دوشنبه 23 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آريا آريا... به نيرنگ تو، طنزی اسد مذنبی

شايعات و خبرهای روزهای گذشته حاکی ازآن است که بار ديگر زد و خورد بين ورثه جناب آريا بر سرِ تصاحب ماترک آن بزرگوار چنان بالا گرفته که به شهادت چندين تن در "لوس" آنجلس و مجروح شدن تعداد زيادی در اينترنت منجر گشته و اينطور که از قرائن پيداست کار به محاکم قضايی و آزمايشات دی ان ای کشيده شده. توی اين هيری بيری باخبر شديم که حضرت آريا سُر و مُر گنده در کلبه خودشان درسيب بری درحالی که پا روی پا انداخته به اين دعواها می خندد. به همين دليل تصميم گرفتيم برای پی بردن به علت وعلل خين و خين ريزی و فحاشی های ناموسی که مدام زينت بخش رسانه های عکسی و تصويری ماهواره ای لوس آنجلسی است ، گفتگويی با جناب آريا داشته باشيم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


خبرنگار- سلام آقای آريا
آريا(درحالی که می خندد)- سلام به روی ماه نشسته ات
خبرنگار- ببخشيد عجله داشتيم ديگه... بگذريم، چرا می خندی؟
آريا- خنده ام ازاينه که ماهنوز نمرديم اما بين ورثه جنگ و دعو راه افتاده
خبرنگار- خب شايد شما به رحمت خدا رفتين و خودتون خبر ندارين!؟
آريا- اگه اينطوريه يعنی بفرما که بنده دارم با نکير و منکر گفتگو می کنم!
خبرنگار- خب نکير و منکرم شغل شون يه جورايی خبرنگاريه ديگه!
آريا- از کی تا حالا خبرکشی شده خبرنگاری؟
خبرنگار- از وقتی خبرگزاری فارس و رجانيوز و الباقی تاسيس شدن! خب بريم سر اصل مطلب، شنيديم خيلی مايه داری آريا خان!؟
آريا- منظور؟
خبرنگار- ولله ميگن ثروت آريا از گنج قارون هم بيشتره!
آريا(قاه قاه می خندد)- مرد حسابی اگه بنده يه همجو ثروتی داشتم توی اين کلبه درويشی چيکار می کردم، واقعا که..
خبرنگار- البته ما شنيديم که اين کلبه چوبی واسه ايزگم کردنه!
آريا(اينبار بلندتر می خندد)- عوضی شنيدی اخوی!
خبرنگار- جون من راس ميگی؟
آريا- آخه پولم کجا بود بچه جون!
خبرنگار- ای بخشکی شانس، يعنی ورثه حضرتعالی سر هيچ و پوچ به همديگه پريدن؟
آريا- تا اونجايی که من خبردارم اون بچه ناتنی بنده که گويا به ايران رفته بيشتر ازهمه ادعای ارث و ميراث داره!
خبرنگار- ما شنيديم حضرتعالی آدم عيالواری هستی، می شه بفرماييد کلا چند تا بچه داری؟
آريا- عرض به خدمت شما، يه پسرم چندين سال قبل رفت به اروپا، همون که دورازجون شما ديوونه شد و به اسم اينکه من وارث تاج و تخت آريا هستم حسابی کشت و کشتار راه انداخت و آبرو واسه ما نذاشت..
خبرنگار- خدا نيامرز هيتلر رو می فرماييد؟
آريا- بعله، پسر کوچيکه که از همه آرومتر بود و هيچ وقت هيچ ادعايی نداشته و نداره رفت به هند که درس مرتاضی بخونه...
خبرنگار- از اون پسرت بگو که به ايران رفته، همون که ادعای ارث و ميراث داره و ميگه من وارث تاج و تخت جناب آرياخان هستم!
آريا- عرض به حضور جنابعالی البته من خودم يادم نمياد اما درو همسايه ها ميگن که يه بچه ناتنی هم داشتم که رفته به ايران!
خبرنگار- يعنی ايشون با حضرتعالی از پدر جدا، از مادر سوا هستن؟
آريا- خداييش، ما چيزی يادمون نمياد، اما چون ايشون ادعا دارن، دادگاه اومده بررسی کرده ديدن چی چی نام نبرده... همين ديگه، گروه خون ايشون، چی ميگن تی ان تی...
خبرنگار- دی ان ای
آريا- بقول کرمونشاهی ها، آ بريکلا... آره گفتن تی ان تی ايشون به مال ما نمی خوره!
خبرنگار- خيلی عجيبه، نه پول و پله داری، نه مدرک درست و حسابی، نه کس و کار ... خلاصه که يعنی کلا دعوا بر سر هيچ و پوچه؟... البته جنابعالی هم يه جورايی مقصری چون نتونستی باعث آوارگی اونا نشی!
آريا- خب ديگه ما خودمون بوديم و از روز اول همين يه سماور و چايی شيرين و همين منقل و انبر دسته طلا و همين بساطی که می بينی!
خبرنگار- بی خيال دی ان ای اخوی، همين منقل و انبر و بساط و چای شيرين ثابت می کنه که اون پسرت که به ايران رفته از نسل آرياست و وارث واقعی تاج و تخت حضرتعاليه!!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016