چهارشنبه 2 آذر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شيرفهم شد؟ طنزی از اسد مذنبی

خبرنگاری ها گزارش داده اند مدير روزنامه ای که به دليل چاپ سخنان جالب و غم انگيز و مسخره حاجی جواد خان لاری جانی و دشنام های شيرين جناب جوانفکر توقيف شده، از سوی بازپرس شعبه ای که تخصص خاصی در حالی کردن دارد و يک قاضی آکبندِ مجهز به عدل و تدين، تفهيم اتهام شد!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


قاضی- شيرفهم شد؟
مدير- نه ولله
- جون من نفهميدی؟
- نه بابا دروغم چيه
- بگو مرگ من
- مرگ شما نفهميدم
- گفتم بگو مرگ من
- مرگ تو!
- خجالت نمی کشی به مرگ ما قسم می خوری؟
- آخه خيلی وقته گذرمون به اينطرفا نيفتاده جناب قاضی
- اِ اِ اِ مرد حسابی حضرتعالی همين شش ماه پيش اينجا بودی
- اها شش ماه قبل رو می فرماييد؟ فکر کردم گفتيد شش روز قبل اينجا بودی
- مگه اينجا خونه خاله س
- منظورم اين بود که تو مملکت ما قوانين ثانيه ای عوض می شه جناب قاضی
- من وقت ندارم ميخوای دستور بدم برادران بازجو شيرفهمت کنن؟
- قاضی جان ممکنه واضح تر حرف بزنيد
- ای بابا از قديم گفتن از تو به يک اشاره ازما به سر دويدن؟
- ممنون می شم اگه ما رو روشن تر کنی
- برادر بازجو؟
برادر بازجو- امری بود قربان؟
قاضی – اين برادر رو ببر شيرفهم کن!
مدير- جناب قاضی اگر قرصِ شيرفهم خدمت تون هست موضوع قابل حله، چون نمی خوام مزاحم برادر بازجو بشم
برادر بازجو- قرص ندارم شربتش ميدم خدمت تون!
قاضی- حالا شيرفهم شد؟
مدير- هفت پشت مون هم شيرفهم شد جناب قاضی هه هه هه...خيلی خوش گذشت!
- تازه شانس آوردی من متدين و عادل تشريف دارم، عرض بخدمت سرکار مگه نمی دونستی مقام رهبری به اسامی بعضی اشخاص حساسيت دارن؟
- نه ولله!
- مثل اينکه شربت مشابه دادن خدمتتون چون هنوز صد در صد شيرفهم نشدی!
- فهميدم به جدم قسم فهميدم...
- آ باريکلا حالا شد يه چيزی، امر ديگه ای نيست؟
- چون خيلی قاضی متدين و با حالی هستی يک پشنهاد براتون داشتم!
- زودباش بگو بايد بکارم برسم، ضمنا انعام ما يادت نره!
- می خواستم پيشنهاد کنم برای صرفه جويی دروقت و گاز اشک آور، دستور بفرماييد منبعد برای نشريات زيپ بگذارند تا وقتی مه قامات هوس فضای باز بسرشان زد زيپ را پايين بکشند، زمانی هم که متوجه شدند کاسبی خرابه و فضای بازديگه خريدار نداره، زيپ را بالا بکشند و در مطبوعات رو تخته کنند...شيرفهم شد جناب قاضی؟!!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016