شرايط کنونی جنبش ملی و راهکارهای پيشبرد آن، ژاله وفا
در مقطع کنونی نه تنها موقعيت و وضعيت جنش مدنی ايران نسبت به خرداد ۸۸ تغيير کيفی و کمی کرده است، بلکه موقعيت نظام ولايت فقيه نيز دستخوش تغييرات بسياری گرديده است
متن سخنرانی ژاله وفا در بحث آزاد در ماه آوريل در شهر هامبورگ به دعوت گروه ۲۲ خرداد هامبورگ و خانم بهاردوست.
موضوع بحث امشب شرايط کنونی جنبش ملی و راهکارهای پيشبرد آن است و جهت ورود به بحث به ذکر يک جمله اکتفا می کنم:
در مقطع کنونی نه تنها موقعيت و وضعيت جنش مدنی ايران نسبت به خرداد ۸۸ تغيير کيفی و کمی کرده است، بلکه موقعيت نظام ولايت فقيه نيز دستخوش تغييرات بسياری گرديده است.
بحث خود را با برشماری اين تغييرات عمده شروع می کنم.
تغيير شرايط بين المللی:
۱◄- نقش يافتن مشارکت مردمی در تحولات منطقه
همه مستحضريد که شرايط بين المللی در ۶ ماه اخيرنسبت به قبل، تغييراتی قابل ملاحظه کرده است. ما شاهد جنبشهای آزاديخواهی و استقلال طلبانه هستيم که از شمال افريقا تا همسايگی ما بحرين دامن گسترده است. و بسياری از آنها ملهم از جنبش مدنی وآزاديخواهی ملت ايران بوده اند. رخ دادن اين جنبشها آنهم بطور زنجيره وار طبعا وضعيت را برای جنش مدنی ايران و همچنين نظام ولايت فقيه به انحاء مختلف تغيير داده است. در بسياری از کشورها همانند مصر و بحرين، جنبش مردم اين کشورها باعث کاسته شدن شديد نفوذ نظام ولايت فقيه در آنها شده است. نظام ولايت فقيه سعی می کرد با نفوذش من باب نمونه درميان شيعه های بحرين و يا حتی در عراق برای خود موقعيت برتری ايجاد کند وخود را در منطقه صاحب نفوذ نشان دهد. اما اکنون با وجود جنبشهای آزاديخواهانه و مخالفت اين جامعه ها با استبداد های حاکم اين قبيل نفوذها بی معنی شده است. يعنی اگر مردم اين کشورها بخواهند خود را از دست استبداد بطور واقعی رها کنند، مسلما هم احساس و هم ابراز بی نيازی به نفوذ استبداد ولايت فقيه در کشورهای خود را خواهند کرد. و اگر آزاد شدند و مردم دموکراسی مطلوب خود را برقرار کردند و بدنبال ثبات آن بودند، بطريق اولی نظام ولايت فقيه نفوذش را از دست ميدهد. بی دليل نيز نيست که نظام ولايت فقيه شديدا از شکل گيری دموکراسی و مردم سالاری در اين کشورها وحشت دارد. و به همان ميزان که از نفوذ نظام ولايت فقيه در کشورهای جهان و خصوصا منطقه کاسته شود، اين انزوای رژيم به نفع جنبش مدنی مردم ايران خواهد شد و امتياز مثبتی برای آن محسوب می شود.
۲◄- مساله بعدی نقش جديدی است که ترکيه در منطقه ايفا ميکند.
از زمان اتخاذ رفتار روشن ترکيه در قبال اسرائيل، زمينه بازگشت اين کشور به صحنه روابط بينالملل خاورميانه فراهم شد و ترکيه نقش فعالی در منطقه يافت و با فاصله ای که در ايفای نقشی بدور از تشنج از نظام ولايت فقيه می گيرد، در منطقه بدل به رقيبی برای نفوذ نظام حاکم بر ايران شده است. اکنون مشاهده می شود که ترکيه در بحران ليبی نقشی فعال يافته است. با وجود عضويت ترکيه در ناتو، افزايش نفوذ امريکا در ليبی و بدينسان به خطر افتادن تماميت ارضی ليبی، ظاهرا ترکيه را به اين نتيجه رسانده است که بايستی بحران را در جايی متوقف کرد ولو با ميانجيگری.از اين رو نمايندگان دولت ليبی و شورشيان ليبی قرار است در۱۵ آوريل در آنکار ديدار کنند.
۳◄-سومين تحول مساله موضع امريکا و اروپا است در مساله اتم.
دول اروپايی و امريکا تا آخرين گفتگو با نظام ولايت فقيه( که ميدانيم اين نظام حاکم بود که دنبال گفتگو بود )، رفتارشان را تغيير نداده اند. بر سر مجازاتهای اقتصادی مانده اند ومشی منزوی کردن سياسی - اقتصادی نظام حاکم بر ايران را پيش می برند. بدون اينکه اينجانب با مساله تحريم اقتصادی موافق باشم خصوصا که ضربه اصلی مجازاتهای اقتصادی به مردم وارد گردد و نه رژيم استبدادی حاکم، بررسی مواضع فعلی امريکا و اروپا نشان ميدهد که ماندن امريکا و اروپا بر سر سياست به انزوای سياسی- اقتصادی کشاندن نظام ولايت فقيه، برای اين نظام امری بسيار منفی است. البته جنبش مدنی ايران ميتواند از انزوای سياسی رژيم کمال بهره را در جلب افکار عمومی دنيا همانند سال ۸۸ در حمايت از اهداف خود ببرد.
۴-◄اوضاع منطقه برای جنبش مدنی ايران بطور کلی بسيار مساعد شده است.
چنانچه مردم ايران بر موضع مخالفت خود با دخالت قدرت خارجی در امور داخلی ايران بمانند و تنها تصميم گيرنده مقابله با نظام حاکم را خود بدانند، زمينه عدم دخالت قدرتهای خارجی در ايران بعلت رخ دادن تحولات در منطقه خصوصا در مصر و تونس بسيار مساعد خواهد بود. امريکا در حال حاضر متحد اصلی خود را در منطقه خاورميانه يعنی مبارک را از دست داده است و مشاهده کرده است که ملتی بدون اعلام کمک از قدرتهای خارجی توانا به برکناری ديکتاتور شدند. همين تجربه را مردم تونس بدون رجوع به قدرتهای خارجی انجام داده اند. پس برای جنبش مدنی مردم ايران نيز محرز ميشود که عامل درونی بسيار سهل تر از عامل خارجی قادر به از بين بردن نظام استبدادی است. تجربه دخالت قدرتهای خارجی در ليبی و محرز شدن اين امر که امريکا با هدف دست اندازی به منابع نفتی ليبی به مخالفان قذافی قول همکاری داده است، و سياست دوگا نه امريکا در قبال مردم بحرين و چشم پوشی و بديده اغماض نگريستن به لشکر کشی ۵۰۰۰ تنی عرستان سعودی به بحرين که در واقع آن کشور را بنام دفاع از آل خليفه تحت الحمايه خود در آورده است. درسی می توند بشود برای مردم ايران که مردم هر کشوری وقتی به هدف آزاد کردن خود از يوغ استبداد آنهم بدون خدشه وارد آمدن به تماميت ارضی کشورشان نائل می آيند که تنها و تنها به نيروی خود تکيه کنند.
تغيير شرايط داخلی:
۱◄-تغيير اساسی در طرز فکر و روحيه مردم
اين تغيير را چنانچه بسيار حداقلی نيز بنگريم، حداقل در بخشی از تحصيل کرده ها ی جامعه خصوصا در بخش بزرگی از جوانان که نقش نيروی محرکه را ايفا می کنند مشاهده می نماييم. در واقع آن اطمينان به راه حل از طريق اصلاح در درون نظام ولايت مطلقه فقيه جای خود را به عدم اعتماد بيشتر به راه حل اصلاح پذير دانستن نظام سپرده است. و اصلاح پذير دانستن نظام، ديگر جاذبه خود را برای بخش بزرگی از نيروی محرکه جوان از دست داده است.
۲◄- تغيير وضعيت جنبش از تظاهرات ۲۵ اسفند به بعد
از زمانی که دعوت به تظاهرات ۲۵ اسفند در واقع يک نوع دهن کجی به خامنه ای محسوب شد، يعنی با وجود اينکه رهبری نظام نسبت به تحولات مصر اعلام موضع کرده بود، دعوت مردم به تظاهرات به حمايت از تحولات مصر توسط آقايان موسوی و کروبی که خود را و هدف خود را در درون نظام قرار داده بودند، نشان داد که موضع گيری آقای خامنه ای از ديد آنان و شرکت کنندگان در آن تظاهرات چه در داخل و چه خارج از کشور، هيچگونه ربطی به حمايت مردمی از تحولات مصر ندارد. در واقع برگزاری تظاهرات و شرکت در آن حد اقل از ديد نظام حاکم خروج از نظام محسوب ميشد. يعنی گرچه آقايان موسوی و کروبی زبانا در درون نظام مانده بودند ولی در عمل با اين دعوت به تظاهرات از آن خارج شدند.
عکس العمل شديد نظام حاکم بعد از اين تظاهرات و معلوم شدن وحشت آن و اقدام به پنهان کردن اوليه آقايان کروبی و موسوی و سپس نگاهداری آنان در حصر خانگی و بريدن ارتباط مستقيم آنها با مردم، خود اقوی دليل بر اين است که رژيم ميداند هدف مردم ديگر در بيرون از نظام قرار گرفته است. به عبارت ديگررژيم که خواهان آن بود اصلاح طلبان سدی مقاوم برای عدم عبور مردم به بيرون از نظام باشند، متوجه شد جامعه متاثر از تحولات منطقه تغيير فکر داده است و از اصلاح طلبی در حال گذار جدی است. آنهم به نحوی که اصلاح طلبان نيز بطور روز افزون توانايی در ايفای نقش سد عبور مردم از نظام را بازی کردن از دست می دهند.
رجاء واثق دارم بدنبال قانون قدرت استبدای همانا تقسيم به دو و حذف يکی، که منجر به بيرون کردن اصلاح طلبان از حاکميت گرديد، بزودی پيرو همين قانون، اختلافات در درون جناح راست يا به عبارت ديگر "اصولگرايان" و همچنين دارو دسته احمدی نژاد و راس نظام شکل خواهد گرفت و نظام ناچار از حذف يکی خواهد شد. و همين پروسه تا متلاشی شدن نظام از درون ادامه می يابد. البته ملتی که در حال جنبش است نبايد لحظه ای را با بی عملی در انتظار فروپاشی خود بخودی نظام بماند، بلکه لحظه ها و فرصتها را برای کنش خود نبايد از دست بدهد چرا که هر روز ادامه حيات نظام مافيايی مصادف است با سلب بخشی ديگر از محتوای حيات مردم بعلت گسترش انواع خشونت و سرکوب وفقر و نابسامانی و...
به هر حال اکنون رژيم در مخمصه ای سخت قرار گرفته است. يا بايد با آقايان موسوی و کروبی همان معامله ادامه حصر خانگی را انجام دهد که با آقای منتظری کرد و ملاحظه کرديم که توالی فاسد اين اقدامش عاقبت گريبان خود رژيم را گرفت و يا بايد هر دوی اين آقايان را آزاد کند در اين صورت ديگر اين دو نفر با مشاهده تغيير طرز فکر مردم، قيد ماندن در چهارچوب قانون اساسی نظام را نيز ديگرنخواهند داشت، مگر اينکه به قيمت عقب افتادن از جنبش اصرار داشته باشند در گذشته بمانند.
۳◄-افزايش ترس نظام از هرگونه مخالفت و اجتماع مردمی
اين افزايش ترس در اقدامات وحشت زده رژيم حتی برای جلوگيری از مراسم تشييع جنازه و فاتحه نيز رخ می نمايد. حتی دستگيريها و کتک زدن افراد خانواده آقای ميرحسين موسوی و ممانعت از حضور آقای موسوی در مراسم تدفين پدرش که نسبتی هم با شخص خامنه ای دارد، مانع از به نمايش درآمدن ترس بيش از حد نظام از هر تجمع مردمی که ميتواند رنگ سياسی به خود بگيرد، نگرديد. اين ترس تا بحدی است که حتی نظام برای موافق خود نشان دادن هر فعال سياسی من باب نمونه آقای ابراهيم يزدی که تا کنون موضع مخالفت صريح نسبت نظام را نيز نداشته است، و اکنون در بستر بيماری است، به جعل مصاحبه با وی توسل می جويد. حتی ترس رژيم تا سرحد ترس ازتجمعهای خانوادگی به مناسبت سيزده بدر نيز گسترش يافته از اينرو برگزاری مراسم تحت کنترل شديد نيروهای امنيتی و پليسی نظام انجام گرفت.
جالب اينکه ترس از هر ابراز مخالفت سياسی و اصولا توجه مردم به مسائل سياسی خصوصا تحت تاثير تحولات منطقه، آنچنان بر دل اين نظام مستولی شده است که شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسين (متشکل از باهنر و نبوی و.. )اعلان سال ۹۰را توسط رهبری نظام بعنوان سال جهاد اقتصادی را اينگونه تفسير کرده است که:با توجه به اين نام گذاری سال ۱۳۹۰از طرف رهبربايد از سياسی کردن فضای کشور جلوگيری کرد!.بدين ترتيب رژيم حاکم هم وحشت گسترده خود را از هر حرکت سياسی مردم نشان ميدهد و هم بی هدف شدن روزافزون خود را و نيز نگرانی شديدش از هر هدف مردم که در بيرون اين نظام قرار گيرد.
۴◄- بی آينده و جانشين شدن نظام در درون خود در پی شکست خامنه ای در قم در انتصاب پسر خود بعنوان جانشين
ميدانيم که مسافرتهای متعدد آقای خامنه ای به قم برای گرفتن تاييد جانشينی پسر خود مجتبی از مراجع، با شکست مفتضحانه ای روبرو شد. و آقای وحيد خراسانی نيز که بين مقلدان سنتی بيشتر از همه طرفدار دارد، با اين امر مخالفت کرد. بياد داريم که علم الهدی امام جمعه مشهد وعضو مجلس خبرگان هدف از سفرهای متعدد خامنهای به شهر قم را مديريت مخالفان رهبر جمهوری اسلامی دانست و با تاييد وجود اين مخالفت ها گفت: "اگر از درون حوزه صدايی مقابل رهبری بلند شود، بیترديد نه قابل سرکوب است و نه قابل مبارزه و مقابله."
در واقع با پشت کردن حوزه به خامنه ای و مخالفت صريح قم با جانشينی مجتبی پسر خامنه ای، اين نظام در درون خود نيزبی آينده شد. همين امر بر ترس نظام از قرار گرفتن هدف جنبش مردم در بيرون ازنظام می افزايد.
۵◄-از نقطه نظر اقتصادی، دولت کشور را به ورشکستگی و شرايط رکود تورمی راهبر شده است
صرف اينکه رهبری نظام ولايت فقيه سال ۱۳۸۹ را سال جهاد اقتصادی بخواند خود نشان وخامت بيش از حد اوضاع اقتصادی کشور است که نيازمند جهاد گشته است!.
بانک مرکزی نظام حاکم، مدتهای مديد سعی می کرد از اعلام رسمی نرخ رشد و نرخ تورم و بيکاری اجتناب ورزد. آنهم بعلت اينکه اعلان نرخ واقعی اين شاخصهای اقتصادی، خود يک نوع اذعان رسمی به ورشکستگی نظام خواهد شد. بانک جهانی نرخ رشد اقتصادی را در۳ سال متوالی در ايران نزديک به ۱.۵ درصد اعلام کرده است. ميدانيم که نرخ رشد واقعی در ايران در واقع منفی است و همين ۱.۵ درصد ها نيز بعلت وجود در آمدهای نفتی است. نرخ منفی رشد عملاً به معنی رکود بسيار شديد است. در تمام کشورها بين بالا رفتن نرخ رشد و ايجاد مشاغل، رابطه تنگاتنگی ديده ميشود و نرخ رشد پايين، خود بهترين علامت وجود بيکاری مزمن است الا در ايران که وزير کارش ادعا دارد هر سال بيش از۱ميليون و ۶۰۰ هزار نفر جويای کار را به اشتغال واميدارد !.نرخ بيکاری تنها ۱۰ درصد است! و ميدانيم که تعريف اشتغال را در سال ۱۳۸۵تغيير دادند و بر اساس اين تعريف "بديع" سرباز وظيفه، زن خانه دار، و کارگران فصلی نيز در اين تعريف نظام از اشتغال، شاغل به حساب می آيند! و ميدانيم که اقتصاد دانان، نرخ بيکاری واقعی در ايران را بيش از ۳۰درصد ارزيابی می کنند.
در زمينه يارانه ها، دولت پرداخت جبران افزايش قيمت ها و حذف يارانه ها به خانوارها را از محل استقراض از بانک مرکزی پرداخت کرده است و وضعيت گرانی ناشی از قطع يارانه ها حتی داد نمايندگان مجلس نظام را نيز در آورده است. در ۱۷ فروردين ۹۰ محمد مهدی شهرياری نماينده مجلس اعلام کرد: "دولت تا مدت محدودی میتواند قيمتها را مصنوعی نگه دارد، چرا که هزينههای توليد با افزايش دستمزدها و افزايش قيمت انرژی بالا خواهد رفت و اين موضوع در قيمت تمام شده خود را نشان خواهد داد".
و در رابطه به عدم اعتراض مردم به افزايش قيمتها که دولت کودتا مدعی بود اعلام کرد: "هم اکنون بهرغم تلاش دولت در ثابت نگه داشتن قيمتها، اعتراضاتی درباره قبوض هست، به ويژه درباره قبوض گاز که مثلا برای خانوادهای در حاشيه شهر، نزديک ۴۰۰ هزار تومان قبض صادر شده است.
مردم معتقدند تقريبا بايد معادل مبلغی که به عنوان يارانه نقدی دريافت کردهايم را روی يارانه دريافتی بگذاريم، تا تنها بتوانيم قبض گاز را پرداخت کنيم و نمیدانم افزايش قيمت آب، برق و سوخت را چگونه بايد جبران کنيم".
با انتشار آمار رسمی واردات و صادرات در سال گذشته، مشخص شد که واردات کشور به مرز ۶۵ ميليارد دلار رسيده است که از نظر ارزش دلاری افزايشی بالغبر ۵/۱۶ درصد را به نمايش میگذارد و گويای خريد گرانتر کالاهای وارداتی است. اين رابطه درخصوص کالاهای صادراتی کشور معکوس است، چرا که ۲۶ ميليارد دلار صادرات غير نفتی نشان دهنده رشد ارزشی ۲۰ درصدی است که گويای فروش ارزانتر کالاهای صادراتی است. پس وضعيت اقتصادی مردم نيز نسبت به سال قبل بيش از پيش بدتر شده است و نارضايتی مردم و فشار تورم و قيمتها بر روی دو ش آنها خصوصا طبقات کم در آمد و زير خط فقر که بالای ۱۰ ميليون نفر می باشند بسيار طاقت فرسا شده است.
اين چند مورد که در وضعيت سنجی برشمردم نشان ميدهد که در حال حاضر هم وضعيت رژيم و هم وضعيت جنبش مردم نسبت به خرداد سال ۱۳۸۸ تغييرات عمده ای کرده است. (البته موارد ديگری هم هستند که از حوصله وقت سخنرانی امشب خارج است و در بخش بحث بدانها خواهم پرداخت ).
و اما راهکارها
چنانچه از منظری عام به عدم کارايی نظام حاکم بر ايران در سی و چند سال گذشته بنگريم، ملاحظه می کنيم ک سياستهای اتخاذی نظام مافيايی حاکم باعث افت شديد کيفيت زندگی اکثر مردم ايران در شاخصه هايی همچون آزاديهای سياسی و فردی، رشد اقتصادی و رفاه نسبی، مناسبات و توانمنديهای اجتماعی، سلامت محيط و ... حداقل در مقايسه با کشورهايی که حتی از مواهبی همچون منابع نفت و گاز بهره نبرده اند، شده است. از آنجا که بخش عظيمی از کيفيت و کميت زندگی نسل جوان جامعه بعنوان نيروی محرکه هر تحولی، در آينده قرار دارد، اين نسل نيازمند زيست در يک نظام حقوقمدار و کار آمد است.
ناگفته پيداست که نياز جوانان ايرانی به زيست در آزادی و استقلال و حق آنها در مشارکت در تصميم نسبت به آينده خود کمتر از جوانان تونس و مصر نيست. چه خاصه که مبارزه جوانان ايران برای استقرار آزادی در منطقه پيشتازانه نيز بوده است.
با عنايت به اين امر که در طول قرن معاصر تمامی مبارزات مردم ايران در اصل در جهت استقرار نظامی آزاديخواه و مستقل و کارآمد بوده است، سخن به گزاف نگفته ايم اگر مدعی شويم استقرار نظلامی مردمسالار مخرج مشترک خواسته نسل انقلاب و نسل کنونی می باشد و جنبش آزاديخواهانه مردم ايران تا رسيدن به اين مقصود همانا استقرار نظامی مردم سالار و کار آمد ادامه خواهد يافت.
بی اعتباری نظام ولايت فقيه بيش از پيش عيان گشته است و تحولاتی که برشمردم خود گواه اين است که جامعه در حال يک تحول و نيز هدف يابی برای جنبش خوداست.
بايد واقع نگر بود و بی سانسور اذعان داشت که در حال حاضر هنوز در بين همه اقشار جامعه بطور يکپارچه، اهداف جنبش يعنی اصلاح در درون اين نظام و يا تغيير کامل نظام، بطور کامل مشخص نگشته است.
اگر زيست در نظام مافيايی حاکم بر ايران را از هر نظر چه سياسی و چه اقتصادی و اجتماعی ويا فرهنگی درخور خود نميدانيم بر هر مبارز آزاديخواهی ضرور است که در گفتار و کردار و پندار سياسی خود مبلغ و نقطه جذب همه اقشار جامعه به جنبش مدنی گردد.
در حال حاضر جدا از آن بخشی از جامعه که قبل از شکل گيری مبارزات مردم منطقه، تغيير بنيادی نظام مافيای حاکم بر ايران و تبديل آن به يک نظام مردمسالار را هدف مبارزه خود می دانستند و بخش عمده تحريم کنندگان نمايش "انتخابات" نظام حاکم را در داخل و خارج از کشور تشکيل می دادند، در بخشی از نيروهای جوان اکنون وحتی متاثر از پيروزی مبارزات مردم مصر و تونس خواست و هدف تغيير کامل نظام واضح تر گشته است. طبيعتا هرچه جريان و پروسه مشخص شدن هدف و بالتبع آن مشخص شدن روش مبارزه زودتر طی گردد، تکليف جنبش و بديل نظام نيز زودتر تعيين می شود. در حال حاضر به اين دليل که يکپارچگی در هدف جنبش بوجود نيامده است، بديل نظام نيز از ديد مردم تکليفش روشن نيست.
واضح است که روش را نيز هدف معين می کند. چنانچه هدف را تغيير بنيادی نظام حاکم بدانيم، روش در خور اين هدف نيز اجرايی کردن اين تغيير تنها از طريق جنبشی مردمی می گردد که بر اينکار توانا باشد.
پس اين مسئوليت متوجه همه نيروهای آزاديخواه و استقلال طلب داخل و خارج کشور که خواهان تغييرات بنيادی نظام حاکمند می باشد که:
۱◄-به مبارزه برای استقرار آزادی بصورت امری نيازمند برنامه ريزی توجه کنند. ضرر هر اقدام نسنجيده ای وتبعات تعيين هر هدف گذاری که بعد ازمدت کوتاهی ابتر مانده و دنبال نگردد، برای جنبش بسيار بيشتر از انگيزه دادن مقطعی است. مثلا اعلام و دعوت به تظاهرات در هر سه شنبه و بعد پی نگرفتن آن و ابتر نهادن آن حتی از طرف دعوت کنندگان، بسيار به پراکنده شدن جنبش و نااميدی قشرهايی از مردم می انجامد.
لذا بايستی همه شرکت کنندگان در جنبش هم برنامه ريزی شده و هم سنجيده و در شفايت کامل عمل کنند و جز از طريق مردم عمل ننمايند و مخاطبی جز مردم ايران نداشته باشند.
۲◄-رهبری جنبش نبايستی برای جامعه ناشناخته باشد.و کسانی بايستی راهبر جنبش باشند که وفاداريشان به اصول استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی بر مردم محرز باشد و مردم آنها را به اين وفاداری آزموده باشند و اتخاذ مواضع شفاف را از آنها طلب کنند. لذا بايستی از تکرار تجربه آقای خمينی که برای اقشاری از مردم ناشناخته بود شديدا اجتناب کرد.
۳◄- موانع پيوستن همه اقشار جامعه به جنبش و نيز جنبشهای کارگران و معلمان و دانشجويان و دانش آموزان و زنان بايستی موضوع شناسايی دقيق قرار گرفته و خواستهای اين جنبشها را به بحث و بررسی گذاشت و بدينسان زمينه های رفع آن فراهم گردد.
۴◄- هر نوع ابهام و ترسی که رژيم حاکم نسبت به آينده ای بدون خود می سازد و در ميان مردم تبليغ می کند، مانع پيشرفت جنبش می گردد. از اينرو اين ترسها و نيز هر سوالی که در اذهان و افواه عمومی به نحوی از انحاء حضور دارد و باعث عدم پيوستن قشرهايی از مردم به جنبش می گردد، بايستی مورد شناسايی و بررسی قرار گرفته و با اتخاذ موضعی شفاف در صدد ابهام زدايی بر آمد. وقتی هدف و روش مشخص شد، و جنبش همگانی گشت و تکليف نيروی بديل نيز مشخص گرديد، خواه ناخواه نيروهای خارجی محلی از اعراب در تحولات ايران نخواهند يافت و ترس از خدشه دار شدن تماميت ارضی ايران و گرفتار شدن به جنگ داخلی و وقوع تجزيه و بدتر شدن وضعيت از اينگونه که هست ...که عمدتا ترسهايی هستند که رژيم می سازد و می پروراند و در جامعه می پراکند، بطور اصولی از بين خواهند رفت. لذا آن راهبردی کارساز است که پاسخی برای هر سوال و روشی غير خشونت آميز برای مقابله با ترسها را ارائه دهد.
۵◄-جنبش همگانی بدون مشخص کردن مختصات و ويژه گيهای دقيق نظامی که بعد از نظام ولايت فقيه استقرار می يابد، موفق به تحول بنيادی در وطن نمی گردد. پس بر همه نيروهای سياسی است که از هم اکنون برنامه عمل خود را بطور مشخص و شفاف با مردم در ميان بگذارند و بدينسان با ايجاد تنوع و پلوراليسم نظری، چشم انداز واضح و مشخصی را برای آينده جنبش بوجود آورند که با انتخاب مردم جنبه عملی بخود گيرد. من باب نمونه اگر جداً خواهان اين هستيم که مثلا در قلمرو اقتصاد، اقتصاد توليد محور جانشين اقتصاد مصرف محور کنونی گردد، و در نظام آينده رابطه دولت – هم در ابعاد سياسی و هم اقتصادی تفاوت ماهوی با اکنون نمايد، پس بايستی برای اعتلای جنبش تنوع ديدگاهها بموقع در اختيار مردم قرار گيرد تا قبل از دست زدن به تغيير در معرض قضاوت و نقد و انتخاب قرار گيرد.
اين ۵ راهکار نکات اصلی است که بدون مشخص شدن آنها، جامعه دچار تعلل در هدف گذاری مشخص برای تحول می گردد.
مسلما هر کدام از اينها را می توان بسط و گسترش داد و به نکات ديگری نيز توجه کرد که در بخش بحث می توان بدانها عنايت کرد.
از حوصله شما متشکرم
[email protected]