دوشنبه 30 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مردسالاری در زبان، جواد طالعی

جواد طالعی
آيا سهل‌انگاری ما در برابر زبان فارسی سبب نخواهد شد که اين زبان مردسالار، همچنان کج‌ومعوج رشد کند، تا جائی که حتی نويسندگان زن ما نيز، گاه از زبان مردسالار استفاده کنند؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


حدود دوسال پيش، مقاله ای خواندم از آقای آرامش دوستدار، متفکر ايرانی که برای انديشه ها و تلاش های روشنگرانه او احترام خاصی قائل هستم. مقاله مورد نظر من در وبلاگ شخصی آقای دوستدار منتشر شده بود. در اين مقاله، آقای دوستدار، اين بار با زبانی ساده تر از هميشه، می کوشيد ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی امروز ايران را بررسی کند. در ميانه مقاله به ترکيبی برخورد کردم که حيرت مرا سخت برانگيخت.

"امتناع تفکر" مهم ترين گرانيگاه انديشه آقای دوستدار است. ايشان، دهها سال است می کوشد با استناد به نمونه های تاريخی روشن، به ما ايرانی ها بفهماند که به دليل پابندهای مذهب و سنت، اصولا اهل تفکر نيستيم. اين، ديدگاهی غير قابل انکار است. نه تنها ما ايرانی ها، بلکه تمام ملت هائی که دوران روشنگری را پشت سر نگذاشته اند، اغلب با مسائل زندگی فردی و اجتماعی خود، برخوردی عاطفی، احساساتی و بعضا خرافاتی دارند و از خردورزی بی بهره يا کم بهره اند. خردورزی، از آن جامعه ای است که دوران روشنگری را سپری کرده و دانش علمی را بر غريزه و احساسات، و واقعيت را بر حدس و گمان ترجيح می دهد.

آقای دوستدار، که با تاکيد به جا بر مسئله امتناع تفکر در فرهنگ ايرانی، بر يکی از مهم ترين نقطه ضعف های تاريخی ما انگشت می گذارد، در مقاله مورد نظر من، هنگامی که به بحث درباره زنان خيابانی، يا زنان تن فروش می رسيد، از ترکيب "زنان بی صاحب" استفاده می کرد. برای من، قابل فهم نبود که انديشه ورز بزرگی که امتناع تفکر را بزرگترين سد راه رشد فرهنگی يک جامعه می داند، هنگام استفاده از چنين ترکيب ناخوشايند و تحقير آميزی يک لحظه نمی انديشد. زنان بی صاحب يعنی چه؟ يعنی قرار است زن صاحب داشته باشند؟ و به اين دليل خيابانی می شود که صاحب ندارد؟ يعنی اگر به اصطلاح غلط و رايج "سايه مردی بر سر زن" باشد، برای نجات او از افتادن به دام تن فروشی کافی است؟ آيا همين نگاه يک نگاه مذهبی نيست؟

اين موضوع، نزديک به دو سال است ذهن مرا سخت مشغول کرده و اغلب در خلوت به آن می انديشم. آيا استفاده از چنين اصطلاحی نشانه رسوبات مردسالاری در بخش نامرئی ذهنيت فيلسوف ما نيست که ناخودآگاه در نوشته او سر بر می کشد؟

به تازگی، در جائی يک هم ميهن ديگر، پس از تجاوز اراذل و اوباش به زنان حاضر در يک ميهمانی خانوادگی در خمينی شهر، حکومت را "مسئول حفظ زن و بچه مردم" در برابر اين گونه تعرض ها و تجاوزها معرفی می کرد.

دوباره اين پرسش در مغز من زنده شد که چرا ما به مسئله مهم "مردسالاری در زبان" تا اين پايه بی توجه مانده ايم؟ کمی دقت کنيد: "زن و بچه مردم" يعنی چه؟ يعنی زن و بچه، خودشان در شمار مردم نيستند، بلکه جزء اموال مردم هستند؟ يعنی منظور ما از مردم فقط "مرد" است؟

شايد کسانی مرا به "ملانقطی" بودن متهم کنند و بگويند که اين همه تاکيد بر اشتباهات ناخواسته ديگران درست نيست و نبايد يک نقطه ضعف را از ميان يک مقاله يا يک نظريه بيرون کشيد و روی آن تاکيد کرد. اما سهل انگاری در برابر چنين اشتباهاتی مشمول همان تعريف آقای دوستدار از "امتناع تفکر" نمی شود؟ آيا سهل انگاری ما در برابر زبان فارسی سبب نخواهد شد که اين زبان مردسالار، همچنان کج و معوج رشد کند، تا جائی که حتی نويسندگان زن ما نيز، گاه از زبان مردسالار استفاده کنند؟

من نظريه امتناع تفکر آقای دوستدار را بسيار گرامی می شمارم و معتقدم تا زمانی که ما ايرانی ها، عادت نکنيم که پيش از دهان گشودن يا دست بر قلم بردن اندکی بيانديشيم، در بر همين پاشنه خواهد چرخيد. هميشه می توانيم تعابيری را به کار ببريم که بعدا مجبور شويم بابت استفاده از آن پوزش بخواهيم، اگر کسانی باشند که متن های ما را با دقت بيشتر بخوانند.

نگوئيد که اشاره به دو نمونه برای اثبات آلودگی زبان ما به مردسالاری کافی نيست. اگر به پالودن زبان فارسی از آلودگی ها دلبستگی داريد، در متن هائی که می خوانيد بيشتر دقت کنيد. نمونه های فراوانی خواهيد يافت. حتی ديوان های شاعران پيشين و امروزين ما، پر است از واژگان، ترکيب ها و عباراتی که نشان می دهند زبان ما سخت به ذهنيت مردسالار آلوده است. با اندکی تامل و وسواس، نگاه و زبان خود را از اين آلودگی ها پاک کنيم.

جواد طالعی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016