گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
20 تیر» از "ندا و سهراب" تا "هاله و هدا"، منصوره شجاعی، مدرسه فمينيستی23 خرداد» رنجهای ۲۲ خرداد: سووشون فيروزه صابر و مرگ هاله سحابی، متن سخنرانی منصوره شجاعی در برلين، مدرسه فمينيستی 11 خرداد» "آه چه محنت ها که کشيدی ايران"، هاله سحابی "ايراندخت" برابری خواهی به محنت کشته شد! منصوره شجاعی، مدرسه فمينيستی 4 فروردین» تقدير از جنبش زنان و جنبش دانشجويی ايران در ايتاليا، مدرسه فمينيستی 30 دی» می گويند برای منصوره شجاعی وثيقه بياوريد، اما هيچ کس جوابگو نيست، مدرسه فمينيستی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! وحدت بر محور تفاهم يا گسست بر محور تفاوت؟ منصوره شجاعی، مدرسه فمينيستیمدرسه فمينيستی: "درد، رنج، تحقير و بی عدالتی نيرومندترين انگيزه بشری در ايجاد همبستگی است. اين همبستگی بر تک ستون شناخت فلسفی استوار نيست. بلکه بر اميد، اميد اجتماعی، اميد مردم همراه و هم بسته شده استوار است. همبستگی با گفتگوها و بحث ها و تفاهم ها سرشار از تساهل و تسامح به دست می آيد، نه با بحث و جدل هايی که به جدا شدن صف ها و رد کردن استدلال صف مقابل، و به کرسی نشاندن استدلال صف خود بينجامد. اميد اجتماعی، به حقيقتی کلی و عمومی، به خيری بی زمان و مکان توجه ندارد، و خوشبختی بشر را در آن نمی جويد؛ اميد اجتماعی عزمی عمومی است، برپايه توافق و تفاهم، ميان موجوداتی مستقل، هرکدام بهره مند از ويژگی های خود، با زبان و بيان و مجموعه واژگانی از آن خود، به قصد از ميان برداشتن درد، رنج، ستم، نابرابری، و هر آن چيزی که نمی گذارد انسان آن باشد که می خواهد از خود بيافريند، يا خود ر ا بدان سان که می خواهد بازآفرينی و بازتوليد کند" (ريچاردرورتی) (۱) بهانه نوشتن اين متن، حضور در بيست و دومين کنفرانس بنياد پژوهش های زنان ايران است. مقاله اصلی به احترام شرط هميشگی برای چاپ در مجموعه مقالات سالانه بنياد، در اختيار آن بنياد قرار دارد. اما آنچه در حال حاضر ارائه می شود آن چيزی است که در حواشی ارائه اين مطلب روی داد ونيز قسمت هايی از متن اصلی است که در سمينار بنياد در شهر آمرسفورت هلند ارائه شد. "رابطه جنبش زنان در داخل و خارج از ايران" عنوان پانلی بود که از دو نسل فعالان جنبش زنان تشکيل شده بود. محبوبه بيات و نگار سماک نژاد اعضای پرشور و خوش فکر نسل جوان بودند که همراهی با آنان برای من در سن و سالی که ديگر "نسل پيشين"ات می خوانند بس شيرين بود. آنچه به عهده نگارنده بود، شرح و بررسی مناسبات جنبش زنان در سه دهه اخير بود. در سمينار آمرسفورت، طبق روال اينگونه سمينارها و نظر به ضرورت تبيين برخی ازتعاريف و مفاهيم از ديدگاه نويسنده در موضوع تحقيق، ابتدا توضيحاتی درباب برخی از مفاهيم ارائه شد. از جمله تعريف لغوی و حقوقی واژه "تبعيد"(۲) بود که در بخش "فرصت های ايجابی..." در توضيح مهاجرت اختياری و اجباری و فرارهای لاجرم و تفاوت آن با مفهوم حقوقی تبعيد بيان شد. قدر مسلم اين که معنای عاطفی و استعاره ای يک کلام با معنای واقعی آن به نسبت قلمروی که واژه در آن جولان می دهد متفاوت خواهد بود. تعريفی که از واژه تبعيد در لغت و حقوق طبق برخی از منابع فارسی و به نقل از برخی حقوقدانان سرشناس به دست آمده دلالت بر مجازاتی دارد که طی حکمی از سوی حکومت ها صادر ميشود که شخص را به دليلی که عمدتا سياسی و عقيدتی است به اصطلاح "نفی بلد" می کنند. اين مجازات در ايران از رضا شاه پهلوی، تقی ارانی، آيت الله خمينی... تا شيوا نظر آهاری و احمد زيدآبادی شاهد مثال دارد. هرچند که اين تعريف حقوقی بی ترديد نمی تواند از فشار عاطفی، روانی، سياسی و اجتماعی ای که بر مهاجران بالاجبار و آوارگان فراری از کشور بکاهد، اما به هرحال لغت است و معنای حقوقی اش اين است. بی ترديد، از ظن نگارنده تمامی افرادی را که به ناچار و بدون هيچ حکمی در شرايطی بسيار سخت از کشور خارج شدند، در قلمرو ادبيات، در استعاره ای عاطفی و نيز با نگاه به سرگذشتی که بر آنان تحميل شده می توان تبعيدی ناميد اما معنای حقوقی اين واژه دلالت بر حکمی دارد که از سوی حکومت صادر می شود همچون احکام حبس و اعدام و... که اين تعريف نيز با استناد به منابعی که مشخصات آنها در پايان اين مقاله درج شده است ارائه شده است. به هرحال اين تعريف حقوقی و لغوی، گويا موجب رنجش گروهی از دوستان شد و بی رودربايستی از لحظه ای که اين تعريف ارائه شد، در سالنی که گوش تا گوش از علاقمندان و اعضای جنبش زنان پر بود ديگر به ندرت گوشی به سخنان نگارنده سپرده شد. چندان که برخی از دوستان واژه همگرايی را که به معنای عام آن چندين بار در اين متن آمده به حساب "همگرايی دوران انتخابات" و "همگرايی سبز" گذاشتند که اسمی خاص برای يک فعاليت مشخص بود و چنان معترض شدند که آتش اعتراض به تعريف واژه تبعيد برای لحظاتی خاموش شد. اين خاموشی پس از چندی مجددا با به پا خواستن آتش اعتراضی ديگر رنگ باخت. اين بار اعتراض به اين نکته بود که چرا اعضای اين پانل در توافق با نظر يکديگر سخن می گويند؟!! و چرا از کسانی که مخالف هستند برای شرکت در اين پانل دعوت نشده؟؟ هرچند در دقت نظر برگزار کنندگان سمينار ترديدی نيست اما به هر روی گويا از ابتدای شروع کار اين سمينار هميشه رسم بر اين بوده است که کميته محلی در کشور ميزبان سمينار، طبق معيارهای تعيين شده و به نسبت موضوع سمينار هرسال و با بررسی مقاله های رسيده اين انتخاب را انجام دهند. نيز اين اتفاق را می توان به حساب موضوع امسال اين سمينار دانست که اشاره ويژه به فعالان داخل کشور و رويکرد فعالان داخل کشور در سال های اخير داشت. به هرحال بعد از سالها حضور گرانقدر نسل پيشين فمينيست های ايرانی در اين سمينار، اين بار در بيست و دومين سالگرد بنياد شاهد بوديم که برای اولين بار اکثريت شرکت کنندگان از فعالانی بودند که در يکی دو سال اخير از ايران خارج شده اند. و در اين ميان تعدادی از جوانان فعال در جنبش زنان که رويکردهای زمينی و واقعی اشان در تبيين نسبت آنان با جنبش سبز دموکراسی خواهی موجب نوعی هم انديشی و زمينه های مشترک نظری و عملی فراوان در ميان آنان شده است. حالا در آمرسفورت در سايه ميزبانی و گشاده رويی مسول محترم بنياد و کميته محلی ،همگی آمده بودند تا آوايی جديد را به گوش دوستان قديم برساندند. اما متاسفانه اين موضوع يعنی نزديکی آرای سخنرانان که در ذات خويش می توانست موجبات هم انديشی از جنس نوين آن را فراهم سازد اما دليلی مضاعف بر اعتراض حضار شرکت کننده شد. به تمامی اين دلايل و البته دلايل ناگفته ديگر، جوهر اين کلام بر صفحه آرای آن روز نقشی نبست و پيام اصلی متن که نظام مندی مناسبات جنبش زنان با هدف پيشبرد اهداف مشترک در جغرافيای سيال آن بود، در ميان بحث و جدل برسر يک واژه گم شد. و اين خود شاهد مثالی در تفاوت ديدگاه وحدت بر محور اشتراک و ديدگاه گسست بر محور افتراق بود. جالب اين جاست که حتی دوستانی که در سمينار حضور نداشتند از گفته ها و شنيده ها اينگونه استنباط کرده بودند که موضوع صحبت من تفاوت ميان "مهاجرت اجباری" ،"فرار"و "تبعيد" بوده است!! منبعی جديد در يافتن تعريف واژه تبعيد پايان سمينار امسال، آغاز حملات جديدی بودنسبت به برخی از سخنرانان و موضوع های طرح شده ازجمله "بحث شيرين" تبعيد! پاسخ حملات خشونت بار کلامی ،بنا به طبيعت خشونت پرهيز نگارنده جز سکوت چيزی نبود اما مقاله دوست عزيزم فريده زبرجد در وب سايت عصر نو و پرسش های غيرمغرضانه دوستان ديگر در سفر اخير به برلين موجب شد که اين يادداشت کوتاه را بنويسم. مضافا اينکه، يکی از دوستان جوان اهل تحقيق و بی مدعا که سالهاست به آرشيوسازی و جمع آوری منابع تاريخ سياسی مبارزاتی ايران در برلين مشغول است، ياد آور شد که بعد از وقايع سمينار بنياد پژوهش ها به برخی منابع رجوع کرده و به معادل های نوينی در معانی واژهای قديمی دست يافته است. در واقع دوستان حاضر درآن جلسه به تعاريف بين المللی واژه "Exil" همچون معادلی برای واژه تبعيد پرداختند. هرچند که پيش از اين به رسم شاگردی، از اساتيد حقوق و حقوق بين الممل ايرانی ساکن در اروپا در مورد اين معنا پرسيده بودم اما نظر به طبعيت پژوهش و تحقيق و نيز نظر به جوهره همبستگی و هم انديشی، از او خواستم که نتيجه جستجوی خويش را در اختيارم بگذارد تاچون شاهد مثالی در تاييد نتايج اثربخش بحث و گفتگو و نه جدل و پلميک، در تکميل اين مقاله از آن بهره برم. در واقع روند بحث های برلين، به رغم اختلاف نظر شديد اوليه در مورد معنای اين واژه اما حرکت مثبتی بود که نه تنها سعی در دور کردن انديشه قدرت مدار "شکستن حريف" داشت بلکه در فضايی محترمانه و با آمادگی پذيرش حرف ديگری برای رسيدن به نتيجه ای منطقی پيش می رفت. و اين خود جای بسی خوشوقتی است. نتيجه تحقيق و جستجوی اين دوست با استناد به منبع آلمانی(۳) و به نقل مستقيم از وی و بدون دخل و تصرف در هيچيک از واژها و عبارات چنين است: تبعيد: "}اقامت دائم اختياری يا اجباری افرد يا گروههای انسانی در خارج از کشور, غالبا به دلايل سياسی يا مذهبی در پيامد تبعيد, ترک تابعيت اجباری, فرار يا مهاجرت." تبعيدی (ترجمه آزاد): "به انسان هايی اطلاق ميشود که بطور فردئ يا گروهی و غالبا به دلايل سياسی يا مذهبی بطور آزادانه يا اجباری کشور خود را در پيامدهای تبعيد, ترک تابعيت اجباری, فرار يا مهاجرت ترک نموده و در خارج از کشور اقامت دائم داشته باشند."} هرچند آنچه که موجب تعجب و بهت زدگی من در آن سمينار بود همچنان باقی است که چرا اختلاف نظر در مورد معنای يک واژه ميتواند نقطه آغاز جنگی کينه توزانه باشد اما اتحاد نظر درباره برخی از مفاهيم ديگر نمی تواند صلحی پايدار و زمينه ای برای گفتگو در ميان فعالان خارج و داخل کشور فراهم آورد. به هر روی متن زير با کمی و کاستی و با تلخيص از متن اصلی، تقديم می شود به تمام دوستانی که آن روز گوش نکردند و رنجيدند و آنها که گوش کردند و رنجيدند و نيز به تمام کسانی که گوش کرده و ناکرده تاييد و تشويق کردند. آغاز سخن جغرافيای سيال جنبش زنان، در داخل و خارج از مرزهای ايران در برهه های گوناگون يکی از دلايل تنوع و رنگارنگی آرا و ديدگاه هادرتاريخ اخير اين جنبش بوده است. آنچه که موجب شکل گيری اين چند سرزمينی در ساختن تاريخی واحد شده، پديده مهاجرت و ترک وطن، خواه به دلخواه و خواه به اجبار بوده است. بررسی مناسبات و ارتباط ميان فعالان جنبش زنان در اين جغرافيای متنوع، موضوع مورد بررسی اين مقاله است و دامنه تاريخی اين بررسی از اواخر سال ۱۳۶۰ تا بهار ۱۳۹۰ است. در اين مقاله جنبش زنان مشخصا به معنی جنبش حقوقی زنان است که با گفتمان برابری خواهی وارد ميدان مبارزات اجتماعی و حقوقی شده است و خاصيتی متکثر و پذيرنده دارد. مصداق چنين تعريفی را می توان در جريان برابری خواهی در حوزه آموزش، مشارکت سياسی و فعاليت های اجتماعی وفرهنگی يافت که از دوران مشروطه آغاز شد و در پی گشت و گذاری پرافت وخيز در دوران پهلوی به انقلاب ۵۷ رسيد و پس از تلاش های جسته و گريخته در سال های اول انقلاب، دهه شصت را به تلخی و فترت پشت سر گذاشت و در ادامه به کمپين يک ميليون امضا و ائتلاف های ديگر همچون ائتلاف هم انديشی، ائتلاف لايحه خانواده، اتئلاف همگرايی دوران انتخابات و همگرايی سبز زنان رسيده است. با اين مقدمه وارد بحث اصلی می شويم که به بررسی فرايندی ايجاد فضاها و فرصت هايی می پردازد که درمقاطع مختلف مناسبات فعالين داخل و خارج کشور را در ابعاد مختلف شکل داده است. هدف از اين برشماری اين است که نشان داده شود درهر مقطعی که فضای کار مشترک و مشخص وجود داشته اين مناسبات کاری و اجتماعی موجب اتفاق های جدی و موثر، خواه در زمينه نظری خواه در زمينه عملی، شده است . تولدی ديگر پيدايش و شکل گيری گرايش های نظری و عملی درباره جنبش زنان به ويژه در نگاه به تحرکات داخل کشور را می توان به فعاليت های پژوهشی زنده ياد "پروين پايدار" نسبت داد و پس از آن نيزدر سال ۱۳۶۳، (۱۹۸۵) انتشار مجله "نيمه ديگر" به ابتکار پروين پايدار، افسانه نجم آبادی و زنان فمينيست ديگر در لندن دانست. افسانه نجم آبادی درباره نحوه کار نيمه ديگر می نويسد: «پروين در انتشار نيمه ديگر نقش کليدی داشت. او بيش از همه افراد گروه به اهميت همکاری زنان با باورها و گرايش های سياسی متفاوت و تداوم اين همکاری ها آگاه بود... به نظر من برجستگی پروين دروسعت نظرو دورنگری او بود. زمانی که ما سکولارها دلايل زيادی داشتيم که از هر چيزی با برچسب اسلامی گريزان باشيم، پروين به گونه ای خارق العاده ضرورت همکاری ميان زنان سکولار و مذهبی را دريافته بود و ما را به همکاری با زنان مذهبی که برای احقاق حقوق زنان فعاليت می کردند، ترغيب می کرد.»(۴) پس از مجله نيمه ديگر، بنياد پژوهش های زنان ايران نهاد ديگری بود که از سال ۱۳۶۹ شمسی (۱۹۹۰ميلادی) ساختن پل ارتباطی در ميان اين جغرافيای سيال را آغاز کرد. اولين سمينارهای بنياد پژوهش ها در پايان دهه شصت اين رابطه را از شکل نوشتاری به حضور فيزيکی بدل کرد و ارتباطات آغاز شد . در واقع بستر سازی اين مناسبات از دهه شصت در خارج از کشور از طريق تلاش های جدی و آکادميک آغاز می شود و همراه با معرفی انواع فمينيسم در جهان ديدگاه نوظهوری را در داخل کشور مطرح می سازد که به فمينست های مسلمان ايرانی معروف شد. در داخل کشور از ابتدای دهه هفتاد با مناسب تر شدن اوضاع، گام های عملی تر و محسوس تری برداشته ميشود و اتفاق هايی به مرئی شدن جنبش زنان از يک سو و ايجاد فضای مشترک و واحد برای طرح آرای فعالان داخل و خارج ازکشور، از سوی ديگر، می انجامد. انتشار مجله زنان، مجموعه مقالات جنس دوم، فصل زنان، در داخل، و آوای زن در خارج از کشور و در سال های اخير کمپين يک ميليون امضا و ائتلاف های ديگر از جمله اين تلاش ها بوده است. در ادامه مطلب به بررسی فرصت وفضاهايی که موجب اين مناسبات شده اند و تاثير آن ها در همگرايی و يا واگرايی در ميان جنبش زنان داخل و خارج کشورمی پردازيم. فرصت های ايجابی مناسبات ميان فعالان جنبش زنان داخل و خارج از کشور در محدوده تاريخی ياد شده دراين بررسی، فرصت هايی برای ايجاد مناسبات ميان فعالان جنبش زنان پيش آمده که اين فرصت ها در فضاهايی مشترک که پيش از اين اشاره شد، در اختيار هر دو گروه قرار گرفته و گاه به دليل موضوع و زمان شکل گيری، همگرايی هرچند مقعطی را ايجاد کرده است. ۱-ائتلاف ها: نوعی عمل جمعی برآمده از درون جنبش های اجتماعی است که عموما حول موضوعی مشخص در يک دوره زمانی مشخص تا دستيابی به آن خواسته شکل ميگيرد. اولين ائتلاف درون جنبش زنان، ائتلاف " هم انديشی(۱۳۸۳)است که بعداز اهدای جايزه نوبل به شيرين عبادی ،در سال ۱۳۸۳ ازسوی جمع کثيری اززنان متعلق به نحله های فکری گوناگون شکل گرفت. بعد از آن "کمپين يک ميليون امضا" (۱۳۸۵)بود که موفق به نوعی ارتباط ميان جنبشی شد و نماينده هايی از جنبش دانشجويی و جنبش کارگری نيز به آن پيوستند. ائتلاف های ديگر همچون «لايحه خانواده» (۱۳۸۷)، «همگرايی دوران انتخابات» (۱۳۸۸) که نظر به تاثير آن در نحوه حضور زنان در وقايع پس از انتخابات جداگانه به آن خواهيم پرداخت و «همگرايی سبز» (۱۳۸۹) از جمله ائتلاف هايی است که در درون جنبش زنان شکل گرفت. و فرصتهايی منحصر به فرد در تبادل آرا و تمرين دموکراسی در پذيرش ديگری، نقد سالم و نه تخريبی پيش آورد. ۲- جايزه های بين المللی: بحث جايزه ها و بررسی چگونگی ارزش گذاری و سلسله مراتب اين فرايند... به طور کلی نياز به فرصتی ديگر دارد. اما به طور کلی می توان گفت صرفنظر از ارزش گذاری و يا تخصيص اين مقوله به صفات دوگانه خوب يا بد، جوايز خود محملی بود برای تبادل نظر ميان فعالان و عمدتا چهره های شناخته شده جنبش زنان. ۳-احضار فعالان، دستگيری ها، زندان و اعدام: در واقع "فرصت" نام نهادن به دوره ای سخت و پرفشار از زندگی فعالان اجتماعی هر چند تا حدودی تعجب برانگيز است؛ اما تا زمانی که فعالان جنبش زنان همچون جزيره های سرگردان و بدون خط و ربط هريک جداگانه به کاری مشغولند نزديک شدن اين جزيره های سرگردان در مجمع الجزاير همدلی و همکاری به هر بهانه ای را می توان جزو آثار رويدادهايی مانند دستگيری ها و... به حساب آورد. اصولا در دوران بحران، حرکت های حمايتی از سوی فعالان جنبش در اين جغرافيای سيال به شکلی گسترده پيش می رود. هرچند تمايزگذاری در نوع پوشش خبر و يا نوع رفتار حمايتی گاه موجب واگرايی می شود اما اينگونه وقايع در اساس همچون فرصتی برای همگرايی جنبش زنان عمل کرده است. ۴-مهاجرت های انتخابی يا اجباری: هدف اين بخش وارد شدن به حيطه بررسی مهاجرت نيست، که برای مثال از ماجراهای فرقه دموکرات شروع کنيم و به سالهای سياه شصت برسيم و سرانجام نيز به وقايع پس از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸. منظور از نام بردن از اين مقوله اين است که ببينيم مهاجرت هايی که موجب چندسرزمينی برای جنبش زنان ايران شده است تا چه حد در ايجاد مناسبات ميان فعالان جنبش در جغرافيايی پراکنده و دور تاثير داشته است. در اين تعريف، به طور مشخص می توان به موج جديد مهاجرت پس از انتخابات هشتاد و هشت اشاره کرد و به ويژه به موج پرخروش نسل جوانِ فعالان جنبش که با هيجان و غوغای ذاتی اين نسل، خاستگاه و خواست های خويش را به عيان و به فريادی رسا در گوش فمينيست های نسل های قبل جاری ساخت. هرچند که تمامی اين افراددر حلقه حمايتی و عاطفی فعالان جنبش زنان قرار گرفتند اما نظربه رويکرد و موضع گيری نسبت به جنبش دموکراسی خواهی و مسائل بر آمده از آن و همچنين نظر به متفاوت بودن مسائل طرح شده به عنوان جريان اصلی در گفتمان فمينيستی خارج و داخل کشور، اين موج جديد مهاجران تجسم واقعی آن چيزی شدند که فعالان خارج از کشور تا کنون ازدرون مقالات و مباحثی که از داخل کشور ارائه می شد آن را می شناختند و گاه حتی آنرا نظری مشخص و تنها متعلق به نويسنده آن مقالات می دانستند. اين مهاجرت، فی نفسه زمينه نزديک شدن عينی آرای نسل های مختلف را ايجاد کرد اما ورود به مباحث نظری وعيان شدن تفاوت در ديدگاه و عملکرد تا حدودی موجب شد که فعالان جنبش به ويژه نسل جوان مجددا در جزايری دور از هم، هرچند در جغرافيايی واحد، فعاليت خويش را با کمی و کاستی ادامه دهند. ۵-همگرايی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات: جنبش زنان طی دو دهه اخير در شکل نظام يافته حقوقی و اجتماعی خويش با سه دوره انتخابات رياست جمهوری مواجه شده است. در مقطع انتخاباتی که به پيروزی آقای خاتمی انجاميد، هرچند زنان به شکل گسترده ای در اين انتخابات شرکت کردند اما حرکت مستقلی به نام جنبش زنان در آن مقطع شکل نگرفت. اولين حرکت هويت مند اين جنبش ازسوی "هم انديشی زنان" در خرداد ۱۳۸۴ در هفته پايانی رياست جمهوری آقای خاتمی و شروع کار آقای احمدی نژاد بود. دومين حرکت در خرداد ۱۳۸۸ و با شکل گيری " همگرايی جنبش زنان....." بود که می توان گفت نقطه اوج رويارويی زنان با مسئله انتخابات در سی ساله اخير بود.(۵) تقارن روز رأی گيری با ۲۲ خرداد (روز همبستگی زنان ايران) را ابتدا به فال نيک گرفتيم چون اگر با هوشياری و برنامه، عمل میکرديم قطعاَ زمينه مناسب تری برای فعاليتهای مستقل جنبش زنان فراهم میشد. هرچند که قصد اصلی دولت مصادره اين روز اززنان و تنزل دادن آن به روز اعلام موجوديت دولتی زن ستيز بود. همگرايی جنبش زنان بدون حمايت از کانديدای خاصی و با دومطالبه اصلی وارد فضای انتخابات شد. پيوستن به کنوانسيون رفع تبعيض از زنان و تغيير مواد تبعيض آميز در قانون اساسی. تنوع و گونه گونی طيف هايی که حول نقاط مشترک گرد آمدند موجب شد که از همان ابتدا اولويت و روش ارائه مطالبات و استفاده از فضای انتخاباتی طوری طراحی و سازماندهی شود که هيچ موضع گيری خاصی، جوهره اصلی همگرايی را که تقويت و جمعيت دوباره نيروهای گوناگون جنبش و پای فشردن بر مطالبات مشخص زنان بود تحت الشعاع قرار ندهد و موجب ريزش بخش هايی از نيروهای به هم پيوسته در اين گستره رنگارنگ نشود.(۶) اين جريان نيز از سوی بخش کثيری از سوی فعالان خارج از کشور مورد حمايت قرار گرفت و آثار زيادی در اين موضوع از سوی چهره های شناخته شده جنبش زنان منتشر شد. ۶-جنبش سبز دموکراسی خواهی: حضور منسجم و مستقل زنان داخل کشور در جنبش سبز و حمايت های مستقيم و غير مستقيم و فعاليت های قلمی و عملی فعالان خارج از کشور در اين دوران، معلول عمل اجتماعی فعالان جنبش زنان در دوران پيش از انتخابات بود. درواقع پيشينه اين بحث به حضور زنان در "همگرايی جنبش زنان برای طرح مطالبات در دوران انتخابات" بر می گردد که زمينه ساز مباحث بعدی در موضوع نزديک شدن يا دور شدن جنبش زنان و جنبش سبز دموکراسی خواهی شد. چگونگی مناسبات جنبش زنان با جنبش دموکراسی خواهی در بلوای سرکوب و کشتار و دستگيری روزهای بعد از انتخابات تا مدتی تحت تاثير وقايع تلخ سرکوب قرار گرفته بود تا اينکه در تابستان ۱۳۸۸، با اعلام موجوديت " کميته همبستگی زنان عليه خشونت های اجتماعی"(۷) از سوی تعدادی از چهره های شناخته شده که در داخل کشور بودند، جنبش زنان بار ديگر در جامعه پر تشتت آن روزها مستقلا رخ نمود و مباحث مربوط به مناسبات جنبش زنان و جنبش دموکراسی خواهی از سر گرفته شد. تشکيل "مادران عزادار" در همان تابستان نيزفرصتی جديد بود که موجب مناسبات غيرآمرانه ميان فعالان خارج کشور و داخل کشور شد. در واقع "کميته همبستگی زنان عليه خشونت" ؛ "مادران عزا"، و "همگرايی سبز زنان" سه نهاد شکل گرفته از دل جنبش سبز بود که زمينه ساز مناسبات ميان اعضای جنبش زنان در داخل و خارج از کشور در آن دوران بود. فضاهای ايجابی مناسبات جنبش زنان داخل و خارج کشور ۱. انتشارات - در اين بخش، تنها به مجموعه هايی اشاره می شود که مستقل و بدون حمايت های مالی و حقوقی نهادها و افراد دولتی منتشر شده اند. ۱-۱. نيمه ديگر: همانطور که در مقدمه هم اشاره کردم اولين مجله ای بود که آشنايی و ارتباط بين فعالان و پژوهشگران حوزه زنان را برقرار کرد. هرچند که نويسندگان اين مجموعه عمدتا از ميان زنان خارج از کشور بودند اما فضای گفت و گو و ارتباط را چنان مهيا ساخت که بعدها مجله زنان که درداخل کشور منتشر می شد تقريبا با الهام از اين الگو به طور مرتب از هردو گروه زنان خارج و داخل مقالاتی منتشر می کرد. اين مجله گام موثری در بسترسازی برای گفت و گو ميان فعالان زن برداشت. نيمه ديگر ازسال ۱۳۶۳ آغاز به کار کرد ودر دو دوره منتشر شده است. دوره اول از بهار ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۱ (۱۷ شماره) و دوره دوم از پاييز ۱۳۷۲ تا پاييز ۱۳۷۸ (۵ شماره). يعنی در مجموع از سال ۶۳ تا ۷۸ و در مجموع ۲۲ شماره. ۱-۲. مجله زنان: که از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۶ به تعداد ۱۵۲ شماره به سردبيری شهلا شرکت منتشر شد بستر مناسبی برای منعکس کردن آرای فعالان و صاحب نظران داخل و خارج از کشور در موضوع زن بود. ۱-۳. آوای زن: که انتشار آن حدودا از سال ۱۳۷۲ آغاز شد و در برخی از شماره ها مقالات چاپ شده زنان فعال داخل کشور را نيز منتشر می کرد. ۱-۴. جنس دوم :که از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ به تعداد ده شماره به همت نوشين احمدی خراسانی منتشر شد. در واقع جنس دوم نه تنها فضای ارتباطی برای گروه های مختلف زنان در کشورهای گوناگون را فراهم آورد بلکه به نوعی با ايجاد فضا و زمينه برای نوشتن و برای زنان فعال داخل کشور، مدرسه ای بود برای نويسندگی و خلق آثار مربوط به زنان . ۱-۵. فصل زنان :که ازسال ۱۳۸۳ آغاز شد به نوعی ادامه انتشار جنس دوم بود و تا به امروز با افت وخيز فراوان تا هفت شماره منتشر شده که از شماره ۵ انتشارات روشنگران آن را منتشر کرده است . ۱-۶. سايت های زنان در هر دو سوی آب، اعم از سايت تريبون فمينيستی، زنان ايران، کانون زنان ايران، زنستان، تغيير برای برابری، مدرسه فمينيستی، ميدان زنان، شبکه همبستگی زنان، لايحه و .... ۲-سمينارها- سمينارهای داخل کشور چون به طور عمده از سوی نهادهای دانشگاهی و دولتی برگزار می شود در محدوده اين متن نمی گنجد هرچند که در روند کلی جريان برابری خواهی تاثير گذار است. ۲-۱. بنياد پژوهش های زنان : بنياد از سال ۱۹۹۰ در برگزاری سمينارهايی با حضور هر دو گروه زنان فعال خارج و داخل کشور تلاش کرد. به خاطردارم از نخستين زنان فعال داخل که در يکی از اين سمنيارها شرکت کرد زنده ياد "پروانه فروهر"بود که جای خالی او اين روزها در جنبش زنان بيش از هرزمان ديگری محسوس است. پروانه فروهر در بازگشت از "سياتل" درمحفلی دوستانه شرح مفصل و دقيقی ازسمينارارائه کرد. هرچند که از برخی پرسش ها و برخوردها ملول بود اما با اميدواری نسبت به تاثير ادامه اين دست از ارتباط برايمان سخن گفت. ۲-۲. سمينارهای زنان ايرانی ساکن آلمان مانند تشکل مستقل زنان، سمينارهای زنان همجنس خواه و....که تا آنجايی که اطلاع دارم به ندرت زنانی از داخل کشور در آن شرکت کرد ه اند. ۳- ارتباطات مجازی ۳-۱. شبکه های اجتماعی با کنش مندی دوسويه: (فيس بوک، توييتر،...): اين بخش از فضاهای ارتباطی از يک سوموجب ارتباطات گسترده دوستانه ميان فعالان جنبش زنان و از سوی ديگر جايگزين وبلاگ های شخصی شده وگاه نيز در قالب کمپين های موضوعی در عرصه ارتباطات نقش مهمی ايفا ميکند. اين شبکه ها در شرايط بحران نقش بسيار مهمی در اطلاع رسانی ايفا کرده است. در ايجاد فضای پلميک و بحث های نظری نيز موثر بوده و البته محلی برای توليد مناقشه وگاه موجب واگرايی نيز بوده است. ۳-۲. پالتاک ها : پالتاک ها درواقع فضای جانشين برای سمينارها و کنفرانس ها در فضای واقعی است. البته نظر به سرعت پايين اينترنت در ايران و عدم دسترسی آسان برای برخی از زنان داخل کشور، حضورگسترده ای از زنان فعال داخل کشورديده نمی شود و استفاده از اين فضا بيشتر در ميان فعالان زن خارج از کشور رواج دارد. ۳-۳. ميلينگ گروه ها: ميلينگ گروه هايی که ازترکيب فعالان خارج و داخل به ويژه ازسالهای ميانی فعاليت کمپين يک ميليون امضاويا بعد از ماجرای کودتای انتخاباتی مثل ميلينگ گروه "رای من کجاست"، "زنان ايران" و... راه اندازی شد تا حدود زيادی توانست با ايجاد ارتباط غير هرمی و تبادل آرا موجب همگرايی ميا ن فعالان جنبش بشود. برخی از گروه های ايميلی نيز با تلاش فعالان خارج از کشور شکل گرفت مثل "فمينيست های ايرانی" و... در واقع اين گروه های ايميلی تا آنجا که به بحث و بررسی بر سر موضوعی مشخص می پردازد و يا در پی ارائه پيشنهاد و راه حل کارمشخص است بسيار موثر و عملی پيش می روند و عموما در فضايی متکثر به نزديک شدن آرا کمک بسياری کرده است. همگرايی بر محور تفاهم يا واگرايی بر محور تفاوت ها؟ نگاهی اجمالی به فضاهای ايجابی برشمرده دراين متن نشان می دهد که برخی فضاها به طور دراز مدت و فقط به قصد ايجاد ارتباط شکل می گيرد که اين در ذات خود امری مثبت است اما در عمل گاه به فضای جدال و حتی اتلاف نيرو و زمان بدل ميشود. از سوی ديگر برخی همگرايی ها با هدف مشخص و تماتيک صورت می گيرد که هرچند عمری کوتاه دارد وهرچند حاصل عينی و مشخص و " قابل اندازه گيری!" به دست نمی دهد، اما از نظر تاثيرگذاری در روند جنبش مثبت است . در اين جا قصد ندارم تا به نوعی در تقديس پراگماتيسم و عمل گرايی سخن بگويم اما به طور مشخص و در عمل به همين نتيجه می رسيم. بر اساس تجارب به دست آمده، آنچه در ميان فعالان جنبش زنان ايران در هر گوشه از اين جغرافيای سيال موجب همگرايی منجر به عمل مشترک برای پيشبرد اهداف جنبش می شود زمينه مشخص کاری از يک سو و شناخت مقاطع زمانی خاص در ضرورت انجام عمل مشترک، از سوی ديگر است. در واقع آنچه که صرف تکثرگرايی در فضاهای برشمرده ايجاد کرده الزاما و هميشه به دموکراسی و پذيرش و کاربست ديدگاه هايی از نوع ديگر منجر نشده است. تلاش در ايجاد فضا واستفاده از فرصت ها برای ارتباط و مبادله آرا هرچند بسيار مغتنم است اما چنانچه اين فضا و اين ارتباط فاقد مديريتی موضوعی و کاربردی باشد، برخلاف فلسفه وجودی خويش، تبديل به محلی برای مناقشات بی پايان و نيز واگرايی و دلزدگی خواهد شد. در واقع پذيرش و عمل دموکراتيک در جمعی متکثر بدين معناست که زمينه های کاری آرای متفاوت به دست مصلحت جويی های فردی و قدرت مدار عقيم نشود. آن تکثرگرايی که ناگزير به دموکراسی و پيشبرد اهداف جنبش منجر نشود ناکار آمد است و به نوعی يادآور سياست های عوام گرايانه و عوامفريبانه ای است که با شعارهايی مثل "همه درکنار هم ؛ همه برای يک و همه با ...." در گروه های بسيار پرتعداد تنها به هژمونی يک نظر و يک جريان خاص می انديشيدند. مناسبات ميان فعالان جنبش زنان در جغرافيای سيال آن به معنای کنش مندی دوسويه است که گاه برسريک موضوع واحد و گاه در موضوع هايی متفاوت اما در جهت پيشبرد جنبش اتفاق می افتد. اين کنش مندی و اين داد و دهش در فضاها و فرصت های به دست آمده و برخاسته از گفت و گو و مبادله آرا، جنبش را پيش ميبرد. تازمانی که ما درک مشخصی از موقعيت يکديگردرهرقسمت از اين جغرافيا نداشته باشيم، و فقط مغرور و مفتخر از ايجاد "سخاوتمندانه" چنين فضاهايی باشيم که موجب حضوری متکثروگاه بسيار پر تعداد شده است، همچون ساکنان "شهر بابِل"(۸) نه معنای حرف يکديگر را درک خواهيم کرد و نه اين شهر و اين فضا الزاما پناهی برای فعالان رنگارنگ جنبش زنان خواهد شد. پايان سخن فعالان جنبش زنان در داخل و خارج از کشور بنا بر شرايط خاص گاه همپای يکديگر حرکت کرده و گاه دو راه کاملا جداگانه را درپيش گرفته اند. اين قاعده مبتنی بر سرشت رويدادها و جريانهای پيش آمده است. برای مثال مجله نيمه ديگر در مقطعی از زمان که زنان در داخل کشور به علت سرکوب و جنگ و بيکاری و فقر و... در سکوتی اجتماعی به سر می بردند، به خوبی توانست تاريخ جنبش را در جغرافيايی ديگر حفظ کند و پيش ببرد. و گاه نيز هنگامی که شرايط نسبتا مناسب بوده است در داخل کشور شاهد تحرک های موثر و تاريخی از سوی فعالان جنبش زنان بوديم که در اين مواقع جنبش زنان در خارج عمدتا نقش حمايتی داشته است. همانطور که از ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ تا سالهای اول کمپين يک ميليون امضا جنبش داخل بسيار پرتحرک تر بود و بنابراين فعالان خارج از کشور بيشتر نقش حمايتی بازی کردند و يا درجنبش سبز. در کنار اين دوحالت اما در مقاطعی از زمان نيز شرايط با ثبات تری وجود داشته و فرصت های مشترکی پيش آمده که اين دو گروه به کار مشترک پرداخته اند. شاهد مثال اين حالت، همکاری درخشان فعالان داخل و خارج در ائتلاف لايحه حمايت از خانواده در سال ۱۳۸۷ است وبعد از آن نيز همگرايی زنان برای طرح مطالبات در انتخابات سال ۱۳۸۸. از دو سال پيش و بعد ازسرکوب شديد پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸، و با توجه به موج گسترده مهاجرت فعالان به بخش های ديگری از اين جغرافيای سيال...، زمينه ای برای عمل پرتحرک تر و بازتر فعالان خارج به نسبت فعالان داخل کشور ايجاد شده که می توان اين را فضای نوينی خواند . فرصتِ يافتن راه هايی نو در ادامه يافتنِ راه اصلی. ارتباط مستقيم و چهره به چهره با هدف انتقال تجارب، خلق شيوه هايی که در شرايط فعلی در داخل کشور ميسر نيست و تا فرارسيدن دوران با ثبات تر نمی تواند به طور همسان و مساوی در داخل و خارج اتفاق افتد. درک اين شرايط و تحليل مشخص از آن، برنامه عمل فعالان داخل و خارج را به طور طبيعی معين می کند بدون آنکه توقعی برای شبيه سازی در عمل به وجود آيد. هرگاه که فعالان جنبش، خواهان اجرای يک الگو و تاکتيک واحد در شرايط متغير و بی ثبات کنونی باشند، تاکتيک های اتخاذ شده از سوی فعالان جنبش در رويارويی با موقعيت های متفاوت، موجب تنش ها و گفتمان های تخريبی عليه يکديگرمی شود و در نهايت تضعيف جنبش را محتمل می کند و بهره مندی از فضاها و فرصت های ايجاد شده را عقيم می سازد. اگر جنبش زنان با تکيه برتجارب به دست آمده از تمام فرصت ها و فضاهای برشمرده، چگونگی همکاری مشترک و تاکتيک های برآمده از سرشت وقايع در فضای متکثر جنبش را بشناسد و محترم بشمارد، گام موثری در رفع تنش های گهگاهی داخل و خارج برداشته است، و می تواند در جهت هم افزايی جنبش زنان، حرکت هايی موثر را در مجموع شکل دهد تا که اعضای اين جنبش خدای ناکرده همچون ساکنان شهر"بابِل"بدون هيچ تفاهمی در عالم سرگردان نشوند.
۱-باب آشنايی با ريچاردرورتی. عبدالحسين آذرنگ. تهران: موسسه فرهنگی جهان کتاب. ۱۳۹۰. ۲-تبعيد: دورکردن، راندن از شهر و جايی، نفی بلد. /تبعيد کردن: کسی را از شهر و ديارراندن، نفی بلد کردن / تبعيد شده: نفی بلد گرديده، از شهر و ديار خود رانده ."معين، محمد".فرهنگ فارسی.تهران: اميرکبير، ۱۳۷۱، ۶جلد. ۳- (Prof. Dr. Everhard Holtmann(Hrsg.);Dr. Heinz Ulirich Brinkmann;Dr. Heinrich Pehle: PlitikLexion, ۴-پروين پايدار صدايی که می ماند. نيره توحيدی. مترجم آذين ايران منش.سايت زنستان. http://zanestan.es/issue32/,,,12,,/ ۵-دوره بندی جنبش حقوقی زنان با توجه به دورههای انتخابات. نوشين احمدی. نشريه کاغذی مدرسه فمينيستی (زنگ ۴، ۲۲ خرداد، ۱۳۸۹): ۶-نامش چه بود: همگرايی؟ هم انديشی؟ ائتلاف؟ کمپين يک ميليون امضا؟ ....... منصوره شجاعی. سايت مدرسه فمينيستی. خرداد ۱۳۸۸. ۷-بيانيه کميته همبستگی زنان عليه خشونت های اجتماعی: ۸- Copyright: gooya.com 2016
|