گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
16 دی» فرح ديبا و اندوه از دست دادن فرزند ديگرش، سارا حافظی صافی15 دی» اطلاعيه خانواده پهلوی در باره خودکشی عليرضا پهلوی 7 بهمن» "گربه های ايرانی" و کنسرت مجانی سفارت ايران، مژگان کاهن 17 دی» من یک محارب هستم، مژگان کاهن 15 آبان» گام های صلح، شال های سبز و روياهای گاندی، مژگان کاهن
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اخبار بيستوسی و مرگ عليرضا، مژگان کاهنمرگ عليرضا پهلوی مرا هم مثل بسياری از ايرانيان و غير ايرانيان متأثر کرد. هيچ وقت سلطنتطلب نبودهام. اما مثل بسياری من نيز از اينکه فردی با دستهای خويشتن، خود را به کام مرگ فرو برده است در اندوه فرو رفتم. هميشه در کلاسهای دانشگاه وقتی صحبت از "سايکوپاتها" میشد و استاد فيلمی از آنها در حال تشريح جناياتشان برایمان میگذاشت، برق نگاه و لذتی که در چشمانشان موج میزد مرا به اوج حيرت و ناباوری میبرد. ناباوری از اينکه بشود از مرگ لذت برد. بشود با مرگ قهقهه زد. مدتها بود اين برق نگاه را به فراموشی سپرده بودم و آن نشاطی که در صدايی که از مرگ سخن میگفت در ذهنام کمرنگ شده بود. اما شب گذشته مشاهدهی اخبار بيستوسی اين صحنهها را در من بيدار کرد. صحنهی سايکوپاتی که از مرگ ديگران لذتی عميق در وجودش حس میکند و از اينکه ديگران نيز اين لذت را در متن صدایاش حس کنند نيز هيچ ابا و شرمی ندارد. لحن گويندهی بيستوسی اين حس را برمیانگيزد که ماجرا نه يک حادثهی خودکشی واقعی بلکه سناريوی يک فيلم کمدی است که از فردا قرار است در سينماهای دنيا اکران شود!! باز هم ناباور هستم. پوزخندهایاش و لحن تمسخرآميزش عرق سردی بر پشتام نشانده است. همهاش با خودم تکرار میکنم: "مگر میشود؟"، "چهطور ممکن است؟" جلو تصوير عليرضا خشکام زده است. هيچ هماهنگی بين تصوير و صدا نمیبينم. احساس میکنم به عصر گلادياتورها بازگشتهام. Copyright: gooya.com 2016
|