گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
2 آذر» انگليسیها در پرونده باغ قلهک محکوم شدند، فارس2 آذر» متن کامل طرح نمايندگان برای کاهش روابط با انگلستان، مهر 2 آذر» ۱۶۲ نماينده مجلس به فوريت کاهش رابطه با انگليس رأی دادند، خبرآنلاين 2 آذر» علاءالدين بروجردی: وزير خارجه سفير انگليس را از ايران اخراج کند، مهر 22 آبان» علی لاريجانی: کميسيون امنيت ملی طرح قطع رابطه با انگليس را در دستور کار قرار دهد، ايسنا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خصومت با انگلستان، ديپلماسی واکنشی، صادق زيباکلام، شرقبهنظر نمیرسد تصويب لايحه دوفوريتی ديروز مبنی بر کاهش سطح روابط ديپلماتيک ميان ايران و انگلستان، چيزی فراتر از يک ژست ديپلماتيک باشد. اگر مجلس يا کميسيون امنيت و خارجی اساسا خواهان قطع روابط ديپلماتيک با لندن شدند مطلب قابلفهم بود يا اگر مجلس از دولت درخواست میکرد تا سفير انگلستان را از تهران در اعتراض به سياست بريتانيا عليه ايران فرابخواند، اين تصميم هم باز قابل درک بود اما تقليل سطح روابط ديپلماتيک از سفير به کاردار، معلوم نيست که در رابطه با انگلستان از چه اهميت و کارکردی برخوردار است؟ به همين خاطر است که مصوبه مجلس را يک ژست ديپلماتيک دانستم تا يک تصميمی که دربرگيرنده تبعات معناداری در عرصه ديپلماتيک باشد.
درواقع در ۳۲سال گذشته، منهای هشت سال اصلاحات، روابط ميان لندن و تهران «در عمل» از حد سطح کاردار هم پايينتر بوده است. مدتها بود که شماری از نمايندگان اصولگرا درصدد کاهش سطح روابط ديپلماتيک با لندن بودند.آنان مدتی هم به دنبال جلوگيری از تحصيل و رفتن دانشجويان ايرانی به انگلستان بودند. بعد مساله تحصيل فرزندان مقامات و مسوولان ارشد کشور را مطرح کردند. لحن گفتمانشان درون و بيرون از مجلس بهگونهای بود که انگلستان تعمدا خواسته تا فرزندان مسوولان را به کشورش بکشاند تا هم از آنها اطلاعات کسب کند و هم اينکه پسفردا که آنان فارغالتحصيل شده و به کشور بازگشتند در خدمت منافع انگلستان باشند. برخی از نمايندگان که به دنبال لايحه دوفوريتی ديروز بودند، در همان مقاطع به گونهای از «خطر» و «تهديد» تحصيل فرزندان مسوولان در انگلستان صحبت میکردند که انگار يک تهديد و يک خطر جدی امنيتی متوجه کشور است. بارها میگفتند و در روزنامههای دولتی مینوشتند که اين يا آن تعداد از فرزندان مسوولان نظام به انگلستان رفتهاند. بعد سروقت مناسبات تجاری با لندن رفتند و مساله کاهش روابط تجاری را مطرح کردند. باغ سفارت انگلستان در قلهک هم از بايگانی بيرون کشيده شد و در دستور قرار گرفت. اما ريشه ناخرسندی از انگلستان در چيست؟ بهنظر میرسد که چندين دليل وجود دارد. دليل نخست آن است که در خصومت با انگلستان میخواهند نشان دهند که به اقتضای انقلابی بودن خواهان برخورد با «شير پير استعمار» و «روباه مکار» هستند. دليل بعدی به بغض تاريخی بازمیگردد که نسبت به عملکرد بريتانيا در ايران از قرن نوزدهم به بعد وجود داشته. در اينجا اتهامات زياد و سنگينی به انگلستان نسبت داده شده است. درواقع از نظر بسياری از ايرانيان پرونده تاريخ عملکرد انگلستان در ايران جز سياهی و ضربهزدن به منافع ايران چيز ديگری نبود. از گرفتن امتيازات عصر قاجار گرفته تا نفت، به روی کارآوردن رضاشاه، خباثت در جريان مشروطه و سعی در به انحراف کشاندن آن به دست عوامل و سرسپردگانشان، اداره کشور در دوران رضاشاه به صورت غيرمستقيم و وادارکردن رضاشاه به اجرای سياستهايی که به نفع منافع و مصالح بريتانيا در ايران بود؛ اشغال کشور در شهريور ۱۳۲۰ و به روی کار آوردن محمدرضا پهلوی توسط فروغی و ساير ايادی وابسته به انگلستان؛ رويارويی با دولت ملی دکتر محمد مصدق در جريان ملی شدن نفت و نهايتا اجرای کودتای ۲۸مرداد سال ۳۲ با همدستی آمريکا؛ اجرای سياستهای ضدملی از سال ۳۲ تا انقلاب در سال ۵۷ از طريق محمدرضا پهلوی؛ تشويق شاه به سرکوب مبارزان و معترضان در دوران انقلاب؛ جدا کردن بحرين از ايران، همدستی با ضدانقلابيون بعد از پيروزی انقلاب و تلاش در جهت ضربه زدن به انقلاب اسلامی؛ همکاری با صدام حسين در دوران جنگ تحميلی و ساير اقدامات و کارهای ضدملی ديگر لندن تا همين اواخر. اينها صرفا بخشی از کيفرخواست ما عليه لندن است. انگلستان مرتکب گناهان و جنايات بسيار ديگری هم عليه ملت ايران شده است؛ تلاش در جهت جدايی دين از سياست، ساختن مذاهب جعلی در ايران برای ضربه زدن به اسلام و روحانيت، اشاعه فراماسونری برای پيشبرد سياستهای ضدملی و ضداسلامی و ساير اقداماتی که در کل در جهت رويارويی با فرهنگ ملی، ايرانی و اسلامیمان بوده است. اينکه چقدر از اين کيفرخواست واقعيتهای تاريخی است و چقدر نيست، موضوع اين يادداشت نيست. آنچه مسلم است فرهنگ سياسی قديمی و سنتی «دايیجان ناپلئونی» و اينکه «کار، کار انگليسیهاست» و اينکه «برگی از روی درخت برای مملکت نمیافتد مگر به اراده لندن باشد» و اينکه «انگلستان پشت هر ماجراجويی و هر اتفاق بزرگی در ايران بوده» و اينکه سياست انگلستان در ايران «تفرقه بينداز و حکومتکن بوده»، پديدههايی نيستند که بتوان انتظار داشت بهتدريج از ذهنها پاک شوند و درک واقعبينانه از تاريخ بدهند. هنوز بعد از گذشت ۳۲سال از انقلاب تمامی برنامههای راديو و تلويزيونمان که در خصوص تاريخ معاصر ايران است، مملو از «فرضيههای دايیجان ناپلئونی» و «کار، کار انگليسیها» هستند. برنامههايی که افراد عامی جامعه در آنها نيستند بلکه استادان دانشگاهی و صاحبنظران تحصيلکرده دانشگاهی آنها را تهيه میکنند. اما بالاخره از يک جايی بايد يک نگاه ديگر به گذشتهمان بيندازيم. عمری است هرچه مساله در مملکت بوده، تلاش کردهايم که جملگی را بر سر استعمار، بر سر انگلستان، بريزيم. بنا و قرار نبوده که انگلستان در ايران حافظ منافع ايران و ايرانيان باشد. همچنانکه ما نيز در هر کشوری به دنبال مصالح و منافع خودمان هستيم. بنابراين بايد تصميمگيریهای مرتبط با ديپلماسی، نشات گرفته از واقعبينی و به دور از احساسات باشد. Copyright: gooya.com 2016
|