چهارشنبه 28 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

واکاوی مثلث روحانيت، مذهب و قدرت، بيژن صف‌سری

بيژن صف‌سری
و امروز اين پرسش مطرح است که به‌راستی چرا پس از انقلاب روحانيت از جايگاه ديرينه‌ی خود نزد مردم به‌دور افتاده است؟ چرا انشقاق بين مردم و روحانيتی که در طول تاريخ اين سرزمين اهورايی، همواره تنها ملجا و پناه مردم در برابر قدرت بودند به‌وجود می‌آيد و چنان می‌شود که به هيچ يک از آن‌ها اميدی نمی‌توان بست چه رسد به اين‌که زلف آزادی به رسالت‌شان گره زد؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سه مقوله روحانيت، مذهب و اخلاق همواره از دير باز پيوند ناگسستنی داشتند چه در غرب قبل از رنسانس و چه در شرق که تاکنون اين پيوند وجود دارد، اين مثلث چنان هماغوشی دارند که تجلی آن در ذهنيت توده های مردم اين چنين است که فروريختن يکی از اين سه مقوله، سبب فرو ريختن ساير ارکان نيز می گردد. بطور مثال به هر نسبت که از اعتبار روحانيت کاسته شود باورهای دينی و عقايد مذهبی متزلزل و معيارهای اخلاقی لوث می گردد.
نخستين تجربه زمامداری و اداره امور يک کشور توسط روحانيت، بعد از وقوع انقلاب ۵۷ در اين کهنه ديار اتفاق افتاده است، به ديگر سخن بعد از وقوع انقلاب ۵۷ روحانيت شيعه در مقام يک آزمايش مهم تاريخی قرار گرفت که امروز پس از سی دو سال زمامداری اين قشر از جامعه، و چگونگی تعامل و ارتباط آن با قدرت، به ناگزير زير ذره بين نقد قرار می گيرد زيرا هر فرد و يا گروهی وارد عرصه سياست و قدرت می شود لاجرم به وادی نقد کشانده خواهد شد چرا که نمی توان به دريا پا نهاد و خيس نشد. از آنجائی که رسالت اين قلم در اطلاع رسانی است خاصه طيف گسترده ای از نسل امروز اين آب و خاک نسبت به روند شگل گيری پيوند سه ضلع مثلث روحانيت، مذهب و قدرت پس از انقلاب، کم اطلاع بوده، اين نوشتار کوششی است برای تنوير افکار آن قشر از جامعه که بی شک برای همگان نيز خالی از فايده نخواهد بود.
قبل از هر چيز بايد دانست که در جامعه روحانيت شيعه از ديرباز برای دخالت روحانيون در امور سياسی اختلاف نظر وجود داشته و بزرگترين مرجع عاليقدری که نسبت به دخالت روحانيت در امر سياست مخالفت می ورزيد و تا زمان حياتش مانع از فعاليت سياسی روحانيون می شد حضرت آيت الله بروجردی بود که پس از فوت آيت الله حائری موسس حوزه علميه قم ، و در اوائل سلطنت پهلوی دوم توسط سه مرجع بزرگ آن زمان معروف به مراجع ثلاثه ، از عتبات به قم دعوت شدند تا جانشين آيت الله حائری شوند. در شناخت عظمت و دينداری اين مرجع عاليقدر مخالف دخالت روحانيون در کار سياست و دولت، همينقدر بس که در دو قرن و نيم اخير، شيعيان، سه دوره، مرجع و رهبر مطلق داشتند اول شيخ مرتضی انصاری ، دوم ميرزا محمد حسن شيرازی (ميرزای شيرازی فتوا دهنده تحريم تنباکو) سوم آقای بروجردی، که دو نفر اول در خارج ايران بسر می بردند اما آقای بروجردی اولين مرجع تقليد شيعيان بود که در قم متمرکز شده بودند و مرجعيت تمام شيعيان جهان را داشتند و چنان شهره آفاق بودند که در عربستان به اين مرجع عاليقدر لقب "المجتهد" داده بودند چرا که خدمات ذقيمتی در بالا بردن موقعيت مذهب شيعه انجام داده بود و اولين مرجع تقليدی بود که مبلغينی به کشورهای خارج فرستادند مرحوم مطهری که ۸ سال از زمره شاگردان اين مرجع عاليقدر بود در باره استادش می نويسد "روش آقای بروجردی از جمله جلوگيری از مسئله سازی، کوشش در وحدت اسلامی و شناسايی اسلام در جهان خارج، همکاری دين و علم و برقراری حساب و کتاب در دستگاه مرجعيت بود . مرحوم مطهری معتقد بود قطعا حسن تفاهم وروابط دوستانه ايت الله بروجردی با رهبران سنی مذهب باعث گرديد تا شيخ شلتوک ، مفتی بزرگ اهل سنت آن فتوای تاريخی معروف را در مورد به رسميت شناختن مذهب شيعه بدهد.

اولين گروه بندی سياسی علما بعد از فوت آيت الله بروجردی
اولين گروه بندی رسمی سياسی علما و مجتهدين بلافاصله پس از فوت اقای بروجردی بوجود آمد که در سه گروه تقسيم شدند
۱_ گروه علمای راديکال که به رهبری امام خمينی و متشکل از اقايان محلاتی شيرازی ، صادق روحانی ، آيت الله طالقانی بود که خواسته هايشان به شرح زير بود
الف _ عدالت اسلامی از طريق سيستم پارلمانی حقيقی نه از طريق حکومت فردی
ب _ مخالفت با استثمار فقرا و لزوم مبارزه با فساد بالا دستی ها
ج _ توسعه صنايع و مخالفت با توسعه زياد از حد شهر ها
د _ مخالفت با اتکا به سرمايه گذاری خارجی
۲ _ گروه علمای رفرميست به سرگروهی آيت الله مرتضی مطهری و با همکاری اقايان ايت الله سيد محمد بهشتی ، محمد ابراهيم آيتی، سيد مرتضی شبستری ، و حتی دکتر علی شريعتی هم در اين گروه بودند
۳ _ گروه علمای محافظه کار که وارث افکار و نظريات اقای بروجردی بودند که بعد از فوت اقای بروجردی قدرت علمای قم و روحانيون و واعظ مشهور ( به استثنای مرحوم فلسفی که به راديکال ها بيشتر نزديک بود ) در دست اينان بود که شامل آقايان آيت الله شريعتمداری ، ميلانی در مشهد ، علامه طباطبايی در قم بود اين گروه بيشتر طالب صلح و آرامش سياسی بودند.
از سه گروه ياد شده رفرميست ها اولين گروه سياسی علما بودند که بيست ماه بعد از فوت آقای بروجردی انجمن های اسلامی را تشکيل دادند و ماهنامه ای به نام "گفتار ماه" داشتند و بعد هم کتاب جنجالی "بحثی در باره مرجعيت و روحانيت" را منتشر کردند که مورد توجه زيادی قرار گرفت. افرادی که در اين انجمن فعال بودند، آقايان مطهری، سيد محمد بهشتی، سيد موسی صدر، سيد مرتضی شبستری، علی غفوری، سيد ابوالفضل زنجانی، سيد محمد باقر سبزواری، حسن مزينی، ميرزامحمد تقی جعفری، علامه طباطبايی، مهدی بازرگان بودند.

روحانيت پس از انقلاب
اما با اين همه جامعه روحانيت از پيش و پس از انقلاب با دو طيف اقليت و يک طيف اکثريت مواجه بوده و هست که عبارتند از
۱_طيف اقليت حامی حکومت
۲_ طيف اقليت تحول خواه
۳_ طيف اکثريت بی تفاوت و غير سياسی
اقليت تحولگرا انقلابی نيست بلکه خود را اصلاح طلب ميدانند و از آنجا که اقليت متصل به قدرت به دليل حضور رسانه ای نمود چشمگير تری نسبت به دو گروه ديگر داستنه و موقعيت آن دو گروه به خاطر در حاشيه بودن يا پنهان بودن از رسانه ها ، از افکار عمومی هم پنهان مانده اند ، اين تصور در جامعه پديد آمده است که روحانيت يعنی همين کسانی که همواره روی آنتن حضور دارند. از اين رو موضع جامعه حاوی تفکيک ميان روحانيت نيست .
پس از انقلاب رابطه مردم با روجانيت با توجه به سابقه تاريخی اين قشر از جامعه و انتظاراتی که بعنوان يک باور، نسبت به انجام رسالتی که ازاين مردان خداجوی در بين مردم وجود داشت د تغير يافت ، خاصه که پس از انقلاب روحانيت رسماا به سه گروه روحانيت حاکم، روحانيت پويا و روحانيت خاموش تقسيم بندی شدند؛ طرفه آنکه در محاوره ها و حتی نوشته ها هم اين تقسيم بندی، مصطلح و رايج است.
بی شک چنين تفکيکی که پيش از انقلاب در فرهنگ مردم اين آب و خاک وجود نداشته و همه از طلبه گرفته تا مرجع تقليد، روحانيت خوانده می شدند، حاصل عملکرد سی و دو ساله جامعه روحانيت شيعه در ايران است که حتی خود (روحانيت) بعد از انقلاب ـ نسبت به انتخاب راه روش سياسی و تلقی که از حکومت دينی داشته ـ اقدام به ايجاد گروه بندی های سياسی از قبيل روحانيت مبارز، روحانيون خطا امام و چندين گروه و دسته جات ديگر می کنند که هريک از اعضای شاخص روحانی اين گروه ها، در نزد مردم، بيشتر به نام گروه هايی که در آن عضويت دارند شناخته می شوند؛ که اين خود نيز می تواند يکی از دلايل وجود رقابت در بين روحانيون برای کسب بيشتر قدرت باشد.
حکايت امروز روحانيت در اين آب وخاک بی شباهت به حکايت ارسطو معلم اول نيست، که درباره او نقل است "انه نبی ضيعوه" يعنی پيامبری که عاقبت از فريب قدرت ضايع و تباه شد و اين گفته بنا بر قول روحانيت شيعه خود از احاديث نبوی است
و امروز اين پرسش مطرح است که براستی چرا پس از انقلاب روحانيت از جايگاه ديرينه ی خود نزد مردم به دور افتاده است؟ چرا انشقاق بين مردم و روحانيتی که در طول تاريخ اين سرزمين اهورايی، همواره تنها ملجا و پناه مردم در برابر قدرت بودند به وجود می آيد و چنان می شود که به هيچ يک از آنها اميدی نمی توان بست چه رسد به اينکه زلف آزادی به رسالتشان گره زد؟ چه بر سر روحانيت شيعه آمده است که همواره با دغدغه حفظ اسلام و نه دغدغه ملی، حامی مردم اين آب و خاک بوده اند، اما امروز در اثر عملکرد برخی از هم کسوتان خود، نه تنها شاهد دين گريزی نسل فردای اين بلاد اسلامی هستند که در کنارتضعيف باورهای دينی مردم، به تنزل جايگاه خود به نظاره نشسته اند گويی آن نقل قول از سيد جمال اسد ابادی مصداق امروز اين آب و خاک گشته که در غرب اسلام هست ، مسلمان نيست، اما در کشور ما مسلمان هست ولی اسلام نيست.

هر که پيری چنين گمره بود
کی مريدش را به جنت ره بود

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com
منابع :شيعه در تاريخ ايران : دکتر سيد رضا نيازمند
روحانيت و قدرت : عماد الدين باقی
نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت : دکترابوالقاسم سری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016