پنجشنبه 12 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در سوگ سحابی‌ها، جمشيد طاهری‌پور

جمشيد طاهری‌پور
دروغ چرا!؟ اين وهن و مصيبت‌ها که سرتاسر ايران را از جنايت و جباريت آکنده؛ از ماست که بر ماست! تا اين معرفت را نداشته باشی نمی‌توانی در انديشه‌ی کاری و در جست‌وجوی راهی باشی برای رهائی ايران؛ تا آن آخرين نفس و آخرين کلام!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


چه بايد گفت؟ وقتی دادرسی نيست؛ نه در زمين و نه در آسمان! مرگ و تشييع و تدفين سحابی ها، مصيبتی است پاره پاره از جنايت! جنايتی که اتفاق افتاد آن چنان موهن است که هرکلامی که بنويسی از وهن آن کاسته-ای! شرح اين وهن از قلم ساخته نيست. با فرياد بايد آن را نوشت اما در اينجا نيز راه بسته است؛ من بغض در گلو دارم.

پيش آمده، از سلامتی من دوستانی با نگرانی پرسيده-اند. جواب من بی تمهيدی از پيش اين بوده؛ چندتا کار هست تا نکنم نمی ميرم! گفته-اند آخرين کلام مهندس سحابی اين بوده؛ " دارم می ميرم اما نتوانستم کاری برای ايران بکنم!". هاله از پدر آموخته بود؛ " هميشه راهی هست". طنين اين نويد در ذهنش بود که در سوگ پدر نوشت؛ " نگران ايران اما اميدوار رفت".

دروغ چرا!؟ اين وهن و مصيبت ها که سرتاسر ايران را از جنايت و جباريت آکنده؛ از ماست که بر ماست! تا اين معرفت را نداشته باشی نمی توانی در انديشه کاری و در جستجوی راهی باشی برای رهائی ايران؛ تا آن آخرين نفس و آخرين کلام!

آقای رضا عليجانی در سوگ نوشته خود شرحی و نقلی از مهندس سحابی آورده:

او در ساليان آخر عمرش يک سره از ايران می‌گفت و نگران آينده آن بود. در مراسم بزرگداشت سالگرد درگذشت پدرش در حسينيه ارشاد وقتی سخنرانان مختلف از ديانت و تعبد و روزه‌های سالی دو ماه و نماز شب‌های پدرش گفتند؛ نوبت که به او رسيد گفت همه اين‌ها در رابطه پدرم با خدايش بود و امری خصوصی برای او؛ مهم اين است که اين نيايش‌ها و تعبد‌ها چه تاثيری در رابطه او با مردم می‌گذاشت. و در همانجا يکی از مهم‌ترين نظرات ساليان و بلکه دهه‌های اخيرش را گفت.

او گفت من خودم فردی مذهبی هستم اما می‌گويم محور وحدت ايران نه می‌تواند مذهب باشد و نه زبان. چرا که ايرانيان مذاهب مختلف دارند و عقايد گوناگون و نيز به زبانهای مختلف سخن می‌گويند و تاکيد بر محور قرار دادن اين‌ها خود به اختلاف و تفرقه دامن می‌زند. آنچه می‌تواند محور وحدت مردم باشد خود ايران است. رشد و اعتلا و سربلندی ايران.

تا هرزمان که اين عبرت مهندس سحابی درمتن و محور گفتار و کردار ما – از چپ، ميانه و راست – ننشسته و استوار نيست، رهائی ايران ناممکن است.

از سحابی ها دو عبرت ديگر نيز با ما خواهد بود؛ گام سپردن در راه رهائی ايران اولا" با واقعبينی و با گام های واقعيت و ثانيا" بيرون از خشونت و بدون کين خواهی و انتقام! نوشتن اين عبارات آسان است اما دريغا که جان های ما آکنده از نامهربانی است.

در تالم از درگذشت داريوش همايون سوگنامه-ای نوشته بودم که عنوانش بر گرفته-ای بود از شعر نيما ؛ "ناقوس! کی مرده؟ کی بجاست؟". در آن سوگنامه يادآوری کرده بودم هروقت بسيار اندوهگينم شعر می خوانم! در اندوه سحابی ها حافظ گشودم، اين غزل آمد:

گر چه از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده، خون می خورم و خاموشم.
من کی آزاد شوم از غم دل؟ چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم.
قصد جان است طمع در لب جانان کردن:
تو مرا بين که در اين کار به جان می کوشم!

برای خويشان و دوستداران عزت الله و هاله سحابی تسلی خاطر و برای روان و روح آنان که عطشان آزادی و عدالت برای ايران بود، زندگانی ابدی آرزو می کنم.

جمشيد طاهری‌پور


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016