جمعه 1 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مقام معظم رهبری شوخی می‌فرمايند! احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت خواه
تاريخ گواهی می‌دهد که همه‌ی نظام‌های عقيدتی - سياسی که ابتدا با شعار "آدم‌سازی" شکل گرفته و به قدرت رسيده‌اند، سرانجام در مواجهه با واقعيات و شکست پروژه‌های فاشيستی خود به "آدم‌سوزی" روی آورده‌اند. استبداد دينی ولايت مطلقه فقيه نيز از اين قاعده مستثنی نبوده‌است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


نلسون ماندلا رهبر تاريخی مبارزات ضد استعماری قرن حاضر در کتاب خاطرات زندگی خود به نام «راه دشوار پيروزی» می نويسد آزادی تنها بهره مندی از حقوق انسانی نيست، جوهر آزادی يعنی آنکه هيچ انسانی مجبور نباشد سرنوشت خود را به دست انسان جايزالخطای ديگری واگذار کند.
در همه انقلابهای تاريخ تمدن بشری، چه آنجا که مذاهب جديد رهگشای تولد نظامهای جديد اجتماعی - اقتصادی شده اند، و چه آنها که رهبرانشان با درک از قوانين تکامل جوامع انسانی حکومت های مورد نظر خود را جانشين سيستم های ناسازگار با شرايط زمانی کرده اند، عنصر انسان و سرنوشت او در مرکز ايدئولوژی های آنها قرار داشته اند.
با اين حال، همان تاريخ گواهی می دهد که همه نظامهای عقيدتی - سياسی که ابتدا با شعار «آدم سازی» شکل گرفته و به قدرت رسيده اند، سرانجام در مواجهه با واقعيات و شکست پروژه های فاشيستی خود به «آدم سوزی» روی آورده اند. استبداد دينی ولايت مطلقه فقيه نيز از اين قاعده مستثنی نبوده است.
رژيمی که بنيانگزارش بزرگترين نعمت الهی بر خود را نوکری مردم می خواند سلفش امروز اندرز هيچ بنی بشری را هم به گوش نمی گيرد و کلامش را با آموزه های پيامبران برابر ميداند و از چپ و راست برای ساختن «انسان» مورد نظر خود نسخه و فتوا صادر می کند.
اما چرا آقای خامنه ای ناگهان امروز و در حالی که همه ارگانهای حکومتی و اقتصادی و سرکوب را به طور کامل ظاهرا در قبضه خود دارد مجبور می شود درپايگاه اطلاع رسانی خود اطاعت از اوامرش را به مسلمين يادآوری کند؟
واقعيت آن است که در تمامی نامه نگاری هايی که در طول يک سال گذشته توسط «دلسوزان نظام» با هدف توجه رهبر جمهوری اسلامی به عمق بحرانی که او با گماشتن احمدی نژاد در ايران به وجود آورده نگاشته شده است ما با استفاده از واژه هايی روبرو می شويم که بيانگر دوره گذار جامعه ما به سوی محو بت پرستی، و بنيان عقيدتی آن يعنی ولايت فقيه می باشد.
اگر تا ديروز ادب سياسی و ملاحظات هم کسوتی و رفاقت های ديرينه از زبان و بيان انتقاد مستقيم از رهبری در نامه ها و بيانيه ها و سخنرانی های مخالفان داخل کشور جلوگيری می کرد، امروز ديگر واقعيات جامعه ايرانی و نقش فعال او در کشاندن کشور به ورطه مصائب کنونی آن جايی برای اين تعارفات ويرانگر باقی نگذاشته است.
بسياری از جامعه شناسان بر اين باورند که يکی از نشانه های وجود بحرانهای اجتماعی در لکنت زبان شهروندان آنها برای بيان خواسته های سياسی خود نهفته است، به نحوی که تولد جنبش های نوين اجتماعی با تولد واژه ها و مفاهيم ادبی جديد و زبان گشايی عامه همراه می شود.
بر مبنای اين نياز، امروز ديگر ادبيات سياسی و قالب های زبانی گذشته برای بيان ريشه مشکلات کشور کافی نيست و جنبش آزاديخواهانه سبز زبان خود را برای ملت ايران به ارمغان آورده است.
هرچه زبان حکومتی آغشته به دروغ و تزوير و تهديد و فرهنگ منحوس اطاعت و استبداد است، زبان سبز ما را به سوی دوری از نيرنگ سياسی، نفرت زدايی، خود شناسی، همبستگی و آزادمنشی سوق می دهد.
آقای خامنه ای در بازديد از نمايشگاه کتاب امسال گفته بود او هر شب پيش از خوابيدن ساعتی را به کتاب خواندن ميگذراند.
دور از انتظار نخواهد بود اگر ايشان کتاب شهريار نوشته ماکياول را هم مطالعه کرده و به نصيحت او درمورد قدرت گوش کرده باشد، آنجا که اين دولتمرد نه چندان خوشنام در تاريخ فلسفه سياسی می گويد برای حفظ قدرت بهتر است شهروندان از شما بيم داشته باشند تا اينکه شما درميان آنها محبوب باشيد.
اشتباه محاسبه آقای خامنه ای در مورد ملت ايران اين است که امروز آنها نه بيمی از رژيم او دارند و نه محبوبيتی برای او باقی مانده است!

آرزويی دفن نشدنی!

آخوند دهان دريده احمد خاتمی در درافشانی تازه خود گفته است سران فتنه آرزوی برگشت به حکومت و طاغوتيان آرزوی برگشت به وطن را به گور خواهند برد.
مجله اشپيگل در شماره جديد خود گزارشی دارد از سيل جديد ايرانيانی که پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته ترک وطن کرده و از بد حادثه به کشور همسايه ترکيه پناه آورده اند. نزديک به ۶۰۰۰ تن از آنان در وحشت روزمره از شناسايی توسط جاسوسان و نيروهای امنيتی رژيم جمهوری اسلامی که زير لوای راننده کنسولگری و مستخدم فلان مرکز فرهنگی در خيابانهای استانبول به شکار مخالفان مشغول هستند در انتظار دريافت ويزايی از يک کشور ثالث به سر می برند.
به گفته سايت شهرزاد نيوز که گزارش مربوطه را ترجمه کرده است، صدها تن از اين هم ميهنان ما فقط با يک دست لباس و کفش و پرداخت پول به قاچاقچيان انسان و گذر از سنگلاخها و کوهستانها به خاک ترکيه رسيده اند.
سی سال آزگار است که نزديک به ۵ ميليون ايرانی جلای وطن کرده و از نقطه صفر با همه مصيبت ها «زندگی» در تبعيد و غربت را به تحمل نکبتی که آخوند خاتمی ها بر ايران و ايرانی وارد ساخته اند ترجيح داده اند. اگر آنها در اين سالها در ايران زندگی نکرده اند، روزی نبوده است که ايران و غم و شادی او در آنها زندگی نکرده باشد. برای آنها معنای وطن در عشق به سعادت و سربلندی خود و هم ميهنانشان خلاصه می شود، ارزشهايی که آخوند خاتمی ها در پستوی منازل غصبی خود در حاليکه روی لپ تاپشان مشغول شمارش دلارهای نفتی در بانکهای زوريخ هستند به آنها با قهقهه می خندند.
اين «طاغوتيان» در ميان خود هزاران مادر و شير زن ايرانی را دارند که با بقچه ای در يک دست که درون آن يک قرآن کوچک برای دعای سلامت و تکه ای از خاک مقدس ايران برای بوييدن آن در شب های تنهايی را حمل می کردند در دست ديگرشان انگشتان کودکان خردسالی بوده است که آنها را از ميان رودخانه های سرد و بيابانهای خوفناک کشورهای همسايه به سرزمين های امن رسانده اند تا در جهنم جمهوری اسلامی نسوزند و حق حيات داشته باشند.
اين «طاغوتيان درميان خود هزاران روشنفکر و کارشناس و استاد و دکتر و معلم و محقق و روزنامه نگار و هنرمندی را دارند که در دوران هفتاد سال مداوم سازندگی آن «پدر و پسر» ايران ما را از سياهی های قرون وسطا به کشوری نوين و پيشرفته و سربلند تبديل کردند که هنوز سی سال پس از شبيخون آخوند خاتمی ها بر شرف و آبروی ايرانی و غارت ميهن ما هر گاه نام ايران را می شنوند به ايرانی بودن خود افتخار می کنند و اشک در جشمانشان حلقه می زند
اين «طاغوتيان» در وصيت نامه های خود از فرزندانشان می خواهند در روز فراغ با هستی هنگاميکه آنان را در آرامگاههای بی نام و نشان غربت دفن می کنند کفن آنها از پرچم شير و خورشيد باشد و در کنار نماز ميت سرود ای ايران برايشان بخوانند.
اين «طاغوتيان» با دهها مرام و عقيده و روش سياسی متفاوت يکسال گذشته با همبستگی بی نظير خود زير پرچم آزادی برای ايران در هفتاد پايتخت جهان به پژواک فرياد ملت ايران تبديل شده اند و نشان داده اند آنجا که نام ايران و سربلندی آن در ميان است ما يک ملت متحد هستيم و دوری از وطن يا بودن در آن بی معنا می شود.
اين «طاغوتيان» که ما باشيم، تا زنده هستيم با آرزوی بازگشت به ايرانی که همراه هم ميهنان داخل کشور آن را از يوغ ستمکاران حاکم برآن آزاد کرده باشيم زندگی خواهيم کرد. آرزوی ما دفن نشدنی است!

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016