یکشنبه 8 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

راه جلوگیری از براندازی نرم چیست؟ فواد صادقی، آینده

با گذشت بیش از یك ماه از سقوط رییس جمهور تونس، رییس جمهور مصر نیز به سرنوشت وی دچار شد و رهبر لیبی نیز در آستانه پیوستن به سرنوشت دو همكار خود می باشد.
سقوط نظامهای سیاسی بدون اعمال خشونت گسترده خارجی (جنگ) و خشونت داخلی (كودتا) پدیده‌ای است كه با انقلاب اسلامی در دوره معاصر به اوج خود رسید. فروپاشی بلوك شرق و دولتهای لهستان، مجارستان، رومانی، چك و اسلواكی و... نمونه‌هایی از این نوع فروپاشی هستند كه در یكی پس از دیگری رخ دادند. تب وقوع انقلابهای مردمی در اروپای شرقی، آسیای میانه وكشورهای مشترك المنافع اكنون به جهان عرب رسیده است.

جای این پرسش وجود دارد كه راز موفقیت یك انقلاب و سقوط یك نظام سیاسی چیست و چه لوازم و مقدماتی باید وجود داشته باشد كه یك نظام سیاسی ساقط شود.

در یك بررسی گذرا مشاهده می شود عنصر مشترك و محوری در كلیه انقلابات نرم طی 22 سال اخیر كه از سقوط دولتهای سوسیالیستی در شرق اروپا و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد و اكنون دامنه آن به كشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه كشیده شده است، عنصر مرجعیت رسانه ای می باشد و در واقع آنچه در قرن حاضر، نظام های سیاسی را با هر ساختاری می تواند ساقط سازد و به پاشنه آشیلی در تیررس مخالفان خارجی یك نظام مبدل شود، همین مرجعیت رسانه ای است كه پیش تر با لفظ ساده اعتماد مخاطب به رسانه، به عنوان سرمایه هر رسانه در موردش كلی گویی می شد.

به بیانی دیگر هیچ نظامی كه مرجعیت رسانه‌ای برای افكار عمومی خود را در اختیار داشت، سقوط نكرده است. ملاك مرجعیت رسانه ای در تعداد مخاطبان نیست، بلكه در اثرگذاری آن است، به بیانی دیگر مخاطبی كه اطلاعات ارائه شده از سوی رسانه ای خاص را باور داشته و یا دست كم نزدیك به واقعیت می داند و تحلیلها و تجویزات آشكار و پنهان آن رسانه بر رفتار وی اثرگذار بوده و او را به مسیر مورد نظر رسانه هدایت می كند، نسبت به آن رسانه دارای مرجعیت رسانه ای است.

بر این اساس زمانی كه رسانه مذكور به ویژه در مقاطع بحرانی اقدام به جهت دهی خاص به افكار عمومی می كند، این مرجعیت باعث می شود در پایگاه اجتماعی آن رسانه تغییر رفتار حاصل گردد.
بنابراین ممكن است در كشور ما صداوسیما دارای بیننده دهها میلیونی باشد، اما مرجعیت رسانه ای آن تنها مختص چند میلیون از بینندگانش باشد و سایر مخاطبان این رسانه به دلیل عدم امكان انتخاب رسانه مشابه و یا جذابیتهای خاص یك برنامه از آن استفاده كنند.

در حالتی وخیم تر ممكن است مخاطبان یك رسانه نسبت به پیامهای آن حالت شرطی پیدا كرده و نتیجه‌ای متفاوت با هدف پیام را استخراج كنند، به عنوان مثال ممكن است تكذیب رسانه های رسمی را به مفهوم تایید خبر تلقی كرده و نسبت به جهت دهی آن رسانه‌ها مقاومت كرده ور فتارهای عكس بروز دهند.

كلیه حكومتهای سرنگون شده مرجعیت رسانه ای افكار عمومی كشور خود را عملا از دست داده و رسانه‌های بیگانه یا اپوزیسیون توانسته اند مرجعیت رسانه ای آن كشور را بدست آورند.

علت این اتفاق نیز كاملا روشن است؛ زمانی كه مرجعیت رسانه ای در خارج از نظام سیاسی تعریف شود، در مواقع بحرانی كه یك نظام با خطر سقوط مواجه است، رسانه موثر فرآیند فروپاشی حاكمیت سیاسی را تشدید و تسریع می كند، در حالی كه اگر رسانه‌های دارای مرجعیت در افكار عمومی در داخل نظام سیاسی وجود داشته باشند، می توانند با هدایت اعتراضات و نارضایتی ها فرآیند انقلاب و براندازی نظام سیاسی را به سوی اصلاحات و رفورم سوق دهند.

تجربه فروپاشی بلوك شرق نشان داد كه نقش رادیو آزادی در تسریع فرایند سقوط نظام های سوسیالیستی غیرقابل چشم پوشی بود.

در جریان انقلاب تونس نیز شبكه‌های اجتماعی نقش رسانه مرجع را برای ساقط كردن نظام سیاسی عهده دار شده اند و در جریان انقلاب مصر نیز درحالی كه بحران اعتراضات در التحریر روبه افول می رفت، الجزیره با عهده داری مرجعیت رسانه ای و انتشار ثروت یك تا هفتادمیلیارد دلاری مبارك اعتراضات را مجددا فعال كرد.

بنابراین می توان گفت اگر گروه برانداز یا جریان انقلابی فاقد مرجعیت رسانه‌ای یا رسانه های همراه موثر در افكار عمومی باشد، به نتیجه رسیدن انقلاب بسیار دشوار خواهد بود.

اكنون به ایران بازگردیم، در شرایط فعلی، تصور تهدیدانگارانه نسبت به رسانه های داخلی و به ویژه رسانه های منتقد بیش از هر عامل دیگری در انتقال روز افزون مرجعیت رسانه ای به خارج از چارچوب نظام موثر است.

بررسی و تحلیل آرای داده شده به نظرات بینندگان دو سایت پربیننده خبری در سالهای 1388 و1389 كه متعلق به دوچهره اصولگرای میانه رو و منتقد دولت می‏باشند نشان داد كه بین 70 تا 90 درصد مخاطبان این رسانه‌ها كه به نظرات منتشر شده ذیل مطالب خاص این رسانه ها رای داده اند مخالفت خود را با جهت گیری محتوای اصلی این رسانه ها اعلام كرده اند، این به معنای آن است كه دارا بودن مخاطبان انبوه لزوما به معنای مرجعیت رسانه ای نیست.

هم اكنون بنابر گزارش رسمی یكی از مسئولین صداوسیما مخاطبان شبكه بی بی سی فارسی در ایران حدود 24 درصد بوده كه نشان می دهد از هر چهار شهروند یك نفر مخاطب این شبكه بوده و با توجه به غیرقانونی بودن استفاده از گیرنده ماهواره در ایران و مشكلات جانبی این اقدام، بخش عمده ای از مخاطبان بی بی سی فارسی نسبت به این شبكه دارای حدی از مرجعیت رسانه ای هستند و در صورتی كه تاثیر غیرمستقیم این شبكه را از طریق افراد مذكور بر سایر اقشارجامعه در نظر بگیریم میزان مرجعیت رسانه ای بی سی فارسی بیش از این مقدار خواهدبود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


این حقیقت یادآور آن است كه با تحدید فضای رسانه ای كشور و توقیف بخشی از رسانه های متعلق به جریانات منتقد داخلی كه در چارچوب نظام فعالیت می كردند، اگرچه فضای رسمی افكار عمومی در داخل یكدست تر و مثبت تر به نظر می رسد، اما بیش از این میزان مرجعیت رسانه های داخل نظام كاهش یافته و بر مرجعیت رسانه های خارج از چارچوب جمهوری اسلامی افزوده شده است.

آنچه به تقویت رسانه های خارجی در تحكیم جایگاه و جذب اعتماد مخاطب و مرجعیت رسانه ای یافتن بیش از این نیز كمك می كند، جذب نیروهای رسانه های تاثیرگذاری داخلی تعطیل شده توسط این رسانه های خارجی است و در واقع خلاقیت رسانه ای كه می توانست در داخل به نقد مسائل مختلف در چهارچوب های قانونی و حداكثر با تخلفات جزئی -نسبت به هجمه آشكار رسانه های خارجی- بپردازد، ابزار ارتقاء و جذب مخاطبان داخلی برای رسانه های خارجی می شود كه جذب بیش از 90 درصد خبرنگاران شبكه بی بی سی فارسی، از نیروهایی كه قبلاً در رسانه های رسمی داخلی فعالیت می كرده اند، نمود بارز چنین بهره برداری است كه تعطیلی رسانه های داخلی به همراه دارد.

بنابراین یكی از موثرترین تدابیر برای مقابله با براندازی نرم، "افزایش مرجعیت رسانه ای داخل كشور از طریق بازكردن فضا و افزایش حاشیه امنیت رسانه های منتقد" است.

این اقدام از دوسو در كاهش بستر جریانات برانداز كمك خواهد كرد؛ از یك سو با كشیده شدن فضای انتقاد و اعتراض از ماجراجویی های خیابانی به واكنش‌های رسانه ای، هم ادبیات اعتراضی از هتك حرمت و عبور از اصول نظام به ادبیات قابل انتشار در رسانه‌ها تبدیل می شود و هم انتشار اعتراضات در رسانه ها و پاسخگویی مسئولان پتانسیل مخالفت را در معترضین كاهش داده، انرژی براندازی را تخلیه كرده و آنها را وارد تعامل با نظام می كند.

از سوی دیگر با افزایش مرجعیت رسانه در داخل نظام و طبیعتا كاهش این مرجعیت در رسانه های اپوزیسیون، قدرت رسانه ای برای براندازی نظام از جریانات معارض گرفته شده و با توجه به محوریت رسانه در انقلابات نرم احتمال آسیب نظام سیاسی را به شدت كاهش می یابد .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016