پنجشنبه 11 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پروين فهيمی، مادر سهراب اعرابی: از خون سهراب می‌گذرم، اگر همه زندانيان سياسی تبرئه و آزاد شوند، کلمه

کلمه- گروه سياسی: از آزادی به سهراب می رسم. خانه پر از سهراب است. از در و ديوار ها، قاب عکس های های روی ميز تا سهرابی که با يک زنجير روی قلب خانم فهيمی مادر سهراب است. گردن بندی با زنجير طلا.

آن طرف تر، ندا آقا سلطان را هم می بينی کنار يکی از همين سهراب ها. مير حسين و آيت الله منتظری هم هستند، سهراب از کودکی تا همين حالا. کنار يکی از همين سهراب ها می خوانی: “صاحب عکس فوق گم شده است / رفته از خانه و نيامده است / مادرش گريه می کند شب و روز / صاحب عکس فوق / چشم هايش درشت / دست هايش هميشه مشت / صاحب عکس فوق / با خروش / روی آسفالت می کشد فرياد / سينه اش باغ لاله های غريب / صاحب عکس فوق / در خيابان آرزو جان داد / می روم پيش مادرش امروز تا بگويم…

پروين فهيمی، مادر سهراب اعرابی، از شهدای پس از انتخابات رياست جمهوری سال گذشته، با وجود گذشت يک سال و شش ماه از شهادت پسرش، می‌گويد که شکايتش در مورد معرفی قاتل فرزندش، از سوی مسئولان بی پاسخ مانده، اما او همچنان خواستار معرفی قاتل سهراب است.

او در گفت‌و‌گويی با خبرنگار کلمه می گويد: “نمی گذارم خون پسرم پايمال شود، حتی اگر من را بکشند، بالاتر از سياهی رنگی نيست، بالاتر از مرگ هم چيزی نيست.”

خانم فهيمی تنها شرط گذشتن از خون پسرش را آزادی تمام زندانيان سياسی می داند و در اين مورد می گويد: “اگر همه زندانيان سياسی را با اعلام برائت آزاد کنند از خون سهراب می گذرم، چون حداقل می دانم خون فرزندم باعث آزادی ديگران شده است. اما اگر قرار باشد که فرزندم را که کشته اند و زندانيان هم در زندان باشند از خون سهراب نمی گذرم و تا مشخص نشدن قاتلش ساکت نخواهم بود.”

خانم فهيمی آخرين بار کی سهراب را ديديد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


چند شب پيش. به خوابم آمد. سرش رو روی سينه من بود. دستم را توی موهاش بردم و … مدت ها بود خوابش را نديده بودم.

پس هنوز با شماست؟
همه جا از سهراب نشانه است، مگر می توان فراموش کرد.از من گرفتندش.

چند وقت از شکايت شما به مسئولان می گذرد؟
از ۲۵ خرداد ۸۸ که سهراب به خانه نيامد همان شب از تمام بيمارستان ها سراغ فرزندم را گرفتم.هر بيمارستانی که می رفتيم حدود ۴۵ زخمی داشتند که معلوم نيست سرانجام آن ها چه شد. بچه ام را پيدا نکردم، صبح روز بعد کلانتری محل رفتم و اعلام مفقودی کردم، تمام ادارات دادگاه ها، پليس امنيت، دادستانی همه جا را گشتم که هر کدام حرف متفاوتی می زدند يکی می گفت در حال بازجويی است يا می گفتند اوين است و …اين رفت و آمدهای ما ادامه داشت که نزديک به يک ماه بعد روز ۲۰ تير ماه که باز برای پيگيری رفته بودم آگاهی گفت شناسايی شده است. با اين حال براساس نامه ای که پزشک قانونی به ما داده تاريخ شهادت ۲۹ خرداد قيد شده است. ۸روز بعد از آن شکايت کردم که تا الان هم جوابی ندادند.

چه مواردی در شکايت شما قيد شده است؟
بايد بگويند اگر فرزند من ۲۵ خرداد شهيد شده از تاريخ بيست و پنج ام تا ۲۹ خرداد که به پزشک قانونی تحويل شده بر او چه گذشته ؟ بايد به من پاسخ دهند انگيزه قتل فرزندم چه بوده؟ قاتل يا قاتلين و آمرين چه کسانی بودند؟ اسلحه به کار رفته چه بوده؟ حتی وسايل شخصی پسرم را به من ندادند. تا امروز هيچ جوابی به من ندادند. وکيل من هم چنان پيگير است.

از چه مراجعی پيگيری کرديد؟
علاوه بر اين شکايت، به آقای شاهرودی رييس قوه قضاييه وقت، علی لاريجانی رييس مجلس شورای اسلامی، صادق آملی لاريجانی، کميسيون امنيت ملی، کميسيون اصل نود مجلس نامه نوشتم دريغ از جواب. چه کردند برای ما؟ سوال من اين است که نقش قوه قضاييه در اين کشور چيست و اين قوه چکاره است؟

اگر شکايت شما برای هميشه بی جواب بماند؟
از مراجع بين المللی دادخواهی می کنم. بايد تکليف قاتل فرزندم مشخص شود. مگر آن که شرط من را برای آزادی تمام زندانيان سياسی بپذيرند. البته بايد بگويم شهدای روز ۲۵ خرداد سال گذشته تنها فرزند من نبود تعداد زيادی در اين روز شهيد شدند محرم چگينی، حسن پور، اشکان سهرابی، مسعود هاشم زاده، رامين رمضانی و بسياری ديگر که هيچ نامی از آن ها نمی برند. برخی خانواده های آن ها را هم تهديد کرده اند که چيزی نگويند. البته هيچ يک از ما خانواده ها از خون فرزندانمان نمی گذريم و اگر درايران جواب نگيريم از مراجع بين المللی پيگير خواهيم شد.

خانم فهيمی، چرا مساله ای مثل کهريزک در دستگاه پيگيری می شود و موضوع شهدای ۲۵ خرداد هنوز بی پاسخ مانده است؟
به خاطر ارتباط نزديک آقای روح الامينی در دستگاه به حرف ايشان اهميت دادند. البته محسن روح الامينی، امير جوادی فر و محمد کامرانی، قهرمانی و ..همه فرزندان من هستند و من فکر می کنم خدا خواست اتفاق کهريزک بيفتد تا صدای ما هم بيشتر به گوش مسوولان برسد. چون اين ها باعث شدند صدايی در بيايد. ما با اين که اين همه گلايه و شکايت داريم هيچ کس پاسخگوی خون فرزندانمان نيست.تنها ندا و سهراب نبودند.جوانان زيادی از بين رفتند ما که نمی توانيم کتمان کنيم، وقتی بهشت زهرا برويد.قطعه ۲۵۷ کاملا مشخص است. ما حق زندگی کردن داريم، حق داريم بپرسيم چرا فرزندانمان کشته شدند؟ قاتل را بايد معرفی کنند. در يک دادگاه علنی محاکمه کنند.

شما به عنوان اعضای جنبش سبز ايران آينده را چطور می بينيد؟
من جنبش را قبول دارم و خودم هم جزء جنبش سبز هستم و به خاطر سهراب تا آخر عمرم راه جنبش سبز ايران را ادامه می دهم.چون جوانان سبز مثل سهراب زياد هستن و همه آن ها برای من مثل سهراب اند. اميدوارم آينده روشن باشد.

آقای لاريجانی در سفر اخير در مورد حقوق بشر به رعايت کامل اين اصل در کشور اشاره داشتند، شما که پس از شهادت فرزندتان تحت فشارهای مختلف بوديد، آيا موافق اين ادعای ايشان هستيد؟
به هيچ عنوان قابل قبول نيست؛ اگر حقوق بشر رعايت می شد چرا سهراب من را کشتند؟ چرا جان اين همه جوان را سال گذشته گرفتند؟ من يک مورد ساده را برای شما مثال می زنم يکی از حقوق شهروندی راه پيمايی مسالمت آميز بدون سلاح است چرا روز ۲۵ خرداد اين همه بچه های ما را کشتند؟ مگر خلافی کردند؟ حق اعتراض حق هر انسانی است.

معلوم هست هنوز غم از دست رفتن سهراب تسکين نيافته ايد.
هنوز نمی توانم باور کنم.سهراب برای من خيلی عزيز بود.باورم نمی شود برای من قابل هضم نيست چطور يک هموطن روی هموطن خود اسلحه بکشد.کجای دين و قرآن گفته يک مسلمان م يتواند مسلمان ديگر را بکشد، از بالای پل پرت کند. با ماشين از روش رد شود .اسلحه بکشد.با وجود سن ۵۵ ساله ام هنوز اين ها را نفهميدم. بعضی وقت ها فکر می کنم آيا قدرت يا مال آن قدر ارزش دارد که به خاطر آن جان می گيرند.

و حرف آخر؟
سهراب من سبز است. بعضی ها می خواهند فرزندم را مصادره کنند که من اجازه نمی دهم. من منکر اعتقاد سهراب نمی شوم و اجازه سوء استفاده از نام او را نخواهم داد.

مگر از دولتی ها سراغ شما برای دلجويی آمدند؟
از هلال احمر و استانداری بعد از شهادت سهراب آمدند. آمدند نمی دانيم دردی از ما دوا کنند يا دردی به دردهايمان اضافه کنند. آن ها که از استاندار آمده بودند گفتند از بين رفتن فرزندتان کار اغتشاشگران بود گفتم پس همه مردم ايران اغتشاشگر هستند. بعد هم گفتند که شما ۳ فرزند ديگر هم داريد که به نوعی مارا تهديد کردند. در هر حال مساله ما دادخواهی است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016