گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
27 خرداد» بيستودوم خرداد، طبقه متوسط جديد، مهدی فتاپور5 فروردین» رمانتيسيسم و راديکاليسم در جنبش فدائيان خلق، مهدی فتاپور 11 بهمن» سياست اپوزيسيونی، مهدی فتاپور 2 آذر» سيمای سياسی جنبش سبز، مهدی فتاپور 19 تیر» جنبش دانشجويی در سالهای ۴۷ تا ۵۲، مهدی فتاپور، نشريه آرش
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! در حاشيه مناظرههای تلويزيونی بهار ۱۳۶۰، مهدی فتاپوردر جريان جلسات آقای بهشتی وقتی وارد محل میشد به سمت دکتر پيمان رفته و با او دست داده و سلام و عليک گرمی میکرد و با من و کيانوری از همان طرف سالن با حرکت سر سلام و عليک و هنگام رفتن خداحافظی میکرد. آن روز پس از پايان بحث او به سمت من آمد و با من دست داده و خيلی گرم خداحافظی کرد. اين خداحافظی گرم به هيچوجه با روال جلسه مطابقت نداشتبه مناسبت سیامين ساگرد سی خرداد
از اسفندماه سال ۵۹ آشکار بود که رابطه موافقين و مخالفين آقای بنی صدر در حکومت به سمت درگيری نهايی ميرود و مخالفين رييس جمهور موفق شدهاند موافقت خمينی را با کنار گذاشتن رييس جمهور جلب نمايند. خمينی در تمام طول سال ۵۹ تلاش کرده بود که مسقيم و علنی عليه رييس جمهور موضع گيری نکند ولی از اسفندماه در سخنرانی های خود صريحا عليه رييسجمهور موضعگيری نموده و هر بار موضعگيريهايش صريحتر و تندتر میشد. شينده بوديم که آقای بهشتی در جلسهای با امام جمعهها و روحانيون نزديک به حزب جمهوری اسلامی گفته بود که برويد و تبليغ کنيد. برخورد نهايی ما با رييس جمهور دور نيست. موضع گيریهای نيروهای درون رژيم قبل از همه متوجه بسيج نيرو در رابطه با اين امر بود. آقای بنی صدر در فروردين ماه سال ۶۰ اعلام نمود که قصد دارد از طريق دفتر رياست جمهور گفتگويی مابين نيروهای سياسی کشور سازمان دهد. اين موضع جديد نبود و ايشان قبلا با مخالفين، از جمله با ما فدائيان خلق مناظره تلويزيونی داشت و حتی قبل از انتخاب شدن به رياست جمهوری همواره بر ضرورت گفتگو تاکيد کرده بود. متعاقب آن راديو تلويزيون اعلام نمود که قصد دارد مناظره مابين نيروهای سياسی را سازمان دهد. آشکار بود که هدف از اين مناظرهها خلع سلاح کردن رييس جمهور و گرفتن ابتکار عمل از ايشان بود. ما (سازمان فداييان خلق ايران اکثريت) تصميم گرفتم صرف نظر از اينکه چه کسی مناظره مابين سازمانهای سياسی را سازمان دهد در چنين جلساتی فعالانه شرکت کنيم. تصور ما بر اين بود که چنين مناظرههايی هم امکانی است برای آنکه ما مواضع خود را مستقيما با مردم در ميان بگذاريم و هم ميتواند تنش در فضای مبارزه سياسی مابين نيروها را تضعيف کند و خطر درگيریهای خيابانی را کاهش دهد. متعاقب آن از طرف راديو تلويزيون بما اطلاع داده شد که برای سازماندهی اين مباحثات جلسهای برگزار میشود و از ما خواسته شد که نماينده سازمان ما نيز در اين جلسه حضور يابد. من بهنمايندگی از طرف سازمان در اين جلسه شرکت کردم. نمايندگان دفتر رياست جمهوری، حزب توده ايران، مسمانان مبارز، جاما، جبهه ملی و مجاهدين در جلسه حضور داشتند. از طرف راديو تلويزيون آقای لاريجانی و يکی از معاونين ايشان که اسم او را بخاطر ندارم حضور داشتند. آنان در عين حال از طرف نيروهای درون رژيم و بطور مشخص حزب جمهوری اسلامی نيز صحبت ميکردند. آقای لاريجانی در اواسط جلسه خداحافظی کرده و نمايندگی تلويزيون را در اين جلسه و جلسات بعد يکی از معاونين ايشان بر عهده داشتند. از نهضت آزادی نمايندهای حضور نداشت. مشخص نبود که آنان دعوت نشدهاند يا خودشان ترجيح دادهاند حضور نيابند. کسی راجع به عدم حضور آنان سوال نکرد و نماينده راديو تلويزيون هم چيزی نگفت. نماينده مجاهدين حسين داعی الاسلام بود. من با او مدتی در زندان هم بند بوديم. من مسئول فداييان و او مسئول مجاهدين بود و مدتی با هم کار مشترک کرده و روابط دوستانهای داشتيم. به سوی او رفته و خيلی گرم سلام و عليک کردم. پاسخ رسمی و خشک او مرا متوجه کرد که اختلافات سياسی دو سازمان بر دوستی گذشته ما سايه افکنده است آقای لاريجانی اهداف اين مباحث را توضيح داد و طرح کرد که سه سری مناظره در رابطه با پايه های نظری ايدئولوژيک؛ سياسی و اقتصادی سازمان داده خواهد شد. نماينده دفتر رياست جمهور طرح کرد که آقای رييس جمهور اعلام نموده که قصد دارد چنين مباحثی را سازمان دهد و اگر شما خواهان بحث ميان نيروهای سياسی هستيد، ميتوانيد آن جلسات را از تلويزيون سراسری پوشش دهيد. آقای لاريجانی پاسخ داد که اين جلسات به ابتکار تلويزيون سازمان داده شده و هيچ رابطهای با دفتر رياستجمهور ندارد. دستور کار اين جلسه نيز سازماندهی اين مباحث است و ما راجع به جلساتی که دفتر رياست جمهور میخواهد برگزار کند صحبت نمیکنيم. نماينده جبهه ملی آقای لباسچی با لحنی دلسوزانه صحبت با احساس و مفصلی کرد و گفت که وقتی يک رييس جمهور پيدا شده که توانسته اعتماد آنهايی را که به رژيم بیاعتماد بودند جلب نمايد چرا شما اينقدر با او عناد میکنيد. آخر چه ايرادی دارد که شما همان پيشنهاد آقای بنیصدر را پيگيری کرده و عملی کنيد و مناظرههايی در برابر پيشنهاد او سازماندهی نکنيد. برای همه آشکار بود که اين بحث بیفايده است و اساسا اين مناظرهها در رقابت با رييس جمهور سازمان داده شده است و ديگران اين بحث را پیگيری نکردند. نماينده سازمان مجاهدين ضمن تاييد نظر آقای لباسچی مطرح کرد مساله مرکزی برای ما تامين امنيت شرکت کنندگان در اين مناظره هاست. وقتی به متينگ های ما حمله میشود چطور ما میتوانيم رهبران خود را برای شرکت در مناظره بفرستيم. از کجا معلوم مثلا اگر آقای رجوی برای شرکت در بحث اينجا بيايد يکی از همان پاسداران حاضر در اينجا اسلحه نکشيده و وی را ترور نکند. نماينده راديو تلويزيون گفت ما ميتوانيم امنيت شرکت کنندگان را در ساختمان راديو تلويزيون تضمين کنيم و خارج از اين ساختمان ما اختياری نداريم و شما بايد با وزارت کشور صحبت کنيد. اين بحث چند بار تکرار شد. به نظر میرسيد که هيچ تمايلی برای دستيابی به توافق وجود ندارد. من در حاشيه جلسه با آقای داعی الاسلام صحبت کوتاهی داشتم و به او گفتم که شما اگر شرکت کنيد ميتوانيد نظرتان را در سطح جامعه طرح کنيد و اينکه راديو تلويزيون ابتکار سازماندهی اين مباحث را داشته مساله فرعی میشود. ما در آنزمان سياست اتحاد با نيروهای ضد امپرياليست درون حکومت را داشته و با سياست مجاهدين مخالف بوديم و موضع ما موضعی انتقادی نسبت به آنان بود ولی بيم آن داشتيم که با حاد شدن شرايط، درگيریهای خونين بين نيروهايی که انقلاب کرده بودند گسترش يابد. او همان حرفهای درون جلسه را برای من تکرار کرد و صحبت ما بی فايده بود. نمايندگان جبهه ملی و جاما هر دو مايل به شرکت در مناظرهها بودند و در جريان جلسه هم چند بار کوتاه صحبت کرده و کوشيدند راه حل ارائه دهند. هر دو آنها در بيرون جلسه به من گفتند آنها مايلند در جلسات شرکت کنند ولی اگر مجاهدين و طرفداران رييسجمهور در بحث شرکت نکنند، ترکيب شرکت کنندگان يکطرفه میشود و آنها شرکت نخواهند کرد. در جلسه دوم نمايندگان مجاهدين، جبهه ملی و جاما شرکت نداشتند. از طرف حزب توده به جز آقای عمويی آقای نيک آئين نيز آمده بود و از طرف مسلمانان مبارز خود آقای پيمان آمده بود. نماينده راديو تلويزيون مطرح کرد که ديگران اطلاع دادند در اين جلسات شرکت نخواهند کرد. راديو تلويزيون صرف نظر از اينکه چند جريان در بحثها شرکت کنند، اين مباحث را سازمان خواهد داد و از قول آقای بهشتی گفتند که ايشان گفته است که حزب جمهوری اسلامی معتقد به چنين مباحثاتی است و اگر حتی هيچ کس شرکت نکند، وی به تنهايی در جلسه حضور خواهد يافت. ما ضمن تاسف از آنچه پيش آمده بود آمادگی خود را برای شرکت در مباحثات اعلام کرديم. نماينده راديو تلويزيون مطرح کرد که مباحثات در سه گروه ايدئولوژيک، سياسی و اقتصادی خواهد بود. ابتدا مباحث نظری ايدئولوژيک صورت خواهد گرفت و پس از يک دوره پيشبرد اين مباحث، بحثهای سياسی و سپس بحثهای اقتصادی صورت خواهد گرفت. ما هر سه مطرح کرديم که به نظر ما مباحث سياسی اولويت دارد و با توجه به شرايط حاد سياسی کشور نميتوان اين مباحث را به هفت هشت ماه بعد پس از پايان يافتن مباحث ايدئولوژيک موکول کرد. آشکار بود که آنان مايل بودند فقط بحثهای ايدئولوژيک صورت گيرد و تمايلی به بحثهای سياسی و اقتصادی نداشتند. ما قبلا از اين طرح اطلاع نداشته و روی آن صحبت نکرده بوديم ولی من سرخود مطرح کردم که سازمان ما در چنين شکلی از مناظرات شرکت نخواهد کرد و ما فقط در صورتی در مباحثات شرکت میکنيم که بحث در رابطه با مسائل سياسی تقدم داشته باشد. آقای عموئی اين موضع گيری تند مرا نپسنديد و بيم آن داشت که با اين برخورد کل مناظرات زير سوال برود. او گفت که به نظر حزب مباحث سياسی در شرايط کنونی کشور اولويت دارد و حزب به هر حال آماده است در مناظرات شرکت کند و خود وی در مباحث سياسی و آقای نيک آيين در مسائل ايدئولوژيک نماينده حزب خواهند بود. چند روز بعد مجددا از طرف راديو تلويزيون برای جلسه نهايی تدارک مباحثات دعوت شديم و نمايندگان راديو تلويزيون مطرح کردند که تصميم گرفته شد که مباحث سياسی و ايدئولوژيک همزمان ضبط و پخش شوند ما نيز با اين حالت بينابينی توافق کرديم. بعدها در حاشيه جلسات آنها بارها نارضايتی خود را از اين تصميم مطرح کردند و گفتند که اگر تاکيد آقای بهشتی نبود انان اين روال را نمیپذيرفتند و ابتدا مباحث ايدئولوژيک را پيش ميبردند. در اين جلسه آنان مطرح کردند که در مباحث سياسی آقای بهشتی و در مباحث نظری آقايان مصباح يزدی و عبدالکريم سروش شرکت خواهند کرد. حزب توده نيز با توجه به ترکيب فوق اعلام کرد که آقای کيانوری در مباحث سياسی و آقای احسان طبری در مباحث نظری شرکت خواهند کرد و ما هم تصميم گرفته بوديم که در هر ترکيبی من در مباحث سياسی و فرخ نگهدار در مباحث ايدئولوژيک شرکت کند. آقای پيمان نيز از طرف مسلمانان مبارز آمادگی خود را برای شرکت در مباحثات اعلام کرد. پنج جلسه بحث در رابطه با مسائل ايدئولوژيک ضبط و همه آنها فورا پخش شد. از آنجا که همه جلسات پخش شد ضرورتی به توضيح بيشتر وجود ندارد. علاوه بر خود اين مباحث در رابطه با موضوع بحث نيز اختلاف نظر وجود داشت. نمايندگان راديو تلويزيون مايل بودند اولين تم بحث رابطه روح و ماده (خدا) باشد. آقای احسان طبری مطرح کردند که اين بحث با اعتقادات پايهای مردم تماس میگيرد و او در چنين بحثی شرکت نخواهد کرد و آماده است در ساير مباحث فلسفی شرکت کند. آقای سروش طرح کردند که ايشان برای بحث در رابطه با ديالکتيک و تضاد دعوت شدهاند و فقط در اين بحث شرکت خواهند کرد و با موضع گيری ايشان اين اختلاف خاتمه يافت و موضوع بحث پنج جلسه پخش شده ديالکتيک و تضاد بود. دو جلسه اول بحث سياسی ضبط و پخش شد. من در اولين جلسه بر مثبت بودن اين مباحث تاکيد کرده و از سازمان مجاهدين خواستم که در تصميم خود تجديد نظر کرده و در مباحث شرکت کنند. آقای بهشتی ميکوشيدند که مباحث در رابطه با پايههای فکری ما در سياست پيش برود و ما سه نفر تمايل داشتيم که به مباحث سياسی روز متمرکز شده و در رابطه با اين مصداقها به پايهها بپردازيم. در دو جلسه اول بحث بيشتر پايهای بود و بخصوص آقای بهشتی با تاکيد بر ممنوعيت فعاليت نيروهای مذهبی در کشورهای سوسياليستی، نتيجه گيری کردند که وقتی شما (ما و بخصوص حزب توده) آن کشورها را تاييد میکنيد پس چطور انتظار داريد که ما فعاليت آزاد شما را بپذيريم. برنامههای ضبط شده در اين دو جلسه از تلويزيون سراسری پخش شد. پس از جلسه مسئولين راديو تلويزيون با ما صحبت کرده و گفتند که اگر قرار باشد مباحث اين چنين پيش برود آنها مناظرهها را تعطيل و يا ترکيب شرکت کنندگان را تغيير خواهند داد. سپس خطاب به من گفتند شما گفته ايد چند صد نفر زخمی شدند، با ميله آهنی زده اند به شکم زن حامله. ما ميتوانيم شما را بدليل پخش اکاذيب مورد تعقيب قرار دهيم. کدام زن حامله، نامش چيست و چطور ميخواهيد اينرا ثابت کنيد. من گفتم اين صحبت شما عجيب است. يک بچه کشته شده و نامش همه جا منتشر شده. دهها نفر در بيمارستانها بستری شدهاند. يک نفر پايش را از دست داده. اگر ميخواهيد من دفعه بعد يک ليست از کسانی که کشته و يا بشدت زخمی شده اند برايتان تهيه کرده و در تلويزيون خواهم خواند. به هر حال اين جلسه با تاکيد مسئولان راديو تلويزيون که ما بر مباحثی که جبهه بندیهای درون جامعه را تشديد ميکند، تاکيد نکنيم خاتمه يافت. اين جلسه در زمان مقرر پخش نشد وبه جای آن يکی از جلسات پخش شده بحث ايدئولوژيک مچددا پخش شد. جلسه پنجم تندترين جلسه بحث ما بود. چند روز قبل از اين جلسه يکی از پزشکان عضو سازمان که برای کمک به زخميان جنگ داوطلبانه به جبهه رفته بود توسط چند تن از بسيجیهايی که متوجه میشوند او افکار چپ دارد دستگير شده و يکی از حکام شرع محل او را محاکمه و در عرض چند ساعت اعدام ميکند. او در وصيتنامه خود قبل از اعدام نوشته بود زمانیکه برای آمدن به جبهه داوطلب شده بود، خطر مرگ را پذيرفته بود ولی هنوز نمیتواند باور کند که بايد توسط کسانی که برای مداوا و کمک به آنان به جبهه آمده بود اعدام شود. من وصيتنامه او را بطور کامل در برنامه خواندم. وصيتنامه خيلی عاطفی و موثر بود و من خودم هم تحت تاثير آن قرار گرفته و با همان احساس خواندم. وقتی متن را خواندم و سرم را بلند کردم ديدم چهره دو خانمی که مسئول فيلمبرداری بوده و پشت دوربينها ايستاده بودند، از اشک بطور کامل خيس شده. آقای بهشتی در موقعيت دشواری قرار گرفته بود. از يک طرف رژيم به حضور همه نيروها بخصوص متخصصين در جبهه نياز داشت و اگر ميخواست برخورد بی تفاوتی به اين امر نشان دهد و يا تکذيب کند و به ما حمله کند، چنين نيروهايی را بیاعتماد کرده و ضربه سنگينی ميخوردند. موضوع تنها به رابطه حکومت و نيروهای چپ محدود نبود. او نام وی را يادداشت کرده و گفت من بعنوان رييس شورای عالی قضايی به اين مورد رسيدگی کرده و اگر آنچه گفتيد درست باشد مسببين را به مجازات ميرسانيم. ما سه نفر اين بحث را به برخورد عمومی رژيم به دگرانديشان گسترش داده و از دهها هزار کارمند و معلم بخصوص کارمندان زنی که تصفيه شده بودند صحبت کرديم. اين جلسه داغترين و موثرترين جلسه اين مباحثات بود و آقای بهشتی بطور مطلق در موضع ضعيف قرار داشت. در جريان جلسات آقای بهشتی وقتی وارد محل ميشد بسمت دکتر پيمان رفته و با او دست داده و سلام و عليک گرمی میکرد و با من و کيانوری از همان طرف سالن با حرکت سر سلام و عليک و هنگام رفتن خداحافظی میکرد. آنروز پس از پايان بحث او بسمت من آمد و با من دست داده و خيلی گرم خداحافظی کرد. اين خداحافظی گرم بهيچ وجه با روال جلسه مطابقت نداشت. بخصوص من در اين جلسه خيلی تند و تعرضی صحبت کرده بودم. از نظر من اين خداحافظی گرم غيرعادی و معنايش اين بود که ما ديگر همديگر را نخواهيم ديد و اين آخرين ديدار ماست. پس از پايان جلسه مسئولين مجددا با ما سه نفر جلسه داشتند و بتندی نسبت به روال جلسه صحبت کردند و گفتند که اصلا اين جلسات سياسی را آقای بهشتی رو دست ما گذاشت وگرنه ما ميخواستم همان مباحث ايدئولوژيک را پيش ببريم و بعدا به مسائل سياسی برسيم. ولی صرف نظر از انتفادشان به ما، مطرح کردند که در اين جلسات عملا آقای بهشتی تنهاست و از مرتبه بعد آقای بهزاد نبوی هم بعنوان نماينده مجاهدين انقلاب اسلامی به جمع اضافه خواهند شد. آقای کيانوری اعتراض کرد و گفت که ما قرارمان بحث با اين ترکيب بود و شما نمیتوانيد يک جانبه ترکيب را تغيير داده و کس ديگری را اضافه کنيد. به نظر من حرف مسئولين تلويزيون منطقی بود. هرچند آنها صندلی من و کيانوری را در يک سمت و بهشتی و پيمان را در سمت مقابل گذاشته بودند ولی در بحث های اصلی عملا ما و پيمان هم موضع بوديم بخصوص من و پيمان در اکثر موارد حتی زاويه ورودمان به بحث نيز به يکديگر شباهت داشت و من اضافه شدن آقای نبوی را خيلی منفی نمیدانستم به خصوص که من با آقای بهزاد نبوی مدت دو سال دراوين در يک اطاق هم بند بوده و روابط بسيار نزديکی با هم داشتيم. در آنروزها او در رابطه با مصطفی شعاعيان دستگير شده و طرفدار نزديکی نيروها بود. هر چند مواضع او پس از تغيير مواضع سازمان مجاهدين صد وهشتاد درجه عوض شد و او به روحانيون محافظه کار و کسانی که موضع تند منفی نسبت به چپها داشتند پيوست، ولی من او را آدمی بسيار باهوش و منطقی ميدانستم که میشود بحث را با او خوب پيش برد.من دليل مخالفت تند آقای کيانوری را نمیفهميدم. شايد ايشان میخواست نشان دهد که مسئولين نمیتوانند يک جانبه تصميمگيری نمايند و از اينکه من و دکتر پيمان سکوت کرده و حرفی نزديم دلخور شد. مسئولان تلويزيون در جواب کيانوری، بحث را قطع کرده و گفتند دفعه بعد آقای نبوی هم در بحث شرکت خواهد کرد. هنگام رفتن کيانوری خيلی دلخور بود و گفت که حالا با اين ترکيب جديد حتما يکبار همديگر را قبل از جلسه ببينيم و راجع به روال پيشبرد بحث صحبت کنيم. من گفتم که به نظر من جلسه ديگری در کار نخواهد بود. خداحافظی گرم آقای بهشتی با من به مفهوم اين بود که اين آخرين ديدار ماست. من مطمئنم که اين هفته اتفاقات ناگواری رخ خواهد داد که ادامه مناظرهها را از دستور خارج ميکند و آقای بهشتی از آن اطلاع دارد. کيانوری با ناباوری به من نگاه کرد و حرفم را زياد جدی نگرفت. در جلسه هيات سياسی سازمان هم در روز بعد گفتم که فکر ميکنم اين آخرين جلسه مناظره ما بود که ضبط شد و در همين هفته اتفاق مهمی خواهد افتاد، مثلا آقای بنی صدر عزل و فضای سياسی کشور عوض خواهد شد.
Copyright: gooya.com 2016
|