بعدأ نگوييد ما خبر نداشتيم! الاهه بقراط، کيهان لندن
برخی گمان میکردند با رياست جمهوری فردی مانند موسوی میتوانند راهی به سوی آينده بهتر بگشايند. برخی نيز بر اين باورند که با اين نظام هيچ راهی گشوده نخواهد شد. نتيجه «انتخابات» ۲۲ خرداد ۸۸ اين دو گروه را چنان به هم نزديک ساخت که رژيم و وابستگان و دلبستگان آن را به وحشت انداخت. اينک دوباره کسانی عادت "انتخابات" را از سر گرفته و مانند هميشه انتظار دارند از تکرار بيهوده آن نتيجه ديگری حاصل شود. اين بار اما "اصلاحطلبان" از دايره حکومت به زور اخراج میشوند و هنوز نفهميدهاند اين اخراج برای آنها يک امتياز تاريخی و بیهمتاست!
کيهان لندن ۲۰ ژانويه ۲۰۱۱
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com
چرا دهه شصت؟ چرا کشتار ۶۷؟ گذشته از آن که در تمامی سالهای پس از دهه شصت همواره کسانی به اتهامهای واهی سياسی به زندان افتاده و شکنجه گشته و حتا به کام مرگ رانده شدند(اگرچه تا مدتی تلاش شد قتلهای زنجيرهای جای ظاهرا خالی احکام اعدام دادگاههای انقلاب اسلامی را پر کند) در طول يک سال و نيم پس از ۲۲ خرداد ۸۸ برای دهها نفر به اتهام «محاربه» و «افساد فیالارض» حکم اعدام صادر شده و به اجرا نيز درآمده است.
خطر اعدام زندگی دهها نفر را به اتهام همان جرمهای واهی که در دهه شصت جان صدها ايرانی را ستاند، تهديد میکند. برخی از اين محکومان به اعدام، افرادی هستند که پيش از اين سالها در زندانی جمهوری اسلامی بسر برده بودند و با اين همه گويا پروندهشان برای هميشه و در هر شرايطی باز است تا نخستين کسانی باشند که رژيم به انتقام از اعتراض مردم به سراغ آنها میرود.
به خبرها نگاه کنيد! احکام اعدام را مرور کنيد که که از سوی خبرگزاریهای خود جمهوری اسلامی اعلام میشود تا بعدا کسی مدعی نشود و نگويد، ما نمی دانستيم! ما خبر نداشتيم! تا بعدا کسی در برابر اين پرسش که چگونه بر بستر خون و در سايه چوبههای دار، خود را برای «انتخابات» آماده میکرديد، مظلوم نمايانه مدعی نشود که: آخر ما مخالف «خشونت» و «خونريزی» بوديم! چگونه خون را بر و ديوار زندانها نمیبينيد و فرياد رنج و درماندگی خانوادههای زندانيان سياسی را نمیشنويد و هنوز دَم از «اصلاح» و «انتخابات» میزنيد؟! روی سخن تنها با آقايان موسوی و کروبی و حد فاصل آنها با «رهبری» يعنی آقايان خاتمی و رفسنجانی نيست. با آنهايی نيز هست که هم اينک زمام قدرت را در دست دارند و دير يا زود از قدرت رانده خواهند شد: بعدا نگوييد ما خبر نداشتيم!
تکرار عادت
هنگامی که حجتالاسلام محمد خاتمی در ديدار با «فراکسيون خط امام» مجلس اسلامی (۵ دی) برای شرکت اصلاحطلبان در «انتخابات» شرط و شروط گذاشت، اين اندازه واقعبينی و نگرانی از آينده داشت که بگويد: «به نظر میرسد شرايط در آينده سختتر و راهها بستهتر و محدوديتها گستردهتر خواهد شد».
نگرانیاش بیجا نبود. بیدرنگ پاسخ خود را از کيهان تهران و برخی نمايندگان مجلس اسلامی و ائمه جمعه و دستگاه قضايی و امنيتی نظام دريافت کرد: آقای خاتمی، شما در موقعيتی نيستی که برای برگزارکنندگان انتخابات، شرط و شروط بگذاری! خودت را برای محاکمه آماده کن!
تازه خاتمی حد فاصل «رهبر» و ذوبشدگان در ولايت فقيه با «سران فتنه» است.
در اين حد فاصل، هاشمی رفسنجانی در سمت راست وی قرار دارد که روز ۲۲ دی در ديدار با گروهی از روحانيان و استادان دانشگاه برای کسانی که شيرفهم نشدهاند تأکيد کرد: «ديدگاه اين جانب با رهبری در کليات تفاوتی ندارد و طبيعی است که در اجرا ميان افراد اختلاف ديدگاه وجود دارد و در «همين زمينه نيز» خود را ملزم به تبعيت از دستورات ايشان میدانم». هيچ راز و رمزی در اين سخن روشن و صريح نيست که کسی را به ترديد و برداشت غلط بيندازد و يا بتوان تفسيری از آن ارائه داد که از آن «عدم تبعيت از دستورات رهبری» فهميده شود.
«سران فتنه» شامل آقايان موسوی و کروبی در سمت چپ حجتالاسلام محمد خاتمی قرار میگيرند که هم «سقف» و هم «کف» مطالبات آنها «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است و قطعا بهتر از هر کسی میدانند اجرای بدون تنازل قانون اساسی بدون اجرای اصل ولايت مطلقه فقيه و «الزام به تبعيت از دستورات رهبری» امکان ندارد. کسی هم تا کنون نشنيده که «سران فتنه» جز به تقلب در رأیگيری و انتقاد به دولت کنونی، نقدی و سخنی درباره رهبری و يا دستورات وی ابراز کرده باشند.
پس وقتی بر سر «الزام به تبعيت از دستورات رهبری» اتفاق نظر وجود دارد، مسئله بر سر چيست؟ به نظر من اين مسئله بارها از جمله از سوی «سران فتنه» بيان شده است. ولی از آنجا که همواره در زرورق «آزادی» و «دمکراسی» و «حقوق بشر» پيچيده شده است، سبب تفاسير متفاوت گشته و در ميان مطالبات انبوه و تلنبار شده مردمی که فرصتی برای بيان آنها يافتهاند، گم شده و میشود.
امتياز اخراج
مسئله برای بسياری از کسانی که در رؤيای «تغيير» يعنی شعار انتخاباتی «سران فتنه» به پای صندوقهای رأی رفتند، بر سر آرايی بود که به حساب نظام خامنهای و احمدینژاد ريخته شد. از همين رو شعار «رأی من کو؟» به شعار اوليه اعتراضات تبديل شد و توانست انبوه ناراضيان و معترضان به کل نظام را به خيابانها بکشاند. پس از آنکه با سرکوب خونين اعتراضات، همه فهميدند که «رأی» آنها کجاست و قرار هم نيست پس داده شود، ورق برگشت. معلوم شد رفتار مدنی و متمدنانه رأی دادن هنگامی که برای پس گرفتناش با اعتراض همراه شود، الزاما پاسخ مدنی و متمدنانه دريافت نخواهد کرد. و معلوم شد رژيم برای جلوگيری از گسترش اعتراض و نارضايتیهايی که سی سال است انباشته شده، از هيچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد.
مسئله برای آقايان موسوی و کروبی که از سوی بلندگوهای تبليغاتی رژيم «سران فتنه» خوانده شدند، بر سر صفهايی بود که به خاطر وعدههای آنها بسته شده بود، و بر سر آرايی بود که به نام آنها در صندوقها ريخته شده بود، و بر سر آبرو و حيثيت سياسی بود که آنان خرج کرده بودند تا افراد بيشتری را به پای «انتخابات پرشور و با نشاط» بکشانند ولی به جای آنها رقيب از صندوقها بيرون آمد!
واقعا چه وعده و تضمينهايی به موسوی و کروبی داده شده بود که نخست، آنها حاضر شدند آبروی خود را خرج کرده و به ميدان بيايند و دوم، آنها نتوانستند نتيجه و روندی را پيشبينی کنند که بعدها به گفته خودشان «بيست سال» برای آن برنامهريزی شده بود!
نه تنها خود «سران فتنه» به خوبی میدانند در چه معاملهای حاضر به شرکت در انتخابات شدند، بلکه آنهايی نيز که هر روز «بشارت» محاکمه آنها را میدهند، میدانند اگر قرار باشد محاکمهای برگزار شود، آن محاکمه قطعا تمام نظام جمهوری اسلامی را در جايگاه متهم قرار خواهد داد. يک دليل ترديد و اين دست آن دست کردن رهبری و دستگاه قضايی جمهوری اسلامی در عمل کردن به تهديد خود در همين نکته نهفته است. از همين رو در فکر اين هستند که چگونه شانه خويش و نظامشان را از زير بار اين «محاکمه» ادعايی خالی کنند ولی همزمان «سران فتنه» را نيز که قرار بود «فقط» در انتخابات شرکت کنند و بعد به خانههای خود بروند، تنبيه کرده و به سزای اعمالشان برسانند. معاملهای که از يک سو «تقلب» و از سوی ديگر جنبش اعتراضی مردم آن را بر هم زد. از سوی ديگر يک چيز نيز مسلم است: اگر آقايان موسوی و کروبی اين شناخت و ارزيابی را از نظام خود میداشتند که قطعا احمدینژاد در مقام خود ابقا خواهد شد، تن به معامله «انتخابات» نمیدادند.
مسئله برای بيشتر مردم ايران اما وقوع تغييراتی است که زندگی اقتصادی و اجتماعی آنها را بهبود بخشد. برخی گمان میکردند با رياست جمهوری فردی مانند موسوی میتوانند راهی به سوی آينده بهتر بگشايند. برخی نيز بر اين باورند که با اين نظام هيچ راهی گشوده نخواهد شد. ولی نتيجه «انتخابات» ۲۲ خرداد ۸۸ اين دو گروه را چنان به هم نزديک ساخت که رژيم و وابستگان و دلبستگان آن را به وحشت انداخت. سرکوب بیامان اعتراضات مردم، از کشتار در خيابانها گرفته تا اعدام در زندانها، سکونی را سبب شد که دوباره عدهای به تکرار عادت خويش باز گردند و بار ديگر «انتخابات» را علم کنند. اين بار اما از خود رژيم صداها بلند شده است که خطاب به اين گروه که سالهاست عمل ابلهانه «انتخابات» را تکرار میکنند و هر بار انتظار دارند نتيجه ديگری از آن حاصل شود میگويند: ما شما را راه نمیدهيم! يعنی بدترين شکل خروج «اصلاحطلبان» از دايره قدرت را پيش پای آنها میگذارند: آنها را به زور بيرون میاندازند!
و اين اخراج يک امتياز تاريخی و بی همتاست! آيا «اصلاحطلبان» و «سران فتنه» اين بنيه و درک سياسی را دارند تا از اين امتيازی که جمهوری اسلامی در اين شرايط بسيار حساس در اختيار آنها مینهد به شکلی مطلوب بهرهبرداری کنند يا آن را خرج چانه زدن بيهوده برای بازگشت به دايره قدرتی میکنند که جز چرخش به دور خود و بن بست تاريخی راهی در برابر خود ندارد؟! در اين مورد نيز کسی نمیتواند بعدا بگويد، ما خبر نداشتيم!