گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
21 بهمن» نوزادان اينترنت، اکنون جوانانی بالغ شده اند، لاله حسين پور5 آذر» تجاوز، جرمی بدون مجازات! برگردان از لاله حسين پور 8 آبان» به نسرين ستوده! لاله حسين پور 17 مرداد» از "تاکتيک چهره به چهره" چه خبر؟ لاله حسين پور 14 تیر» جنبش زنان ِ واقعا موجود! لاله حسين پور
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! زنان و قدرت، لاله حسين پوربرای گشودن بحث، ابتدا چند پرسش را طرح می کنم. مفهوم قدرت را می توان از زوايای مختلف بررسی کرد. قدرت را می توان مترادف توانايی دانست و با آن بازی لغوی کرد. می توان آن را از نظر جسمی توضيح داد، يا توان مالی و اقتصادی رامعيار قرار داد و يا آن را با ميزان دانايی و آگاهی سنجيد. اما هدف از بررسی قدرت در اين نوشته، اساسا سلطه است. قدرت تنها در نهاد دولت و يا ابزار سرکوب خلاصه نمی شود. قدرت ثمره ی سلطه ی انسان بر انسان است. حاکميت قوی بر ضعيف. قوی يعنی فرادست و ضعيف يعنی فرودست. قدرت، حاصل سوءاستفاده انسان از انسان به بهانه ی تفاوت های طبيعی فی مابين و يا تفاوت های ساخته شده و قراردادی در جامعه است. تأکيد بر اين نکته لازم است که در ساختار قدرت، قوی شامل همه مردان و ضعيف شامل همه زنان نمی شود، بلکه اين حاکميت می تواند هم بر زنان و هم بر مردان حادث شود. به قولی، قدرت بر فراز جنسيت ها عمل می کند. تلاش من در اين نوشته، برجسته کردن نقش قدرت و منفعت آن در ابقای جايگاه فرودست زنان در يک جامعه مردسالار است. قدرت برای حفظ و ايفای نقش خود بهانه هايی دارد. دلايلی بر مبنای تفاوت های طبيعی ميان دو جنس و هم چنين بر مبنای قوانين مصوب شده و يا قراردادهای نانوشته برای اعمال قدرت. اما تنها، قوانين رسمی و تصويب شده نيستند که جايگاه فرودست زنان را در جامعه تثبيت می کنند. اين قوانين همان طور که در طول تاريخ مشاهده کرده ايم، دائمن در حال تغيير هستند. و حتی گاهی با تلاش ها و جان فشانی های جنبش های زنان امتيازاتی نيز به زنان تعلق می گيرد. با اين حال قوانين نانوشته، قراردادها، فرامين مذهبی و تابوهای اجتماعی در روابط ميان انسان ها عمل می کنند که تغيير آن ها جز با مبارزه ای همه جانبه و عميق و با تکيه بر انسان های فرودست قابل تحقق نيستند. آيا شرکت در قدرت امتيازی برای زنان محسوب می شود؟ اگر قدرت را با هر جامه ای که بر تن دارد و در هر مکان و موقعيتی که خودنمايی می کند، درنظر بگيريم، در خانه، خيابان، محل کار، در حزب و تشکلی که در آن فعاليم و يا در ارگان های دولتی و سياسی جامعه و غيره، می بينيم که بر اساس فرماندهی، دستور، اجبار، زور و سرکوب، سازمان يافته و کارايی دارد. گاهی نيز در اشکال مخفی مانند طرد، بی اعتنائی، تحقير و تمسخر خودنمايی می کند. زنان به طور کل هيچ گونه منفعتی در چنين شکل رابطه ندارند چون اساسن مورد سلطه اند و جز خشونت با درجات و اشکال مختلف، چيز ديگری عايدشان نمی شود. نگاهی به ترکيب جنسيتی در مشاغل مختلف، درون احزاب و سازمان های سياسی و يا ارگان های دولتی و حکومتی نشان می دهد که زنان در رده های پايينی مشارکت انبوه دارند و بسيار فعال تر از گذشته عهده دار پيش برد اجرائيات می باشند. اما هر چه به سطوح بالايی هيرارشی می رسيم، از تعداد زنان کم شده و در بالاترين رده ها که معمولا رياست و مسئوليت های اصلی را عهده دار هستند، به تعداد انگشت شمار می رسند. در اين پروسه نه تنها مردان نقش تصفيه کننده زنان را به عهده دارند، بلکه خود زنان نيز با توجه به معيارهای حاکم در جامعه مردسالار، مسئولين و رؤسای زن را کمتر پذيرفته و نسبت به حضور آنان در اين سمت ها نظر مثبتی ندارند. ساختار هيرارشيک و عمودی قدرت در يک نظام طبقاتی- مردسالار اساسا تقويت کننده جايگاه فرودست زنان در جامعه بوده و زنان بدون سهميه بندی ۵۰- ۵۰ شانس برابر در شرکت در ارگان های مختلف و رسيدن به مدارج بالاتر را ندارند. هرچند سهميه بندی و تبعيض مثبت نقش تعيين کننده ای در حضور برابر زنان و مردان در هيرارشی و ساختار سلسله مراتبی دارد، اما الزاما در به هم ريختن اين ساختار و فمينيزه کردن آن نقش مؤثری ايفا نخواهد کرد. تنها زنانی می توانند در محيط خود تغييرات فمينيستی ايجاد کنند که به حقوق خود آگاه بوده وبه طور روزمره برای احقاق آن ها تلاش کنند. چنين امری نيز بدون ايجاد تشکلات و شبکه های زنان، مستقل از ارگان های دولتی، احزاب سياسی و مستقل از هر ايدئولوژی ومذهب و با هدف رفع تبعيض جنسيتی امکان پذير نيست. هدفی که تنها با حضور گسترده توده زنان که نه تنها از تبعيض جنسيتی رنج می برند، بلکه از نابودی هر تبعيضی در جامعه نفع می برند، قابل تحقق است. Copyright: gooya.com 2016
|