چهارشنبه 1 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دزدی؟ آن‌هم روز روشن؟ مهدی اصلانی

مهدی اصلانی
بر من دانسته نيست جناب پدرام فرزاد با چه منطقی اين عمل را مرتکب شده‌اند. مطلبی که عمده‌ی آن کپی متن نوشتاری کس ديگری است و هنوز در همان تارنما در دست‌رس خواننده‌گان می‌باشد چه هدفی را تعقيب می‌کند؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


"سرقت ادبی عبارت است از نسبت عمدی تمام يا بخش قابل توجهی از آثار و نوشته‌های ديگران به خود يا غير ولو به صورت ترجمه" به نقل از قانون مطبوعات ايران يکی از شاخصه‌های حقوق شهروندی و مدنی رعايت حق مؤلف و اثر است. با فراگير شدن اينترنت در سطح جهان روز به روز شاهد سرقت‌های بدون کنترل و نوشتاری بر روی نت هستيم. در نمايشگاه کتاب لندن در سال گذشته عنوان شد که طبق محاسبه و آمارِ رسمی در حال حاضر در روسيه حدود ۸۰ درصد از نوشته‌های اينترنتی به نوعی سرقت ادبی محسوب می‌شوند. اين امر تنها محدود به اينترنت نشده و دامن سرشناس‌ترين افراد و برخی کتب منتشره را نيز گرفته است. به عنوان نمونه در خبر‌ها آمده بود که: در بخش‌هايی از کتاب خاطرات “لحظات تصميم‌گيری” اثر جورج بوش مطالب و حکاياتی نقل شده که بوش آن‌ها را کش رفته و پيش‌تر در ‌ديگر کتاب‌‌های خاطرات، نشريات و مجلات اين کشور چاپ شده است. به ويژه بخش جنجال‌برانگيز کتاب مرتبط با رياست جمهوری حامد کرزای بود. بوش به عنوان شاهد در خاطرات خود نقل کرده است که: هنگامی که کرزای وارد سالن سنگ‌پوش می‌شود، فرمانده تاجيک ارتش افغان از وی می‌پرسد: همراهی نداريد؟، کرزای در پاسخ می‌گويد: "البته که همراه دارم ژنرال. همه شما مردم افغانستان همراهان من هستيد" حال آن‌که بعدتر دانسته شد اساسا جرج بوش خود در اين مراسم حضور نداشته است. خواستم از اين مقدمه کوتاه پلی زده باشم به اندر احوالات و رفتارهای فرهنگی برخی هم‌وطنان نسبتاً محترم. امروز صبح زود رفيقی از استراليا زنگ زد که فلان فلان شده تو که داشتن اسم مستعار را مذموم می‌شماردی و اين امر برايت از کفر ابليس هم بدتر بود چرا خودت با نام مستعار آن هم با اين فاصله چندروزه مطلب تکراری منتشر کرده‌ای و چرا رطب خوردی و منع رطب کردی. قسم و آيه که من اين عمل را مرتکب نشده‌ام. از من انکار از وی اصرار. اول صبحی گويی شيطان در جسم‌ام حلول کرده باشد. کورمال کورمال خودم را رساندم پشت مونيتور و سری به محل اکتشاف جرم در تارنمای "گويا" زدم. ديدم ای دل غافل چه نشسته‌ای که حق با رفيق‌مان است. هنوز يک هفته‌ای از انتشار نوشته‌ من تحت عنوان: دروغ می‌فرماييد شما با اعدام مخالف نبوديد" در شرح ديدار مهدی خزعلی و موسوی اردبيلی در تارنمای گويا و برخی سامانه‌های اينترنتی نمی‌گذرد. متن آقای پدرام فرزاد با عنوان: "آقای امير‌ارجمند ... لطفا بی‌خيال" را يک‌بار تا آخر خواندم. ابتدا تصور کردم مسئولين گويا يا به اشتباه به بازچاپ متن من اين‌بار اما با نامی ديگر مبادرت کرده‌اند و يا از سر دل‌سوزی برای‌مان نام و شهرتی ايرانی گزيده‌اند. شادمان از آن‌که بالاخره ما هم صاحب اسمی شيک و غير‌مذهبی چون پدرام شده و تازه نام فاميل‌مان هم شده فرزاد که اين شناسنامه جديد و تغيير سجل در رسانه‌ی معتبری چون گويا خودش نور علی نور است. هميشه به مادرم غر می‌زدم که اين هم اسم بود برايم انتخاب کرديد: مهدی هم شد اسم. بابا يک داريوشی، کوروشی، بابکی، مزدکی، يا دست‌کم هوخشتره‌ای و يا پدرامی چيزی می‌گذاشتيد که اين همه شرمنده امت هميشه در صحنه نباشم که مدام عربده می‌کشند "مهدی بيا مهدی بيا" و ما هم هی ناز کنيم. اما خواندن تا انتهای متن آقای فرزاد، آب سردی بود بر پندارهای خوش‌خيالانه‌ام. دزدی يا به لفظ محترمانه سرقت ادبی آن هم روز روشن. اما هرچه فکر کردم برای اين کار که خيلی هم بی‌ادبانه است و از ادب در آن نشانی نيست منطقی در خور نيافتم. برای آن‌که يک‌طرفه به قاضی نرفته باشم با هم بخش‌هايی از دو نوشته من يعنی مهدی اصلانی و سايه‌ی خيالی‌ام يعنی آقای پدرام را که خوش‌بختانه هر دو هنوز در گويا به روز است مرور می‌کنيم. برای تفهيم اتهام؟! و مقابله با اطناب کلام. در زير آن‌چه از خود می‌آورم را با مهدی و آن‌چه جنابِ کپی‌کار نوشته با پدرام مشخص می‌کنم.

مهدی: تمامی کسانی که از اعدام‌های سال ۶۷ مطلع بودند و به هر دليل مقابل آن سکوت کردند به ميزان سهمِ موقعيت‌شان در جنايت مشارکت داشته‌اند"
پدرام: "بدون تعارف بايد گفت، تمامی کسانی که از اعدام‌های سال ۶۷ مطلع بودند و به هر دليل مقابل آن سکوت کردند، برحسب موقعيتشان در آن جنايت مشارکت داشته‌اند"
پدرام تنها يک "بدون تعارف" به اول جمله چسبانده‌اند تا زحمت تايپ از روی دوش‌شان برداشته شود.

مهدی: هيچ‌کس و مطلقا هيچ‌کس دست کم پس از پنجم فروردين ۶۸ و انتشارِ نامه آيت‌الله منتظری دربی بی سی نمی‌تواند مدعی شود "خبر نداشتم" [...] اردبيلی در آستان نود ساله‌گی. [...]
پدرام: "هيچکس حداقل پس از پنجم فروردين ۱۳۶۸ و انتشار نامه آيت‌الله منتظری در بی بی سی نمی‌تواند مدعی شود"خبر نداشتم" آقای پدرام، واژه مطلقاً مرا برداشته و بقيه جمله را از متن نوشته برای آن‌که انگشتان نازنين شان در تايپ کم‌تر آسيب بيند کپی کرده‌اند. البته رسم‌الخط بی بی سی را برای آن‌که نوشته‌شان خارجکی جلوه کند به لاتين نوشته‌اند.
در ارتباط با سن و سال اردبيلی، آستان نودساله‌گی که من به کاربستم را نيز تبديل به احسن کرده‌اند به: دهه‌ی نهم. شاه‌کار! است نه.؟ هنوز ادامه دارد.

مهدی: آن‌چه از معنای "عرض کردم" و "فرمودند" گفتن‌های بالاترين مقام قضايی کشور به دست می‌آيد آن‌که مخاطب موسوی اردبيلی در مکاتبات ادعايی‌اش شخص خمينی می‌باشد.
پدرام: برحسب ظاهر بايد از معنای «عرض کردم» و «فرمودند»هايی که بالاترين مقام قضايی وقت کشور بر زبان آورد بفهميم که مخاطب وی شخصی جز آيت‌الله خمينی نبوده و نمی‌تواند باشد.
الحق‌و‌الانصاف که مرحوم آلفرد هيچکاک و فرانسفو تروفو هم بايد مقابل اين صافکاری رنگ يا مونتاژ لنگ بياندازند.

مهدی: ميرحسين موسوی: نظرتان در باره اعدام‌های سال شصت و هفت چيست؟ چرا از من می‌پرسيد. برويد اين سئوال را از مسئولين قضايی بپرسيد. [...] "گفته می‌شود در زمانی که آن اعدام‌ها صورت گرفت من نخست‌وزير کشور بودم و کاری نکردم! بايد توجه کنيم که مسئله‌ تفکيک قوا در کشور از ابتدای انقلاب وجود دارد. می‌توانيد از من راجع به عملکرد قوه‌ مجريه در دوران جنگ سوال کنيد و من با شفافيت، صراحت و صداقت پاسخ خواهم داد. نمی‌شود بدون نگاه به موقعيت‌ها، ظرفيت زمانی و وقايع مختلف اين سوال از من پرسيده شود. سوال مربوط به من را بپرسيد، حتما پاسخ خواهم داد" نتيجه: ميرحسين از اعدام‌ها مطلع نبوده است (نقش نداشته است)
زهرا رهنورد: آقايان موسوی و خامنه‌ای از کشتارهای سال ۱۳۶۷ آگاهی نداشته‌اند. (۷) نتيجه: مير حسين و کروبی و خامنه‌ای از اعدام‌ها مطلع نبوده‌اند.
آيت‌الله موسوی اردبيلی: من مخالف بودم. من در آن اعدام‌ها دخالتی نداشتم. نتيجه: اردبيلی نه تنها مخالف اعدام‌ها بوده بلکه در اعدام‌ها نقش هم نداشته.
محسن کديور: اشتباهی (؟!) که در سال شصت و هفت اتفاق افتاد آن بود ... وزير اطلاعات وقت که صحنه‌گردان اصلی بود، رفت اين اجازه (اعدام‌ها) را از رهبر انقلاب گرفت. نتيجه: صحنه‌گردان اصلی محمدی ری‌شهری بوده است. که رفته رهبر انقلاب را گول زده است.
اردشير امير‌ارجمند: آقای مهندس موسوی در آن هنگام نخست وزير بوده و عضو قوه قضائيه نبوده‌اند. بنا به گفته خودشان بی‌خبر بوده و حتی تقاضای تشکيل هيات تحقيق داده بودند. ولی اين تقاضا نيز کفايت نمی‌کند. من اين سوال را از مهندس موسوی پرسيدم که با توجه به اينکه مطلع نبوديد، چرا پس از اطلاع استعفا نداديد؟ ايشان ظاهراً استعفا داده بودند ولی همچنان سرکار بودند.
پدرام: در اين بخش جناب پدرام فرزاد، زحمت تايپ بر خود هموار کرده و يک سطر بر تمامی نقل قول سرقت شده‌ی بالا بدين شرح افزوده‌اند: يعنی در دستگاه عريض و طويل جمهوری اسلامی به غير از آيت‌الله و سيداحمد خمينی، فقط محمدی ری‌شهری و سه قاضی دادگاه مرگ از آن همه اعدام باخبر بودند؟
مهدی: در جايی که عناصر درجه دوم و سوم نظام هم‌چون عطاء مهاجرانی پس از ۲۲ سال معترف به دانستن و سکوت می‌شود: "همه ما که در برابر کشتار جوانان در سال ۱٣۶۷ ساکت مانديم گمان می‌کرديم شرايط جنگ و تهديد خارجی می‌تواند مجوزی برای چنان جوان‌کُشی باشد، که در تاريخ ما کمتر نظيری برای آن می‌توان يافت"
پدرام: نقل قول بالا را با يک مونتاژ حرفه‌ای!! به شکل زير پاکت کرده. وی جمله "عناصر درجه دوم و سوم نظام مرا که متوجه عطاء مهاجرانی بوده است را به "عناصر دست پايين نظام تغيير داده است" و به کار شرافت‌مندانه شان ادامه داده‌اند.

بر من دانسته نيست جناب پدرام فرزاد با چه منطقی اين عمل را مرتکب شده‌اند. مطلبی که عمده‌ی آن کپی متن نوشتاری کس ديگری است و هنوز در همان تارنما در دست‌رس خواننده‌گان می‌باشد چه هدفی را تعقيب می‌کند؟ اگر حتا آقای پدرام همين متن نوشتاری‌شان را با دادن رفرنس و ذکر منبع منتشر می‌کرد نيز بايد به حسن انتخاب‌شان نمره تجديدی می‌داديم، اما دست‌کم ايشان در درس اخلاق مردود نمی‌شدند.

در همين زمينه:
[دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید، مهدی اصلانی]
[آقای اميرارجمند ... لطفا بی‌خيال! پدرام فرزاد]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016