سه شنبه 1 آذر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

داد خواهيم اين بيداد را، علی کلائی

علی کلايی
صد سال ديگر هم بگذرد خون جوشان فروهرها و شريف‌ها و مختاری‌ها و پوينده‌ها و زال‌زاده‌ها و تمامی شهيدان قتل‌های سياسی دهه ۷۰ خواهد جوشيد و از اين سيلاب خود و زايش‌گر نداها و سهراب‌ها متولد خواهند شد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مصدق می دانست که خدا در و تخته را خوب به هم جور می کند. می دانست که اين در و تخته ای که به هم جور شده اند در تمامی روزهای زندگی تمام قد در کنار هم خواهند بود و با هم به خون خود در راه مام ميهن در می غلطند. پيشوا اين دوجوان آن روزها را درست شناخته بود.

۱ آذر ۱۳۷۷ و خبری دهشتبار. داريوش فروهر دبيرکل حزب ملت ايران و همسرش پروانه اسکندری به خون خود در غلطيدند. شاهدان روايت می کنند که قاتلان آنقدر جنايت پيشه بودند که نه تنها کشته بودند که خانه را هم با خون ايشان رنگ آميزی کرده بودند. پروانه و داريوش کشته نشدند. دشنه آجين شدند. هر دشنه ای که بر پيکر ايشان وارد آمد يادآور يکی از کينه هايی بود که استبداد شيخی و شاهی از ايشان داشت. شيخ و شاهی که از وجود اين دو گوهر تابناک آسمان وطن هر زمان بر خود می لرزيد.

اما ماجرای قتلهای سياسی دهه ۷۰ به همينجا ختم نشد. آقايان وزارت اطلاعات دولت اصلاحات! پرونده ای گشودند. ۴ تن را موضوع پرونده اعلام کردند. شهيدان فروهر ها و شهيد مختاری و شهيد پوينده را. اما همينها بی خردانه شهيد جاويد دکتر مجيد شريف را در اين پرونده نپذيرفتند. مجيد شريفی که شاگرد به حق مکتب معلم شهيد دکتر شريعتی بود و جان بر سر آرمان نهاد.

استاد مهندس معين فر عزيز در مراسمی که برای شهيدان فروهر در حسينيه ارشاد برگزار شد آمار را تا ۱۳۵ تن بالا برد. تا ۸۰ نفر اسم وجود داشت و آن روزها عماد الدين باقی و اکبر گنجی بی مهابا با نورافکنی به تاريکخانه ای که اين جنايات را باعث شد در حال افشای نه تنها عاملان که آمران اين قتلها بودند. از آيت الله خوشوقت تا محسنی اژه ای دستور دهنده قتل شهيد خلق پيروز دوانی. تا آقای نوری همدانی و تا ديگرانی که نامشان در مقالات و اسناد می آمد. اما دولت اصلاحات دموکرات منش! تنها با همان ۴ تن کار را پيش برد. وزارت اطلاعات را تصفيه کرد از عناصر عاملی که تنها دستور را اجرا کردند. هيچ گاه نگذاشت که بر تاريکخانه اين جنايت ها نورافکنی شود و اگر می خواست و نگذاشتند، هيچ گاه افشا نکرد. سکوت سکوت و سکوت ايشان خود مهر تائيدی بر جنايت بود. مگر نمی خوانيم در زيارت عاشورا که لعن الله سمعت بذالک فرضيت به؟

آن کسانی که آن روزها دليرانه بر تاريکخانه قتلهای سياسی دهه ۷۰ در ايران که از کارون حاجی زاده کودک تا پيران مو سپيد را شامل می شد، بعدها هزينه اقدامات خود را پرداختند. باقی و گنجی زندان رفتند و همه سکوت. سکوتی که جز در زير زمين خانه ها و در سالگرد آذرماه شکسته نمی شد.

۱۳ سال گذشت از آن روز شوم. از همان روز اما بانوی دليری چون پرستو فروهر فرياد زد که داد خواهيم اين بيداد را. در خانقاه صفی عليشاه و در زير باتوم ولايت مداران فرياد زديم که داد خواهيم اين بيداد را همچنان بر اين وعده گاه مصريم. داد خواهيم اين بيداد را تا روشن شدن تمامی زوايای اين فجايع ساکت نمی شويم.

آقايان می خواهند مسئله فراموش شود. حکومت ولايی در تمام طول اين ۱۳ سال در تلاش بوده تا مسئله قتلهای سياسی و زنجيرای دهه ۷۰ در ايران را به بوته فراموشی بسپرد. قتل هايی که چه در ايران و چه در خارج از ايران انجام شده است. از شاهپور بختيار و کاظم رجوی و فريدون فرخزاد و قاسم لو و شرفکندی تا داريوش و پروانه فروهر و مختاری و پوينده و زال زاده و مجيد شريف و حاجی زاده ها و حتی تا احمد خمينی که عماد الدين باقی عزيز در آن سالها سخنانی در باب مرگ مشکوک او بر زبان راند و اسنادی را مطرح کرد.

هنوز که هنوز است داد می خواهيم اين بيداد را. بهترين فرزندان ايران زمين را از ما گرفتند. کشتند و جنايتکارانه لاپوشانی کردند. اگر نبود هوشياری نويسندگان کانونی شايد فاجعه اتوبوس ارمنستان هم به ثمر می نشست و ديگر امروز محمود دولت آبادی و سيمين بهبهانی را نمی توانستيم با چشم سر زيارت کنيم. رژيم جمهوری اسلامی در طول اين قتل های سياسی در دهه ۷۰ يکی از فجيع ترين جنايت های فرهنگی و اجتماعی تاريخ بشريت را مرتکب شد. مگر هر ملتی چه ميزان روشنفکر و انديشه ورز مسئول و متعهد دارد که اينان در طول کمتر از يک دهه دهها تن از ايشان را به کام مرگ فرستادند؟ شايد امروز که عزمی جزم برای تکميل پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی راه افتاده است و از هولوکاست ايرانی بودن کشتار سياه تابستان ۶۷ به دستور خمينی سخن می رود، جا داشته باشد که فضايی نيز برای اين قتلهای سياسی باز شود. جنايتی که انديشه ورزان يک ملت را از ايشان می گيرد کمتر از قتل هزاران تن نيست.

ابلاغيه کتبی به پرستوی عزير داده اند که برگزاری مراسم ممنوع است. مگر مراسم در خيابان و حتی در خانه برگزار می شود؟ مراسم فروهر ها در قلب هر ايرانی است که در ايران و در روز ۱ اسفند به طواف خانه شهيدان فروهر ها می رود و در برون مرز به يادآوری اين روز خونبار و ياد شهدای آن روزهای سياه می پردازد. رژيم جمهوری اسلامی در توهم فرعونانه خود فکر می کند که می تواند از برگزاری مراسم فروهر ها جلوگيری کند. مراسم فروهر ها در قلب ايرانيان است. برای جلوگيری از آن بايد قلب تک تک ايرانيان را از خانه سينه برون آورد. اگر می توانند بکنند!

داد خواهيم اين بيداد را. صد سال ديگر هم بگذرد خون جوشان فروهر ها و شريف ها و مختاری ها و پوينده ها و زال زاده ها و تمامی شهيدان قتل های سياسی دهه ۷۰ خواهد جوشيد و از اين سيلاب خود و زايش گر ندا ها و سهراب ها متولد خواهند شد. نداها و سهراب ها فرزندان معنوی شهيدان دهه ۷۰ اند که در دهه ۸۰ و در سال ۸۸ اينگونه جانبازانه در برابر رژيم استبداد ولايی ايستادند. اين خون جوشان نمی ايستد. اين شجره طيبه از ستار خان ها و باقرخان ها و ميرزاها و خيابانی ها تا حنيف ها و سعيد ها و محسن ها و بيژن ها و مصطفی ها و تا فروهر ها و مجيد ها و پرويز ها و محمد ها و محمد جعفر ها و تا نداها و سهراب ها جاری است. اين خون جاری است تا آزادی ايران زمين.

ای ايران ای مرز پر گهر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016