پنجشنبه 6 خرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

برای تغيير، مقاله منتشرنشده مجيد توکلی از زندان، دانشجونيوز

مجيد توکلی
متن حاضر آخرين نوشته مجيد توکلی است که با وجود همه محدوديت‌ها و مشکلات از زندان اوين به بيرون راه يافته‌است. نوشته‌ای که مجيد توکلی روزها و ساعت‌های زيادی از دوران زندان خود را (از اسفندماه تا ۲ هفته گذشته) صرف تدوين آن کرده‌است. وزارت اطلاعات پس از اطلاع از نوشته‌شدن اين متن راهبردی اقدام به انتقال مجيد توکلی به سلول انفرادی کرده و حق ملاقات و تماس تلفنی از وی سلب شده‌است تا ارتباط وی با دنيای خارج از زندان قطع شود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مجيد توکلی به عنوان تنها راه حل برای نجات خود از زير فشار و شکنجه، دست به اعتصاب غذای خشک زده است تا بلکه با به خطر انداختن جان خود -از طريق نخوردن آب و غذا- افکار عمومی را متوجه فشارهای غيرانسانی و وحشيانه يک حکومت غيرمردمی و استبدادی عليه خود کند.

در پی اين اعتصاب غذای خشک مقامات امنيتی حکومت به زندانبانان بند ويژه اطلاعات در زندان اوين چراغ سبز نشان داده اند تا در صورت امکان "از شرايط فعلی برای راحت شدن يکباره از دردسرهای" اين مبارز خستگی ناپذير استفاده کنند. اين مطلب را يکی از زندانبانان در تماس تلفن ای که به صورت ناشناس با خانواده مجيد توکلی داشته است صراحتا به زبان آورده است. اکنون نيز با گذشت ۵ روز از اعتصاب مجيد توکلی وضعيت جسمی وی به شدت رو به وخامت گذاشته است.

با وجود خطری که با انتشار اين متن متوجه اين دانشجوی دربند است با توجه به انتخاب آگاهانه مجيد توکلی و با توجه به خواست مصرانه خود وی، اين متن که در اختيار سايت دانشجونيوز قرار گرفته است، منتشر می شود.

برای تغيير
(يادداشتی منتشر نشده از مجيد توکلی)

هدفی که از تهيه اين نوشته داشتم احتياج به ماهها مطالعه و بررسی داشت. با اين وجود ضرورت اجازه داد که نقصان و خطا را به نامطلوبی و زيانهای فراوان تاخير در اين شرايط رها کنم. با توجه به شرايط ويژه اين روزها مطالبی را آماده کرده بودم که برخی پرورده و برخی خام بودند، يادداشتهايی هم مربوط به گذشته بود که منتشر شده است. اما اينک اين متن خام که شايد به چندين مرحله تصحيح و بازنويسی محتاج است، به صلاحديد برخی دوستان منتشر می گردد و اميدوارم در آينده فرصت تکميل آن فراهم گردد و دوستان ديگر نيز در نگارش و تکميل متنی جامع و کامل اقدام نمايند.در ضمن مراجعه به نوشته های مشابه در ايران و يا ساير کشورهای ديگر و وجود دقت و تمرکز می تواند هدف اين نوشته که ارتقای فعاليت و حضور افراد در جنبشهای مردمی هزاره سوم است را تقويت نمايد. به پيوست اين نوشته مطالعه هر نوشته ای که مرتبط با نحوه فعاليت و نحوه مبارزه و مقاومت از آغاز تا اتاق بازجويی و دادگاه است را به عنوان ملزومات فعاليت آگاهانه توصيه می کنم. چندی پيش يادداشتی درباره اطلاعاتی که در زمان بازداشت بايد دانست را تصحيح کردم که با همه کاستی ها مورد توجه برخی دوستان قرار گرفت، البته بسياری نکات بود که شايد فردای انتشار به ذهنم رسيد. به ويژه در مورد تکنويسی ها و آثار اطلاعات پرت در القای غلط اطلاع کامل از زندگی ديگری يا بسياری ترفندهای بازجويی ها که در آينده در فرصتی مناسب آن را تکميل می نمايم. گرچه اگر ساير دوستان نيز اين کار را به انجام برسانند، از ايشان بسيار سپاسگذار خواهم بود. امروز نيز اين يادداشت با همه کاستی ها و ناپختگی متن و پيشنهادات برای شروع در نظر گرفته شده که در آينده آن را تکميل خواهم کرد و از هر يک از دوستان که در تکميل يا ارائه متنی کامل تر اقدام نمايند، تشکر می کنم.

اين نوشته نه برای ايرانيان که برای هر يک از فعالين کمپين های مبارزات مسالمت آميز در سراسر جهان قابل استفاده است. نسل امروز بايد بداند که فرصت امروز سعادتی است که بسياری غبطه آن را ميخورند که در چنين شرايطی حضور داشته باشند و در رقم زدن سرنوشت ملتی، چنين کارگر افتند. زيستن در زمان و مکان انقلابهای بزرگ جهان آرزوی بسياری از انسانها به ويژه آزادی خواهان جهان بوده است، حال که چنين فرصت بزرگی را بدست آورده ايم تا تاريخ را بسازيم، بايد قدر اين فرصت را بدانيم. اميد است در اين شب زنده داری، برای آزادی و عليه استبداد، ندايی آيد و نويدی دهد که شب قدرمان است و فردا عيدی می رسد. دنيايی نو می شود تا استبداد برود و در آزادی همه سهيم شويم، با ياد و احترام به همه آزادی خواهان به ويژه زندانيان در بند و شهدای جنبش سبز.

۱- آن گونه که فردای نمايش تقلب در انتخابات، جنبش سبز تولد واقعی يافت و "راه سبز اميد" راه رسيدن به همه آرمانها و خواسته های ملتی بزرگ شد که سالها برای رسيدن به آن تلاشهای فراوانی کرده بودند و از بذل جان نيز ابايی نداشتند. چنين بود که اميد، زنده نگهدارنده راه سبزی شده که در بيشماری و اعتقاد راسخ يک ملت جز به پيروزی منتهی نخواهد شد. ليک بايد در نظر داشت که تحليل خوشبينانه و اميدوارانه نه يک واقعيت کنونی که ضرورتی برای همه ی حال و آينده جنبش مردمی در ايران است. آنچه که از زايندگی و پشتوانه بودن اميد در مبارزات مسالمت آميز امروز ايران بر می آيد، ما را متقاعد می نمايد که با تقويت اميد، تکيه گاه واقعيت آينده را بسازيم. واقعيت متکی به اميد است و آنگاه که ما با اميد آفرينی، رقم زننده حضور و ايستادگی باشيم، آينده را بر اساس خوشبينی خود ساخته ايم. واقع بينی در صورت کارگری اميد، جز خوشبينی امروز نخواهد بود. اين همان بيان است که هر تغيير را وابسته و منوط به اراده و عمل می داند و در جمله "انقلاب منوط به اراده ی انقلابيون است" تبلورهايی می يابد. خوشبينی و اميدواری بايد از سوی رهبران و فعالان شناخته شده جنبش رعايت شود. ايجاد روحيه و ارائه تحليلهای خوشبينانه و ايجاد اميدواری برای تحقق اهداف، زمانی قابل پذيرش است که مبتنی بر شواهدی و لو غيرگويا و غيرروشن باشد. البته با بيانی اطمينان بخش و با اعتماد به نفس بالا، سرانجام اين همان تحليل و بيانی است که به واقعيت خواهد پيوست، اگر بر اين امر واقف باشيم که واقعيت در آينده در مسير جنبش سبز و مبارزه ما متکی به حضور و نحوه فعاليت ماست. بنابراين اگر اميدوارانه و با پشتکار در پی تحقق آن تحليل خوشبينانه حرکت کنيم، در واقع با اطمينانی که از وجود زمينه ها و اسبابی که در تحليل خوشبينانه بيان شده است، داريم به اهدافمان می رسيم. اينک که می دانيم ما واقعيت آينده را می سازيم و با عملمان تاريخ را می نويسيم، بايد به عنصر آگاهی توجه کنيم تا در جمع اميد و آگاهی به آنچه که می خواهيم برسيم، بايد پيروز شويم.

۲- مسئله ديگر تفکيک قائل شدن ميان رهبران و فعالان جنبش مردمی ايران و حاميان و منتقدان اين جنبش با نظر به ضرورت نقش هر يک و تقويت گفتمان متفاوت آنها و مزايای ايشان است. از آنجا که يک نهضت (کمپين) پيشرونده در دو سويه ی شمار تا بی شمار و کف تا سقف خواسته ها و مطالبات، در حال پذيرش و تقويت است، نقد، ضامن بقای ايشان می باشد. پس در باب نقد چند نکته مورد نظر است. در اينجا هرگز عمل نقد، منفی نيست. نقد منفی وجود دارد ولی عمل اين نقد بايد مثبت باشد، بنابراين انتقاد از جنبش بايد در جهت مثبت و پيشرونده باشد. در اين وضعيت، ضرورت نقد، بازگشت هر توجه به تفکيک "در جنبشی" و "در کنار جنبشی" بايد هميشه به عنوان پيش فرضی در خوانش نقد مد نظر باشد.

رهبران و فعالان شناخته شده ی جنبش (نهاد فعال) که الگوهای مبارزين کمپين هستند، مجاز به انتقاد عمومی نيستند. اين افراد- در جنبش ها- هميشه بايد به تحليلهای خوشبينانه متوسل شوند و جز اميد و بيان مکرر پيروزی در هر مرحله چيزی نگويند و پس از هر رخداد نيز به خوانش فاتحانه ی - ولو اندک و حاشيه ای- مرحله کنونی جنبش بپردازند. همچنين نقد را در جمعهای خصوصی و به صورت تجديد نظر و سياستهای نو و ارائه برنامه های جديد در آينده- بدون بيان انتقادی- بکار گيرند. در مورد حاميان و به عبارتی "در کنار جنبشی ها" وضعيت به گونه ی نقد مثبت و سازنده است که در آن انتقاد در قالب بايدهای عمل و مبارزه فردا خواهد بود و نه ضعف های ديروز. البته مراد چشم بستن به ضعف های ديروز نيست، بلکه آنها را محل شکل دهی نقاط قوت می گرداند. بيان چنين نقدی با اظهار تاسف و ضعف در گذشته و يا ايراد بر افراد و تحليل ها نيست، بلکه فقط در بايدهای عمل آينده است. بنابراين با شناخت اين دو گروه- که ضرورت وجود آنها در جنبش بديهی است- بايد بدانيم که چگونه در شيوه ی خبری، تحليلی و تبليغی- چه بعنوان گوينده و چه بعنوان مخاطب- عمل نمائيم. در ضمن در ساختارهای شبکه اجتماعی و آگاهی سازی در هر گروه نيز اين وضعيت حاکم است و بايد مد نظر قرار گيرد. به عنوان نمونه در يک جمع بيست نفره فرد شماره يک بايد در توجه به شبکه معترضين اطراف خود، خوشبينانه به دور "ما پيروزيم" سخن بگويد. مسئله مورد اهميت ديگر توجه به سرمايه و ايجاد غنای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سياسی در جنبش سبز و کمپين تغيير وضع موجود است که در کنار نحوه ی عمل جمعی و آگاهی بخش است. البته توجه به اهميت سرمايه های اجتماعی به عنوان عظيم ترين سرمايه در مسير مبارزه در اولويت قرار دارد.

۳- از آنجا که کمپين های مبارزات ملی، فراگير و غير محدود است، مسئله وحدت و گيرايی و پذيرش بعلاوه پرهيز از هر گونه نگاه حذفی يک ضرورت در عمل اين کمپين است. اين مسئله در واقع مبين و مدون "وحدت" به ويژه در جنبش سبز است. اين وحدت که ضرورتی برای همگرايی عملی در گام نهايی است بايد با آرامش حاصل آيد تا تداوم و ثبات آن در مرحله شکل گيری تضمين شده باشد. چنانچه از ابتدا در موج حضور و حمايت جريانهای اپوزيسيون های قديم- داخل و خارج کشور- در ادبيات حمايتی و افزايش شدت مرحله ای حمايت، تا اينجا به نحوی مطلوب شاهد بوده ايم. متناسب بودن بيان اعتراضی رهبران، همراه با ميزان نارضايتی و سلب اميد از اصلاح در چند مرحله ای بودن فاصله گيری از حاکميت- در اعلام خطر، توصيه، افشاگری و قطع اميد و ايستادگی تا رسيدن به خواست مردم- بخشی از اين صورت تحقق يافته است. بنابراين افزايش حاميان و گاه تبديل شدن به "در جنبشی" از سوی برخی گروه ها فراگيری را موجب شده است که در آينده نيز بايد در بر گيرنده باقی منتقدان وضع موجود باشد، چرا که جنبش سبز تلاشی است برای تغيير وضع موجود و خيزش به سوی فردايی بهتر. امروز توجه ها در موضوع وحدت به دو موضوع نحوه ی عمل وحدت در حضور کثرت نظرات است و ديگری دوری از نگاه حذفی بر اساس اختلافات. بنابراين اصول اين وحدت نه بر اساس اختلافات که فقط و فقط بر اساس اشتراکات و خواسته های يکسان- در گام نخست وکامل ترين وجه استبداد ستيزی- است. در مورد نگاه حذفی بايد در نظر داشت که هر سخن از سوی رهبران و حاميان می تواند مخاطبانی داشته باشد. در مسائلی که اختلاف وجود دارد بايد سکوت از سوی ديگر گروه ها به عنوان يک ضرورت به دو علت- عدم خدشه بر وحدت و موثر بودن آن سخن در جمع خاص- صورت گيرد. همچنين سکوت و انتقاد زير پوستی نيز برای تقويت جمع معترضان به وضع موجود اقدامی موثر است. پس عدم مقابله با وجوه اختلاف بر انگيز در جنبش و نگاه مثبت به همه گروه های حاضر درجنبش بايد با توجه به تقسيم در دو جبهه ی استبداد و ضد استبداد و سياست سکوت در برابر موج تبليغی استبداد- در مسائل غير اساسی در جنبش- برای خدشه بر وحدت، بدون تبصره مورد نظر باشد. بايد در نظر داشت که هيچ يک از گروه ها و افراد در جنبش ذی حق تر نيست و اساسا چنين بيانی را بايد عامل منفی دانست. اما در مورد همبستگی و همدلی (عمل وحدت) در جنبش نيز بايد به دو مسئله توجه داشت، يکی در اعتقادات و ديگر در عمل افراد است. در مورد اعتقادات و خطوط کاملا باز اعتقادی، سياسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ضرورتی که در اينجا بيان شد در تدوين و معرفی ارزشها و کليات بيان خواهد شد. اما در مورد عمل همگرايی; الف) همه بايد بدانند - مطالعه و پيگيری اخبار- ب)همه بايد بگويند - اطلاع رسانی و به عبارتی هر فرد يک رسانه است- ج) همه هميشه حاضر باشند د) همه هميشه فرد آگاه و مديری را بيابند- افرادی مديريت پذير باشند و در عين حال مديران زيادی به صورت سلسله مراتبی بايد وجود داشته باشند. چنين قواعدی با توجه به شيوه فعاليت مبتنی بر شبکه های اجتماعی در فضای خفقان و استبداد جامعه در يک تجمع به شکل زيرخود را نشان می دهد، افرادی که در کنار هم هستند بايد جمع های اندک چند ده نفری تا چند صد نفری را شکل دهند و با هم ارتباط داشته و از هم حمايت کنند و فردی از اين گروه مديريت جمع را بر عهده داشته باشد که جهت و سرعت و چگونگی حرکت و شعار را تعيين نمايد تا در يک جمع ميليونی عمل بهتری داشته باشند. اساسا يک جمع ميليونی با شرط ايستادگی در مواجه با موج سرکوب زمانی موفق است که کاملا با برنامه عمل نمايد و برنامه در يک تجمع غير دولتی نه با بلندگوهای بيشمار که با جمعهای منسجم تشکيل دهنده پازل جمع است که می دانند نبايد قطعه پازلشان را از دست دهند. بنابراين يک گروه در تجمع، خودش از گروه های فراوانی تشکيل شده که هر يک خود گروهی کامل است. اين شيوه عمل در اطلاع رسانی و همنشينی های محله ای و ادارات و دانشگاه ها و مدارس مصداق دارد و مختص تجمع نيست و رعايت ۴ اصل اساسی عمل وحدت موجب همگرايی جمع در عمل اعتراضی در جنبش سبز می گردد و گاه در بروز مسائلی چون حمله پليس و لباس شخصی به مردم - با مقاومت و عدم فرار و متفرق شدن- عامل غلبه مردم بر ابزار سرکوب است. نکته اساسی در اينجا ادامه سياست توجه به سرمايه های اجتماعی و تقويت جامعه مدنی در اثر گذاری شبکه های اجتماعی مردم در تحقق مسائل فوق است. در اينجا بايد توجه داشت که در عمل وحدت ، در پی يکسان شدن عمل و بيان فعالان و رهبران جنبش سبز نبايد بود بلکه وجود سلايق مختلف و نحوه فعاليت و گونه ی بيان و نقد متفاوت ، عوامل موثر و مثبتی محسوب می شود. اينگونه است که ضرورت وجود افراد ميانه رو با ادبياتی گاه دو پهلو و همچنين افرادی به شدت صاحب صراحت و ادبياتی تند و گزنده در کنار هم در جنبش مردمی احساس می شود. اين تفاوت در ادبيات ها هميشه بايد مورد حمايت باشد و افراد با توجه به اينکه در کدام سوی جبهه ضد استبداد ايستاده اند به بيان پرداخته و گاه با توجه به تعارض با بيان سوی ديگر، سکوت در برابر مشی آن و حمايت در مشی خود را از آن سخن پيش بگيرند. بنابراين اگر گاهی فردی ميانه رو از ساختار شکنی شکوه ای هم دارد نبايد آنرا به معنای تقابل با ساختار شکنان دانست- با توجه به اينکه ساختار شکنی ضرورتی برای شرايط گذار و دوران انقلابی است - البته حرکت بايد به گونه ای باشد که انتقادهای از همديگر در ميان معترضان به وضع موجود به مثابه تقابل نباشد و از مقدار آن کاسته و به صفر رساند تا به حمايت در مشی و رويه ی خود منتهی کند. اين انتقاد به حرکت کند و ادبيات غير انقلابی در برابر حرکات راديکال و انقلابی بايد در فضايی معقول برای فراگير شدن جبهه ضد استبداد در نظر گرفته شود و از هر دو رويه حمايت گردد. انتقاد به رهبری و اعلام قصد براندازی در کنار حرکت در مسير قانون اساسی هر دو بايد وجود داشته باشد و اين يک ضرورت است. اين چند لايه گی هم در مورد فعالان و هم رهبران بايد وجود داشته باشد و با توجه به شرايط مختلف با استفاده از افرادی که توانايی ميانه روی يا اعتراضات ساختار شکنانه را دارند، در پيشبرد اهداف انقلاب اقدام کرد.- تاکيد ويژه بر اين است که گاه لازم است از لزوم براندازی گفت و جمهوری اسلامی را جنايتکار و متقلب و عامل قتل و جنايت دانست و گاه لازم است از اصالت جمهوری اسلامی و لزوم بازگشت به دوران نخست و اصيل آن در حرکت در مسير قانون اساسی و .... سخن گفت که افراد و رهبران مختلف اين بيان را خواهند داشت. اما در نهايت هدف جز تغيير وضع موجود (انقلاب) نيست.

۴- ارزشها و گفتمان جنبش مردمی بايد روشن و اميد بخش باشد. دانستن چند اصل در بيان ارزشها و اصول در مسير انقلاب مردمی ايران بسيار حائز اهميت است. اساسا ارزشهای انقلابی بصورت اصول به پس از انقلاب منتقل می شوند. اين همان وضعيتی است که در مصاديق فراوان گاه در توضيح خشونت و اعدامهای انقلابهای سرخ (کلنگی) بيان می شود. بنابراين با بسط چنين نظری به همه مسائل و اتفاقات و پيش بينی اتفاقات آينده لزوم اصرار بر برخی ارزشها نمايان تر می گردد. به عنوان نمونه اشاره و تاکيد بر نفی خشونت يا بی توجهی به گسترش خشونت در فردای تغييرات اساسی- انقلاب- گريبان گير همگان و در گام نخست انقلابيون خواهد شد. پس در ترسيم ارزشهای فعاليت برای تغيير وضع موجود بايد تاملی در خور صورت گيرد. پيش از دانستن ارزشها- اتفاق نظر در شناخت و معرفی- در يافتن ضرورت بايسته بودن رفتار مبتنی بر ارزشها بايد در نظر گرفته شود که رفتار و عمل انقلابيون بايد مويد ارزشهای معرفی شده باشد. اما در باب ارزشها، فراگير بودن- در بر دارندگی همه خواسته های اصلی در تاريخ جديد مبارزات- و مانع بودن آنها- در تجاوز به اصول و ارزشهای ديگر و اعتقادات انقلابيون- اهميت فراوان دارد و چنين است که در شناخت نخست از انقلاب، استبداد ستيزی و نفی هر گونه ظلم و تعدی به حقوق، به عنوان ارزش دانسته می شود و در ادامه پلوراليسم و رواداری به عنوان ضامن همراهی و همدلی و متضمن مسالمت آميزی زيست سياسی و اجتماعی آينده است. همچنين فرا ارزشهايی چون آزادی و برابری و همبستگی(برادری) مدنظر می آيند و اصول جهان شمول و انسانی- اخلاقی حقوق بشر و صلح، کليات نظام فرا دينی و دموکرات آينده ايران را شکل می دهد تا در جمعی که استقلال نيز نه در امر کلی که مختص حوزه های خرد و افراد خواهد شد- به عنوان معنای موثرتر از استقلال - حدود ارزشهای انقلابی معين گردد. در چنين قالبی عدم سانسور، آزادی نشر و مطبوعات و عموم آزادی های فردی، سياسی، اجتماعی و اقتصادی مورد احترام خواهد بود. همچنين غير خودی و مخالف دانستن ديگران و عدم آزادی برای ايشان وجود نخواهد داشت. در بيان نيز چنين بايد باشد که افراد تصويری روشن از فردای پس از انقلاب داشته باشند که هيچ يک از نامطلوبها و ستم های امروز به هيچ وجه به بهانه و علتی صورت نخواهد گرفت، زمينه های فساد اقتصادی و فقر و فساد و بی حرمتی به کرامت انسانی و اصول اخلاقی از بين خواهد رفت. بيان استراتژيهای مرحله ای چنان که پيشتر تجربه نشان داده است، در هم سطح ايستی در ديده بانی جامعه مدنی و آموزگاری برای جامعه در آگاهی بخشی با توجه به صداقت و شجاعت رهبران و نفی خشونت و شجاعت در بيان و افشاگری فعالان صف اول- روزنامه نگاران، فعالان سياسی و دانشجويان و ...- و همچنين در مشی براندازانه امروز به ساختار شکنی و سپس زنده نگاهداری به حساسيت زايی و تابوشکنی- در نهايت استراتژی شجاعت در بيان - در پيشبرد و افزايش سطح جنبش در آينده بايد مورد توجه باشد. در چنين مسيری توجه به سطح مطالبات و خواسته ها و ترسيم آزاد و فراگير و مانع در بيان اقناع کننده محافظه کاران و پا در تعلقات گير کرده ها از کف - روشن و تفکيک کننده از وضعيت حاکميت فعلی - تا سقف - نهايت توان تحقق بخشی به خواسته های انسانی و اخلاقی و ملی - بايد مد نظر باشد. بيان نه فقط بايد معطوف به آينده که در برگيرنده گذشته و حال نيز باشد. در چنين وضعيتی توجه به ارزشها و آرمانها - چون آزادی خواهی و استبداد ستيزی- و احترام به هزينه های معنوی و مادی برای تحقق خواست ها تا پيروزی و توجهی کوشا به پيروزی به عنوان هدف، بايد هميشگی و برجسته باشد. بنابراين گفتمان انقلابی در کنار ترسيم ارزش ها شکل می گيرد که نه تنها در بيان آزاد و محققانه از خواست تاريخی در شرايط کنونی که در مذاکره و مباحثه رهبران و انديشمندان جنبش سبز و همفکری و مباحثه همه فعالان و حاميان صورت می گيرد. همين گفتگوی فراگير ترسيم کننده کف و سقف خواسته ها و جملگی ارزش ها خواهد بود. چنين است که تضمين های پسا انقلابی خود اميد بخش و عامل انقلابی می گردد و همگانی بودن توجه و بحث به خوانش دقيق تر و سپس نگارش صحيح تر و گوياتر منتهی می گردد. در چنين شناختی از گفتمان مردمی جنبش سبز مشکلاتی چون عدم درک از آلترناتيو حکمرانی در مشی استبداد ستيزی و ترس از عدم امنيت و عدم شناخت و همچنين ترديد در مورد صداقت و يا بهره مندی شرايط انقلابی ذی حق تر دانی – که خود مانع تحقق کامل شرايط فراگيری انقلاب است- برطرف می گردد و عموم خواهند دانست که سهم خواهی ها و تکرار شرايط پس از انقلاب ۵۷ در کار نخواهد بود. در اين مسائل جامعه منتظر توضيحات و تضمين های کامل و روشن به وی‍ژه از سوی رهبران جنبش است. همچنين بايد دانست که انقلاب ها ارزش ها و اخلاق های جديدی در مجموع می آفرينند که اين اخلاق همان مطلوب های عصر جديد مردمان انقلابی – عرف مردمی جامعه يا اخلاق غالب مردم – است و بايد به اين اخلاق احترام گذاشت.

۵- بايد دانست که جنبش سبز ايران، جنبشی مردمی بر پايه شکل گيری کمپينی فراگير از ايرانيان به قصد تغيير وضع موجود به دور از خشونت در مبارزاتی مسالمت آميز است و چنين است که اطلاق انقلاب مخملی يا براندازی نرم به سرانجامين تلاش ملت ايران برای آزادی و عليه استبداد در دستيابی به حکومت قانون و استقلال و دموکراسی چنين نموده است که همگام با انقلاب های هزاره ی ما انقلابی رنگی است. البته بايد به اين مسئله خلاف خواست و تبليغ صاحبان و مريدان استبداد – با لحاظ احتياط – به افتخار نگريست. در شرايط کنونی شناخت ارزش های انقلاب ما را فارغ از شناخت شکل تلاش امروز ايرانيان برای تغيير وضع موجود نمی گرداند. چنين است که مروری بر کليات جنبش مردمی ايران در حوزه عمل و مطالعه شکلی در ارجاع و بازخوانی نمونه های آن در کنار آشنايی با روح انقلابی گری و اصول انقلابی در عصر جديد – چون مطالعه تاريخ انقلاب ها و سرگذشت رهبران انقلابی و جزواتی چون از ديکتاتوری تا دموکراسی و اشارات فعالان سياسی کشورهای پيروز در انقلاب های رنگی – در ادامه مسير لازم می آيد.

رهبر ، نماد ،‌ هدف ، ‌ساختار ،‌ اطلاع رسانی و اجرای هماهنگ و ثمر بخش و مواردی از اين دست مسائلی است که در هر يک از انقلاب ها مورد نظر خواهد بود. اگر در انقلاب های رنگی رهبری گروهی يا عدم رهبری به واسطه نماد رهبری و مقبوليت حرف های پخته و سخته در فرآيند محک به عقل جمعی توانسته نيل به هدف را ذيل نمادها- که در راس آن رنگی به عنوان معرفه اعتراض و معترضان است – بيان نمايد،‌ اطلاع رسانی و نحوه ی عمل خويش نيز در اين زمانه از جمله تشکيل دهنده کليات انقلاب است. – جنبش سبز ، تغيير وضع موجود ( براندازی ) ، تکيه به حضور مردم و تقويت جامعه مدنی ( جامعه مدنی= حضور آگاهانه . فعالانه و هدفمند در جامعه ) ،‌خودرسانی و خبر رسانی فراگير، ‌حضور شجاعانه در تجمعات و ايستادگی تا حصول به سرانجام تغيير مطلوب، ‌ايستادگی انقلابی رهبران سبز و ... –

در چنين وضعيتی نقش روحيه نقشی کليدی است. اين روحيه بخشی در تقويت رهبران و فعالان صف اول به ويژه نماد فعالان جنبش که زندانيان گروه اعظم آن ها هستند برای گسترش يافتن روحيه و اميد به سوی عموم مردم اهميت دارد. رهبران نبايد لحظه ای از ادامه مسير دلسرد شوند که تصميم آن ها متکی به حضور و حمايت مردم است و مردم نبايد لحظه ای رهبران و مطالباتشان را رها کنند. اين وابسته به ايستادگی رهبران و نماد فعالان و همچنين فعالان اصلی جنبش است. وقوع رخدادهای بزرگ در اعتراض به وضع موجود و همچنين اعتراض به اصل و اساس ديکتاتوری در ايران و حمايت از حرکت های اينچنين در ادامه مسير هزينه های معقول برای پيروزی می تواند در زندگی انقلابی زندانيان و رهبران سبز موثر باشد. بايد هدف استبداد ستيزی مستمرا با زبانی گويا و علنی خطاب به رهبران استبداد بيان گردد و چنين بيانی به شدت مورد حمايت قرار گيرد. بايد در نمادها بارها بازنگری صورت گيرد و برای هر مرحله عدد، ‌شعار و سخنی را در نظر گرفت. بايد افق های چند ماهه و چند ساله فعاليت به قالب نماد در آيد. بايد طراحی های محيط زندگی و لباس ها معرفه ی جنبش گردد. بايد نامگذاری فرزندان و مکان ها معرف اعتراض به ديکتاتوری و معرفه جنبش باشد.

در کليات که در موقع استراتژی های مبتنی بر ارزش ها و اصول است و آن را از استراتژی های مقطعی و تاکتيک های سليقه ای و جمعی جدا کرده ايم نيز تغيير سطح و ابتکار و آزادی عمل وجود دارد. اما نبايد هرگز فراموشی در مورد آن ها وجود داشته باشد. چنين که تحت استبداد ستيزی فعلی می توان اين گونه عمل کرد:

[ادامه مقاله را با کليک اين‌جا بخوانيد]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016