سه شنبه 23 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جنتی آمريکايی! احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت‌خواه
آیا حمله‌های شبانه به منزل مسیحیان هم‌وطن ما و زندانی و شکنجه کردن آن‌ها به "جرم" پیروی از عیسی مسیح و آموزه‌های او جنایتی کم اهمیت‌تر از قرآن‌سوزان است؟ آیا انکار شبانه‌روزی هولوکاست و اعلام رسمی این‌که پیروان حضرت موسی "قومی شنیع و منفور" هستند همیدن آتش بر خرمن کینه‌های کور قرون وسطایی در دل میلیون‌ها انسان پیرو دین یهود نیست؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


احمد وحدت‌خواه - ویژه خبرنامه گویا

جنجال تصميم به آتش زدن قرآن توسط «کشيش» تری جونز و افراطيون هوادار او در سالروز واقعه ۱۱ سپتامبر ابعاد پنهان و ويرانگر اختلافات مذهبی در جهان معاصر را بار ديگر به روی صحنه آورده است.
ماه گذشته نيز مسلمانان ساکن شهر صنعتی لوتون در ۵۰ کيلومتری شمال لندن در نامه ای به وزارت دفاع انگليس از اينکه نيروهای کماندويی و ضد تروريستی ارتش اين کشور در پادگانی در بيرون اين شهر در تمرين های نظامی خود از ماکت هايی به شکل مسجد استفاده می کنند و درعمليات آزاد سازی تخيلی گروگانها به در و ديوار ساختمان مسجد مقوايی گلوله و خمپاره پرتاب ميکنند شکايت کرده اند.

ظاهر قضيه چنين می نمايد که به قول مستبدين حاکم بر ميهن ما اينجا و آنجا «عناصری خودسر» وجود دارند که با ندانم کاری و عدم درک از مقدسات و ارزش های مورد احترام پيروان اديان ديگر گافی می کنند و اين اعمال مسموم را بايد به حساب حماقت و بيشعوری آنها گذاشت. متاسفانه اين تصور ابعاد فاجعه ای را که می تواند خواسته و ناخواسته شعله های جنگ های صليبی جديدی را بيفروزد دقيقا روشن نمی سازد.

عليرغم همه کوشش هايی که جامعه بشری در عصر فرو ريختن مرزهای جغرافيای اقتصادی - سياسی و در پس دو جنگ جهانگير در يک قرن گذشته برای صلح و همزيستی ميان «فرزندان خدا» به کار گرفته است، هنوز در قلب پيشرفته ترين تمدن و دموکراسی جهان «کليسا و رهبری مذهبی» پيدا می شود که با انديشه ای ماقبل تاريخی جز مرگ و نفرت و سياهی پيامی برای همنوعان خود ندارند.

ساموئل هانتينگتون نظريه پرداز آمريکايی در مقدمه کتاب معروف خود «جنگ تمدنها» می نويسد: «سياستهای جهانی امروز وارد عصر جديدی از روابط ميان کشورها شده است. بسياری آن را با پايان تاريخ و حاکميت همه جانبه ليبرال دموکراسی برابر می دانند و برعکس، جمعی ديگر عصر کنونی را آغاز رقابت های ميان کشوری بر مبنای سنت های ملی و تاريخی طرفين. اما من بر اين باورم که منبع اصلی تضادهای جامعه بشری در قرن جديد نه عقيدتی و نه اقتصادی، بلکه اختلافات عميق ميان فرهنگ ها و تمدن های گوناگون بشری است که جهان معاصر را متحول خواهد کرد».

هانتيگتون سپس در تعريف تمدن آن را بالاترين سطح همگرايی فرهنگی ميان جمع مشخصی از انسانها با هويت هماهنگ معرفی ميکند که در داخل مرزهای مشخص در حوزه های تمدنی غربی، چينی، ژاپنی، هندو، اسلاو، ارتودکس، مسلمان و آمريکای لاتين زندگی ميکنند.

پرسش اما اين است که آيا تری جونز ها و ملا عمرها و جنتی ها وليبرمن ها نمايندگان تمدن های بشری هستند؟ تمدن ها، هر آيينه اگر به تفسير خود هانتينگتون هم «بالاترين سطح همگرايی فرهنگی ميان انسانها» باشند جز از راه تفاهم و صلح و انسانيت و سازندگی به وجود نيامده اند. چگونه ممکن است جمعی انسان بر مبنای زندگی مشترک و همدردی با يکديگر در اين کره خاکی سازندگان تمدن باشند و همزمان به جنگ با ديگر تمدنهای بشری و همنوعان خود در سرزمين های مجاور بيانديشند؟

جنگ ها نمايش کامل توحش و خوی حيوانی انسانهای ماقبل تاريخ است که بدون درک و دانش از فلسفه وجودی خود در عالم هستی و فقط در پی به چنگ آوردن تکه ای خوراک برای بقا، و در اعصار نزديکتر در پی کسب قدرت و گستردن بساط استعمار و چپاول شکل گرفته اند.

در حاليکه تمدن ها نماد توانايی های شگفتی آور انسانی در آفريدن شاهکارهای هنری - ادبی و معجزه های علمی و پزشکی، صنعتی و فضايی هستند که جز افزودن بر تعالی انسان، فارغ از هر نژاد و رنگ و مذهب، در طی هزاره ها دستاورد ديگری نداشته اند.

به عبارت ديگر، مشخصه اصلی تضادهای جهان امروز بشريت نه اختلاف و جنگ ميان تمدنها، بلکه اختلاف ميان منحرفترين و ارتجاعی ترين اقشار مذهبی از ميان مسلمانان، مسيحيان، يهوديان و غيره و در بين خود آنها است که می خواهند آن را به کل جامعه بشری سرايت دهند.

آيا حمله های شبانه به منزل مسيحيان هموطن ما و زندانی و شکنجه کردن آنها به «جرم» پيروی از عيسی مسيح و آموزه های او جنايتی کم اهميت تر از قرآن سوزان است؟ آيا بولدوزر کردن خانقاه درويشان و محروم کردن سنی های وطن ما از داشتن حتی يک مسجد در پايتخت «ام القرای اسلامی عين مسلمانی است؟»

آيا انکار شبانه روزی هولوکاست و اعلام رسمی اينکه پيروان حضرت موسی «قومی شنيع و منفور« هستند از بلندگوهای رسمی يک کشور هميدن آتش بر خرمن کينه های کور قرون وسطايی در دل ميليونها انسان پيرو دين يهود نيست؟

اين بی تمدن های بنيادگرای مذهبی از قماش طالبان های افغان و گردانندگان مدرسه حقانی قم هستند که همراه با تری جونزها و همپالگی های او بر طبل جنگ و نفرت می کوبند و يکی از منبر نماز جمعه در تهران و ديگری در کليسای گينزويل انديشه های شيطانی خود را در ميان مشتی مؤمنان دروغين تبليغ می کنند.

با اين تفاوت که اولی در ايران ما با حيله و کودتا و سرکوب امروز بر خر مراد سوار است و دومی با سوء استفاده از آزادی ملت خود به ديگری خوراک خشونت و نفرت می رساند.

بی جهت نيست که نوام چامسکی انديشمند ديگر آمريکايی گفته است در ايالات متحده نيز مانند ايران بنيادگرايان مذهبی بطور غير مستقيم حاکم هستند، اما دموکراسی ليبرال و پرقدرت اين کشور اجازه تسخير کامل قدرت به افراطيون مذهبی را نمی دهد. مصيبتی که سی سال است مام ميهن ما را به کام خود کشيده است و لشگر تری جونز ها در آن حکومت می کنند.

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016