سه شنبه 25 خرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از زراعت در ورامین تا جنایت در اوین! احمد وحدت خواه

احمد وحدت خواه
نقطه ضعف همه نسل های روشنفکری معاصر ما در ندیدن تضاد های عمیق فرهنگی میان قشر روستاییان محروم ما با جمعیت شهرنشین و پیدا کردن راه حلی برای همزیستی میان این دو بخش بزرگ از جامعه ایرانیان در کنار هم بوده است. تا جائیکه می توان گفت منبع ایدثولوژیکی تمامی جنایات و سرکوبهای پس از انقلاب اسلامی در میهن ما، به ویژه در یک سال اخیر، نوعی انتقام فرهنگی جامعه روستایی از طبقات شهر نشین ما بوده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


دکتر آندرو کلارک استاد تاریخ ادیان در دانشگاه کینگز کالج لندن در مصاحبه ای پس از سقوط شاه و قدرت یابی انقلابیون مذهبی در ایران با ذکر خاطره ای گفته بود او در سالهای رشد صنعتی کشور ما پس از اصلاحات ارضی سفری تحقیقاتی به قم و دیدار با یکی از آیت الله های برجسته آن زمان داشته تا آثار گذار ایران از فئودالیسم به سرمایه داری را در اندیشه های مذهبی ایرانیان مشاهده کند.

کلارک پس از خروج از منزل آن آیت الله با نوجوانانی باموهای بلند و شلوارهای لوله تفنگی در کوچه پس کوچه های قم روبرو می شود که در فصل تابستان با قوطیهای خالی مارک کوکاکولا در حال بازی فوتبال و شرطبندی هستند و همان روز به خود می گوید ایران کشور تضاد های طبقاتی نیست، بلکه سرزمین تضادهای عمیق فرهنگی است .

انقلاب اسلامی، آنگونه که دیگر امروز مشخص شده است، نقطه انفجار این تضادهای فرهنگی از بطن تاریخ و تمدن ما بوده است و امروز تمامی کثافات، تفاله ها و رسوب های متعفن آن به سطح رسیده و روان انسان ایرانی برای فرار از دوزخ آنها و یافتن تعریفی از خود و جایگاه میهنش در عصر نوین به تکاپویی افتاده است که همان هسته مرکزی جنبش سبز را تشکیل می دهد.

انقلاب مشروطیت برای انجام این مهم، یعنی سازگار کردن روح جستجوگر و روان تاریخی ما ایرانیان با مدرنیته و جهان پیشرفته و متمدن گامهایی بسیار اساسی برداشت و نیاکان آرزومند ما در آن عصر و پس از آن در دوران پهلوی ها حق بزرگی بر گردن همین نسل سبز دارند. آنها سرزمین واحدی را به نام ایران از اعماق سیاه سده ها، جنگ های خونین مذهبی و شقه شقه شدن های ماحصل آن به در آوردند و در چهارچوب مرزهای امروزین آن، اگر چه نه کاملا ایده ال، برای ما به میراث گذاشتند.

با این حال نقطه نقطه ضعف همه نسل های روشنفکری معاصر ما در ندیدن تضاد های عمیق فرهنگی میان قشر روستاییان محروم ما با جمعیت شهرنشین و پیدا کردن راه حلی برای همزیستی میان این دو بخش بزرگ از جامعه ایرانیان در کنار هم بوده است.

تا جائیکه می توان گفت منبع ایدثولوژیکی تمامی جنایات و سرکوبهای پس از انقلاب اسلامی در میهن ما، به ویژه در یک سال اخیر، نوعی انتقام فرهنگی جامعه روستایی از طبقات شهر نشین ما بوده است..

کشاورز زحمتکش دیروز ما که در ورامین به کشت بلال و طالبی مشغول بود و همه اندیشه های فرهنگی خود را از آخوند ده مجاور می گرفت به دنبال اصلاحات ارضی و گسترش جامعه شهر نشین ما خواه نا خواه به سوی مراکز «فسق و فجور» زندگی متمایل به فرهنگ غربی کشانده می شد. سیل کشاورزان ترک زمین کرده در جستجوی کار در کارخانجات صنعتی که قارچ وار در حاشیه شهر ها ظهور می کردند به تولید حلبی آبادهایی رسید که ساکنان آن ناگهان از مراسم سینه زنی در مسجد ده خود به سینماهای یونیورسال و رادیو سیتی برای تماشای فیلم شکوه علفزار با هنرپیشگی وارن بیتی دعوت شدند.

نفرت رهبری انقلاب اسلامی از حکومت شاه با اتکا با همین تضاد فرهنگی جامعه روستایی با نمادهای فرهنگی پپشرفت سرمایه داری آن دوران ساکنان این حلبی آباد ها را به لشگر «انقلابیون» تبدیل کرد و آنها را به اسم مستضعفان به جان طبقه متوسطه یعنی ستون فقرات میهن دوستی و بورژوازی ایران انداخت تا خود در پناه این جنگ خانگی به خواسته های ارتجاع مذهبی خود دست یابد.

جنبش سبز امروز افشا کننده این توطئه ای است که زیر لوای خونین ولایت فقیه و ترشحات مغز بیمار و مالیخولیایی هوادارن این اندیشه قرون وسطایی قلب همبستگی ملی ما را هدف قرار داده است.

جمعی از سیفی کاران و بارفروشان میدان امین السلطان دیروز ما امروز در هیبت سرداران سپاه و دلالان کالای چینی و تغذیه از اقتصاد انگلی نفت به رهبران تبهکار سیاسی و فرهنگی ملتی در انظار جهانی تبدیل شده اند که صد سال پیش بانگ آزادیخواهی و روشنفکری و نوگرایی آنها افق های مشرق زمین را روشن می کرد و خود را مشعلدار انسانیت و تمدن می دانست.

سقوطی چنین سهمگین در مبانی و ارزش های اخلاقی و انسانی در مدتی چنین کوتاه میسر نمی گشت مگر آنکه ما فرهنگ عقب مانده روستایی-فئودالی و آغشته به خرافات مذهبی را بر فرهنگ شهرنشینی و سکیولار خود غالب کنیم، همان وظیفه ای که رهبران انقلاب اسلامی و دشمنان تاریخی ایران و ایرانی بر دوش خود گذاشتند و امروز نتیجه آن پیش چشم همه ماست.!

احمد وحدت خواه

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016