دوشنبه 31 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

زنان و قدرت، لاله حسين پور

برای گشودن بحث، ابتدا چند پرسش را طرح می کنم.
قدرت چيست؟
قدرت چه تاثيری بر زنان دارد؟
شرکت زنان در "قدرت" به چه ميزان است؟
سهميه بندی جنسيتی؟ آری يا خير!

مفهوم قدرت را می توان از زوايای مختلف بررسی کرد. قدرت را می توان مترادف توانايی دانست و با آن بازی لغوی کرد. می توان آن را از نظر جسمی توضيح داد، يا توان مالی و اقتصادی رامعيار قرار داد و يا آن را با ميزان دانايی و آگاهی سنجيد. اما هدف از بررسی قدرت در اين نوشته، اساسا سلطه است. قدرت تنها در نهاد دولت و يا ابزار سرکوب خلاصه نمی شود. قدرت ثمره ی سلطه ی انسان بر انسان است. حاکميت قوی بر ضعيف. قوی يعنی فرادست و ضعيف يعنی فرودست. قدرت، حاصل سوءاستفاده انسان از انسان به بهانه ی تفاوت های طبيعی فی مابين و يا تفاوت های ساخته شده و قراردادی در جامعه است. تأکيد بر اين نکته لازم است که در ساختار قدرت، قوی شامل همه مردان و ضعيف شامل همه زنان نمی شود، بلکه اين حاکميت می تواند هم بر زنان و هم بر مردان حادث شود. به قولی، قدرت بر فراز جنسيت ها عمل می کند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


تلاش من در اين نوشته، برجسته کردن نقش قدرت و منفعت آن در ابقای جايگاه فرودست زنان در يک جامعه مردسالار است. قدرت برای حفظ و ايفای نقش خود بهانه هايی دارد. دلايلی بر مبنای تفاوت های طبيعی ميان دو جنس و هم چنين بر مبنای قوانين مصوب شده و يا قراردادهای نانوشته برای اعمال قدرت.
از مهم ترين تفاوت های طبيعی ميان انسان ها، می توان از تفاوت ميان دو جنس زن و مرد نام برد. تفاوتی که به هيچ عنوان مطلق نيستند، اما نسبتن عموميت دارند. مرد، دارای جسم قوی و زن دارای عضلاتی نرم و کمتر مقاوم است. قاعدگی و دردهای ناشی از آن که به طور طبيعی از آن زنان است، بارداری، جريان شير در سينه ها و تغذيه نوزاد که جنس مرد فارغ از آن است و تفاوت هايی که از جانب برخی دانش مندان در سلول های مغزی ميان دو جنس طرح می شود و غيره از اين دست تفاوت ها هستند. تفاوت هايی که ذاتا منفی نيستند و حتی می توانند رابطه ميان انسان ها را زيبا و شکوفا کنند، اما خير!
قدرت برای اعمال سلطه ی خود، از اين تفاوت های طبيعی، ابزاری می سازد تا حاکميت خود را بر بخشی از انسان ها کاملا "طبيعی" و "ذاتی" جلوه دهد. نقش مادری را برای زنان آن چنان مقدس می کند و از آن چنان تابويی در جامعه می سازد که سخن گفتن از آن، طرح سئوال در برابر آن و بررسی اين نقش کفرگويی به شمار می رود.
از ضعف جسمی زنان در دوران خون ريزی ماهانه و بارداری و دوران بعد از آن نهايت سوءاستفاده را می کند تا آنان را وادار به انجام مشاغل نيمه وقت و ارزان کرده و به دنبال آن حضور زنان در خانه را دليلی موجه برای انجام کارهای خانه و پذيرايی از مرد و کودکان دانسته و از کار مجانی زنان در خانه برای انباشت سرمايه مازاد، سود مضاعف ببرد. در اين پروسه جنس زن به دليل تفاوت های طبيعی اش با جنس مرد، فرودست شده و با قرار گرفتن مرد در جايگاه فرادست و با توسل به تدوين قوانين رسمی و تصويب شده با شمايلی "دمکراتيک" و با تکيه به آرای اکثريت، قدرت در دستان مردان متمرکز شده و از زنان به عنوان ابزار و ابژه سودجويی می شود. قدرت در انحصار افراد محدودی قرار می گيرد و نه تنها از زنان، بلکه از توده مردان نيز استفاده شده و حاکميت انسان بر انسان سازمان می يابد. با آن که قدرت در اختيار اقليتی ناچيز محصور است، اما سلطه گر با توسل به آن می تواند بر اکثريت عظيم و ميليونی انسان ها حکم براند و سرنوشت شان را تعيين کند. پديده انسان – ابزار نقشه ای ست هدفمند که قدرت مداران آن را پی ريزی می کنند.

اما تنها، قوانين رسمی و تصويب شده نيستند که جايگاه فرودست زنان را در جامعه تثبيت می کنند. اين قوانين همان طور که در طول تاريخ مشاهده کرده ايم، دائمن در حال تغيير هستند. و حتی گاهی با تلاش ها و جان فشانی های جنبش های زنان امتيازاتی نيز به زنان تعلق می گيرد. با اين حال قوانين نانوشته، قراردادها، فرامين مذهبی و تابوهای اجتماعی در روابط ميان انسان ها عمل می کنند که تغيير آن ها جز با مبارزه ای همه جانبه و عميق و با تکيه بر انسان های فرودست قابل تحقق نيستند.

آيا شرکت در قدرت امتيازی برای زنان محسوب می شود؟ اگر قدرت را با هر جامه ای که بر تن دارد و در هر مکان و موقعيتی که خودنمايی می کند، درنظر بگيريم، در خانه، خيابان، محل کار، در حزب و تشکلی که در آن فعاليم و يا در ارگان های دولتی و سياسی جامعه و غيره، می بينيم که بر اساس فرماندهی، دستور، اجبار، زور و سرکوب، سازمان يافته و کارايی دارد. گاهی نيز در اشکال مخفی مانند طرد، بی اعتنائی، تحقير و تمسخر خودنمايی می کند. زنان به طور کل هيچ گونه منفعتی در چنين شکل رابطه ندارند چون اساسن مورد سلطه اند و جز خشونت با درجات و اشکال مختلف، چيز ديگری عايدشان نمی شود.
ساختار قدرت برای حفظ خود به نظامی هيرارشيک و سلسله مراتبی برای سازماندهی روابط اجتماعی نياز دارد و زنان اگر رام و تابع نباشند، جايی جز در قعر اين سلسله مراتب نمی يابند. آنانی که به هر ترتيب در اين هرم، به ويژه در جايگاه مسئوليت و تصميم گيری راه می يابند، يا بايد چهارچوب های مردسالارانه حاکم بر اين مناسبات را بپذيرند و يا مبارزه ای طولانی و فرساينده در پيش خواهند داشت.

نگاهی به ترکيب جنسيتی در مشاغل مختلف، درون احزاب و سازمان های سياسی و يا ارگان های دولتی و حکومتی نشان می دهد که زنان در رده های پايينی مشارکت انبوه دارند و بسيار فعال تر از گذشته عهده دار پيش برد اجرائيات می باشند. اما هر چه به سطوح بالايی هيرارشی می رسيم، از تعداد زنان کم شده و در بالاترين رده ها که معمولا رياست و مسئوليت های اصلی را عهده دار هستند، به تعداد انگشت شمار می رسند. در اين پروسه نه تنها مردان نقش تصفيه کننده زنان را به عهده دارند، بلکه خود زنان نيز با توجه به معيارهای حاکم در جامعه مردسالار، مسئولين و رؤسای زن را کمتر پذيرفته و نسبت به حضور آنان در اين سمت ها نظر مثبتی ندارند.

ساختار هيرارشيک و عمودی قدرت در يک نظام طبقاتی- مردسالار اساسا تقويت کننده جايگاه فرودست زنان در جامعه بوده و زنان بدون سهميه بندی ۵۰- ۵۰ شانس برابر در شرکت در ارگان های مختلف و رسيدن به مدارج بالاتر را ندارند. هرچند سهميه بندی و تبعيض مثبت نقش تعيين کننده ای در حضور برابر زنان و مردان در هيرارشی و ساختار سلسله مراتبی دارد، اما الزاما در به هم ريختن اين ساختار و فمينيزه کردن آن نقش مؤثری ايفا نخواهد کرد. تنها زنانی می توانند در محيط خود تغييرات فمينيستی ايجاد کنند که به حقوق خود آگاه بوده وبه طور روزمره برای احقاق آن ها تلاش کنند. چنين امری نيز بدون ايجاد تشکلات و شبکه های زنان، مستقل از ارگان های دولتی، احزاب سياسی و مستقل از هر ايدئولوژی ومذهب و با هدف رفع تبعيض جنسيتی امکان پذير نيست. هدفی که تنها با حضور گسترده توده زنان که نه تنها از تبعيض جنسيتی رنج می برند، بلکه از نابودی هر تبعيضی در جامعه نفع می برند، قابل تحقق است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016