشد هزينه راهی که به دموکراسی ختم می شود کوچکتر خواهد شد.
هرچه مردم در اين روز عزم و اراده نيرومند تری برای دستيابی به حقوق انسانی خود به نمايش گذارند، توانايی خامنه ای در سرکوب و کشتار کمتر می شود. او از هفته ها پيش به همه فرماندهان اردوی کودتا فرمان داده است تا همه ابزارهای رسانه ای، اقتصادی و نظامی را برای جلوگيری از شکل گيری تظاهرات ميليونی مردم به کار اندازند. خامنه ای خوب می داند که پس از هشت ماه سرکوب و کشتار، پس از هشت ماه خونريزی برای احيای فضای ارعاب، حضور ميليونها ايرانی در تظاهرات اعتراضی عليه حکومت کودتا يعنی چه و چه پيامدهايی برای خود او دارد؟ همان گونه که گروهی از روزنامه نگاران ايرانی خارج از کشور در پيام خود خطاب به روزنامه نگاران جهان نوشته اند قصد او اين است که با اشغال نظامی شهرهای بزرگ و گماردن نيروهای سرکوب در مسير مردم از شکل گيری اعتراضات وسيع جلوگيری نمايد و همزمان با برگزاری تظاهرات فرمايشی در برابر دوربين ها و خبرنگاران خريداری شده انزوای حکومت کودتا را از انظار جهانيان پنهان نگه دارد.
ميرحسين موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی هريک به شيوه خود، اما به صراحت مردم را به شرکت هرچه وسيعتر در تظاهرات اعتراضی ۲۲ بهمن فرا خوانده اند. آنها به خوبی دريافته اند که امنيت و موجوديتشان فقط در سايه درخت سرسبز جنبش دموکراسی خواهی تامين و تضمين می شود. نه فقط آنان بلکه طيف گسترده ای از اصول گرايانی که سلطه کامل دولت احمدی نژاد را برای منافع خود مرگبار يافته اند، در سکوت خود آرزوی ادامه حضور اعتراضی مردم را منعکس می کنند.
۲۲ بهمن يک فرصت طلائی و تاريخی برای جنبش سبز است نه فقط اکثريت عظيم ملت مصمم به حضور در تظاهرات اعتراضی هستند، بلکه دست کم نيمی از بدنه نظام حاکم نيز در اين روياروئی به نوعی همراه با مردم و يا مردد و بی طرف نظاره گر صحنه اند.
خامنه ای ، در چنين شرايطی که حتی در بالاترين سطوح نظام حاکم نيز با نارضايتی های روز افزون و گسترده دست به گريبان شده است، بيش از هر زمان در برابر جنبش دموکراسی خواهی سبز آسيب پذير است. در ماههای گذشته او بارها به زبان تهديد و تطميع خواص را به پيروی از خود فراخوانده است. اما خواص از رفسنجانی و روحانيون سرشناس گرفته تا سران جناح اصلاح طلب هيچ يک دعوت او را اجابت نکرده اند. همه آنها با صراحت و يا بطور ضمنی مردم را به حضور و اعتراض عليه بيدادگری های خامنه ای فرا خوانده اند.حضور گسترده ملت در تظاهرات اعتراضی بيست و دو بهمن می تواند موازنه قدرت را در همه عرصه ها به سود جنبش سبز دگرگون کند و بدينسان نقطه عطفی در مبارزه ملت عليه خودکامگی خامنه ای باشد.
درپايان مطالعه مقاله روزنامه نگار معترض جان شيفته تحت عنوان "روزی برای کيش و مات جمهوری اسلامی" که اخبار روز نيز با عنوان "چه کسی ميدان آزادی را تسخير خواهد کرد" آن را منتشر کرده به خوانندگان توصيه می کنم.
دوشنبه ۱۹ بهمن ۸۸
علی کشتگر