دوشنبه 20 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جمهوری اسلامی ننگ به نيرنگ تو، خون جوانان ما می‌چکد از چنگ تو، الاهه بقراط، کيهان لندن

کيهان لندن ۶ ژانويه ۲۰۱۱
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com

به ياد می‌آوريد؟ آمريکا! آمريکا! ننگ به نيرنگ تو، خون جوانان ما می‌چکد از چنگ تو! روز ۱۲ آبان ۱۳۸۸، در آستانه سی‌امين سالگرد ۱۳ آبان روز اشغال سفارت آمريکا و به گروگان گرفتن ديپلمات‌های آن کشور توسط دانشجويان پيرو خط امام، سايت «عصر ايران» با دکتر اسفنديار قره‌باغی خواننده اين سرود گفتگو کرد. قره‌باغی خواننده سرود ميهنی «ای ايران» با آهنگ روح‌الله خالقی و سروده حسين گل‌گلاب نيز هست که اجرای اوليه آن (۲۷ مهر ۱۳۲۳ دانشکده افسری) ناياب است و تقريبا پانزده سال بعد نخستين بار توسط غلامحسين بنان برای ضبط راديويی در برنامه «گلها» خوانده شد.
قره‌باغی در گفتگوی يادشده نه به خاطر رويدادهايی که در تابستان ۸۸ روی داد، بلکه به دليل امکان مذاکره جمهوری اسلامی با آمريکا که به نظر وی همه بدبختی‌های جهان زير سر اوست، خواست سرودش ديگر پخش نشود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


شعار انتخاباتی: سرنگونی؟!
گرفتاری يکی دو تا نيست. قره‌باغی و سرودش که بر خلاف «ای ايران»، مروج فرهنگ و مناسباتی به شدت ويرانگر است، به کنار. بايد خطاب اين سرود را تغيير داد تا بيانگر واقعيت شود: چه کسی از شرار ستم شعله به عالم زده؟ کی امن و امان جهان يکسره بر هم زده؟ ثروت انبوه چه کسانی خون دل توده‌هاست؟ چه کسی عقرب جراره و روبه مکاره است؟ کی بی‌بهره از صلح و صفا و عامل هر فتنه است؟ گوش جهان از طبل بدآهنگ چه کسی خسته است؟ مظهر شيطان و دشمن انسان کيست؟ عصيانگری و ويرانگری فرهنگ کيست؟ عالم از حيله و نيرنگ چه کسی تيره شده؟ وحشت و ذلت را چه کسی به ارمغان آورده؟ جور و جفا و زهر بلا را کی بر سر ايرانيان باريده؟ خون جوانان وطن از چنگ چه کسی سی سال است می‌چکد و پايان ندارد؟
پس از پاسخ به اين پرسش‌ها آن وقت می‌توان به گرفتاری‌های ديگر نقب زد. مثلا مشکل اصلاح‌ طلبان در درک واقعيت بالا که جمهوری اسلامی مسبب، و قانون اساسی‌اش ضامن آن است. اين عدم درک، خود با گرفتاری‌های ديگر همراه است. از يک سو بايد به مدعيان اصلاحات که تا ديروز در مقام‌ها و مسئوليت‌های کليدی نظام قرار داشتند و باز هم در توهم انتخابات هستند، فهماند که اين رقبای شما که به گفته خودتان «بيست سال» برای شرايط امروز تدارک ديده بودند، نيامده‌اند که با يک «انتخابات» ديگر بروند. به ويژه آن که گمان نمی‌رود آنهايی که «۸۴ درصدی» به پای صندوق‌های رأی رفتند تا «رهبر» آن را به حساب خود و نظام‌اش بنويسد، اين بار پس از ديدن نتيجه شعارهای انتخاباتی «اصلاح» (در سال های ۷۶ و ۸۰ و ۸۴) و «تغيير» (در سال ۸۸) به آسانی فريب بخورند و پس از آنچه شاهدش بوده و هستند، به چيزی کمتر از «جابجايی» يا هر عنوان ديگر (برکناری، سرنگونی و...) رضايت دهند آن هم فقط اگر با تضمين رسيدن به آزادی و دمکراسی همراه باشد. واقعا با از دور خارج شدن شعارهای انتخاباتی «اصلاح» و «تغيير» ديگر شعاری جز «سرنگونی» باقی نمانده که نامزدهای انتخاباتی بتوانند با آن مردم را برای شرکت در «انتخابات» تشويق کنند!
ولی مشکل اينجاست که به نظر نمی‌رسد مقام معظم رهبری نيز با تجربه‌ای که به دست آمده، اجازه دهد برای برگزاری «انتخابات پرشور و با نشاط» چنين شعاری مطرح گردد وگرنه شاهد باشکوه‌ترين «انتخابات» جمهوری اسلامی می‌شديم! از شوخی گذشته، هم «اصلاح» که توسط کسانی مطرح شد که از پس آن بر نيامدند، و هم «تغيير» که باز هم توسط همان کسان مطرح شد و از پس آن هم بر نيامدند، هزينه زيادی روی دست نظام گذاشت. اين است که نظام به جای آنکه رقبا را به شعار «سرنگونی» مجهز کند تا انتخابات مجلس اسلامی و بعد هم رياست جمهوری‌اش «پرشور و با نشاط» برگزار شود، ترجيح می‌دهد آن را به عنوان «اتهام» به کار بندد تا خيال همه را از هر چه انتخابات است راحت کند. اين تصميم و حرکت به سوی آخر خط اما دست و پای اصلاح‌طلبان را به شدت می‌بندد. به مردم و مخاطبان‌شان چه بگويند؟ تا کجا می‌خواهند با نظام بروند؟ تا آخر خط؟ يا بايد پيش از آن پياده شوند؟ و يا آنقدر صبر می‌کنند تا به زور پياده‌شان کنند؟!

شعار مبارزاتی: اتحاد ملی برای دمکراسی
از سوی ديگر بايد به سينه چاکان چپ و راست «اصلاح‌طلبان» فهماند که اين حرفها که آنها درباره از ميان برداشتن محدوديت‌ها می‌زنند، منظورشان شماها نيستيد! مثلا وقتی حجت‌الاسلام خاتمی می‌گويد اصلاح‌طلبان به شرطی در «انتخابات» شرکت می‌کنند که «زندانيان» آزاد گردند، «هر گرايش سياسی» قابل احترام است، «محدوديت‌»های احزاب و مطبوعات و رسانه‌ها برداشته شود، و يک «انتخابات آزاد» بايد برگزار شود، منظورش همه زندانيان و همه گرايش‌ها و همه احزاب و رسانه‌ها، از جمله گرايش شما و احزاب شما و رسانه‌های شما نيست! منظورش خودشان است. ولی حتا در همين محدوده تنگ نيز واقعيت او را مجبور می‌کند که بگويد: «اگر اين شرايط محقق شد تصميم می گيريم که چگونه عمل کنيم. اما با توجه به روندی که هم اينک حاکم است به نظر می رسد شرايط در آينده سخت تر و راه‌ها بسته تر و محدوديت‌ها گسترده‌تر خواهد شد» (ديدار با اعضای فراکسيون خط امام يکشنبه ۵ دی).
به خوبی پيش‌بينی می‌شد پس از هارت و پورت‌ درباره «کودتای انتخاباتی» با نزديک شدن يکی از موعدهای رأی‌گيری، اينان دوباره بار مجازات سنگين خويش را به عنوان «اصلاح‌طلب» در جمهوری اسلامی، بر دوش حمل کنند و تا قله «انتخابات» ببرند، که چه انتخاب بشوند و چه نشوند، از همان بالا دوباره رها شود و روز از نو، روزی از نو!
ولی آيا اين بار مخاطبانشان چنين سخنانی را از زبان خاتمی و يا هر کس ديگر باور خواهند کرد: «مجلسی که بر آمده از اراده آزاد وتصميم واقعی مردم باشد ، علاوه بر آنکه تدوين گر قوانين و سازو کارهای اداره کشور است و بر تمامی امور نظارت دارد، می تواند جلوی ديکتاتوری ها و انحرافات و بسياری از مشکلات و کجروی‌ها را بگيرد»!
خنده‌تان می‌گيرد؟ عصبی می‌شويد؟ نمی‌دانيد کسی را که هم رياست جمهوری و هم قوه مقننه را در دست داشته و نتوانسته هيچ کدام از اين ادعاهای توخالی را آن هم در شرايطی که رقيب بسی ضعيف‌تر بود، متحقق کند چه بناميد؟ شايد همان «تدارکاتچی» بهترين عنوان باشد!
تمام هراس اصلاح‌طلبان در نکته‌ای است که خاتمی نيز به تکرار بر آن تأکيد می‌ورزد: «ما از نظام دفاع می کنيم و می‌گوييم نظام خوب است ولی روش‌ها و سياست‌ها قابل نقد و اصلاح هستند. با حذف و برخوردهای خشن و ناروا صداهايی تقويت می‌شود که با اصل نظام و انقلاب مخالف است چه در بيرون و چه در درون». و حق با اوست!
با اين همه پاسخی که دريافت می‌کند منفی است. کيهان تهران روز بعد در سرمقاله خود به قلم حسين شريعتمداری (راست بگو، نهان مکن!) به صراحت دست رد بر سينه اصلاح‌طلبان می‌نهد: «سران فتنه بايد مطمئن باشند مردم هوشياری که ۹ دی را آفريدند آنهايی را که در «بدر» به روی قرآن شمشير کشيدند به خوبی می‌شناسند و اجازه نمی‌دهند در «صفين» ديگری به نفاق، قرآن بر نيزه کنند».
همزمان چند تن از نمايندگان مجلس اسلامی نه تنها خواهان توبه و برائت «آقای خاتمی» از «اغتشاشات سال گذشته» و «سران فتنه» می‌شوند بلکه می‌خواهند که حرف‌هايش را درباره تقلب نيز پس بگيرد. غلامعلی حدادعادل «مشاور عالی مقام رهبری» نيز آنها را به «ملت» حواله می‌دهد و در پاسخ اين پرسش که تلاش‌های خاتمی را برای بازگشت به صحنه سياسی چگونه ارزيابی می‌کند، می‌گويد: «بايد صبر کنيم ببينيم که آينده چه پاسخی در اين باره می‌دهد و ملت چه تصميمی می‌گيرند». ملت؟! يا «رهبر»؟! پاسخ را روز بعد حيدر مصلحی وزير اطلاعات همراه با تکرار «بشارت» محاکمه «سران فتنه» چنين بيان می‌کند: «از منزل يکی از سران رده اول فتنه جزوه بسيار تکان ‌دهنده‌ براندازی دين از ايران به دست آمد که ادبيات آن ادبيات حزب توده است»! توده‌ای ها؟ حزب توده؟!
چه بايد گفت جز: آمريکا؟ آمريکا؟ ننگ به نيرنگ تو؟!
خون جوانان ما؟ می چکد از چنگ تو؟!

ـــــــــ
گفتگوی «عصر ايران» با اسفنديار قره باغی:
http://www.asriran.com/fa/news/89344


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016