سه شنبه 11 آبان 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وقتی علم اسباب زحمت می‌شود، دارالفنون هم تعطيل می‌شود، بيژن صف‌سری

بيژن صف‌سری
در اين بلاد، درب بر پاشنه‌ی همان لولای عهد عتيقی می‌چرخد که علم را اسباب زحمت حکومت می‌دانستند و از دانش‌آموز تا معلم و استاد را آفت جامعه؛ و امروز اين ماجرا ناخودآگاه بی‌آن‌که قصد تشابه‌سازی در ميان باشد تداعی‌کننده حکايت تعطيلی دارالفنون در زمان ناصری است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


انحلال دانشگاه علوم پزشکی آن هم يک شب و با يک نامه ای که بر آيند تصميم گيری دريک روز تعطيل ( جمعه ) يوده و معلوم نيست اين تصميم گيری از سوی چه فرد يا افرادی گرفته شده که حتی مجلس هم از اين تصميم بزرگ اظهار بی اطلاعی می کند تا بدانجا که دکتر مرندی عضو کميسيون بهداشت مجلس فرياد بر می آورد که مجلس شوک زده است چرا که خبر نداشته و به همين دليل نمايندگان در مقابل اين تصميم موضع گيری خواهيند کرد تا نشان دهند "تشريفاتی" در بهارستان ننشسته‌اند، همه و همه نشان از دو واقعيت دارد که اولا تاريخ در اين سرزمين کماکان در حال تکرار است و نمونه چنين حکايتی نه يک بار بلکه ده ها بار اتفاق افتاده و مسبوق به سابقه است، و واقعيت دوم آنکه هنوز در اين بلاد کفرستيز، درب برپاشنه همان لولای عهد عتيقی می چرخد که علم را اسباب زحمت حکومت می دانستند و از دانش آموز تا معلم و استاد را آفت جامعه، و امروز اين ماجرا ناخودآگاه بی آنکه قصد تشابه سازی در ميان باشد تداعی کننده حکايت تعطيلی دارالفنون در زمان ناصری است که ميرزامحمدخان سپهسالار همان که مامور بود تا کار طبقات تحصيل کرده را يکسره کند، اعلانی از طرف شاه، در روزنامه دولتی بدين شرح منتشر می کند:

"….در اين روزها به عرض رسيده است که بعضی از اجامر و اوباش شهر گفتگو از وضع و تربيت فراموشخانه های يوروپ (چيزی شبيه افکار سکولاريسم) می کنند و به ترتيب آن اطهار ميل می نمايند ، لهذا صريح حکم همايونی شد که اگر بعد از اين، عبارت و لفظ فراموشخانه از دهن کسی بيرون بيايد، تا چه رسد به ترتيب آن، مورد کمال سياست و غضب دولت خواهد شد..."

به گواهی تاريخ با اين اعلاميه جلال الدين ميرزا خانه نشين شد، ميرزا ملکم خان و همچنين مردم روشن ضمير و ناراضی از اوضاع را به نام ملحد و بی دين از ايران بيرون کردند تا بدانجا که شعله اين آتش به دارالفنون رسيد و کار بدانجا کشيد که روزی غلامعلی خان مليجک عزيزالسلطان، با غلامبچه هايی که همبازی او بودند، به مدرسه دارالفنون می روند و بی سبب دو سه تن از معلمان و عده ای از شاگردان را کتک می زنند و رئيس و ناظم و آجودان و معلمان و فراشان هم از ترس بد آمدن شاه مانع آنان نشدند و روز بعد هم که محمدحسين خان اديب الدوله گزارش به عرض سلطان رسانيد، شاه تنها تبسمی کرد و چيزی نگفت و مليجک را مواخذه نکرد و در نتيجه اساتيد خارجی از امدن به ايران پشيمان شدند و معلمان و دانش آموختگان ايرانی نيز به بهانه های گوناگون ترک وطن کردند و وقوع اين ماجرا در زمانی بود که هنوز عبارت فرار مغزها بر اهل حکومت ناشناخته مانده بود.

هفتصد سال قبل از ناصرالدين شاه هم همين پوست خربزه را به زير پای خليفه هم نام شاه قاجار يعنی خليفه الناصرالله گذاشتند تا در يک کودتای دانشگاهی به نام حفط دين ”نظاميه بغداد” را که تا آن زمان قدمتی بيش از يکصد و پنجاه ساله داشت، تعطيل کند و با بيرون کردن اساتيد، نظاميه را محل طويله استران سازد، اگر چه چندی بعد همين جناب خليفه الناصرالله از کرده خود پشيمان شد و گفت ”خواجه نظام الملک را خواب ديدم و از اين کار من گله داشت “.

حال با چنين سوابقی در تاريخ علم، خاصه در اين سر زمين، گفته های به حق عضو کميسيون بهداشت مجلس کمی خنده دار به نظر می آيد و در پاسخ بايد به ايشان گقت که از قضای روزگار، به يمن تشريفاتی بودن مجلس است که نه تنها دانشکده پزشکی را تعطيل می کنند بلکه نام ايران را هم از سر در اين دانشگاه برمی دارند.

بيژن صف‌سری
http://bijan-safsari.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016