چهارشنبه 21 دی 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

توحش انتصاباتی، علی کلائی

علی کلائی
رژيم استبدادی ولايت فقيه که از بيش از سه دهه پيش سياست تقسيم بر دوی نيروهای درون حاکميت و تبديل بخشی از ايشان به اپوزسيون را در پيش گرفته است، امروز به لاغرترين وضعيت خود رسيده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


فکر می کنم ۲۳ روز بود که از بازداشت و انفراديم در قبل از انتخابات سال ۸۸ گذشته بود. روز ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ برای تنها ملاقات حضوری آن دور بازداشت فراخوانده شدم. يک هفته ای بود که بازجويی نداشتم. پس از ملاقات زمانی که با علوی معروف که يکی از افراد تيم بازجويان بود از پله ها بالا می آمدم، از او پرسيدم که ((سيد)) -که از علوی مسن تر است و تا آنجايی که من فهميدم بر او نيز ارشديت دارد- يک هفته ای است که برای بازجويی من نيامده و کجاست. پاسخ علوی مرا متعجب کرد و تا روزها در سلول انفرادی شماره ۴۱ بند ۲۰۹ راه می رفتم و به اين پاسخ فکر می کردم. پاسخی که البته پس از انتخابات برايم کاملا معنی پيدا کرد. علوی به من گفت که سيد درگير انتخابات است و سرش شلوغ است. بازجوی وزارت اطلاعات درگير انتخابات بود! چرا؟ انتخابات چه ربطی به وزارت اطلاعات دارد؟ آن روزها نفهميدم جريان چيست تا روزهای پس از انتخابات و کودتای سال ۸۸ و سرکوب گسترده ، تازه معنی درگيری بازجوی وزارت اطلاعات و مسئله انتخابات برايم هويدا شد.

امروز بيش از دو سال گذشته است. پس از آن انتخابات و کودتا و کشتار گسترده مردم ايران و بازداشت ها و احکام سنگين و اعدامها و شلاقها و هزاران جنايت نظام ولايی، باز گاه انتخاباتی پديد امده است که دوباره آقايان ۴۰ ميليون يا ۳۶ ميليون رای مردم را به رخ جهانيان بکشند و برای چند وقتی عمر نظام ولايت فقيه را طولانی تر کنند. اما اين بار ظاهرا کشتيبان را سياستی دگر آمده است.

وضعيت نيروهای مخالف را و اصلاح طلبان را شايد در ابتدا می بايستی بررسی کرد. امروز گروههای اصلی اصلاح طلب و همه گروههای سرنگونی طلب صراحتا از تحريم انتخابات و يا در داخل کشور از عدم شرکت سخن می گويند. مجتبی واحدی اعلام می کند که آن عدم شرکت همان معنی تحريم را می دهد و تغيير لفظ تنها برای کم کردن هزينه برخورد امنيتی است. هميشه يا مانند الگوی سال ۸۸ برخورد پس از انتخابات رخ می داد و يا در آستانه آن. اما اين بار از حدود دو ماه مانده به برگزاری انتخابات، جمهوری اسلامی تمام قد برای سرکوب آمده است. بازداشت ها آغاز شده است. اين بار نه نيروهای به خيابان آورنده مردم که نيروهای کيفی و فکری را تا امروز هدف گرفته اند. طبق معمول هم از نيروهايی شروع کرده اند که به تعبير زنده ياد مهندس سحابی نجيب ترين اپوزسيون جمهوری اسلامی هستند. احسان هوشمند و دکتر سعيد مدنی از نيروهای ملی مذهبی بازداشت شدند. مهدی خزعلی بازداشت شد. فاطمه خردمند بازداشت شد. رسانه های خبر از کشف گروهی توسط نيروهای امنيتی دادند که در صدد خرابکاری انتخاباتی اند. سيدعلی خامنه ای طی بياناتی در روز ۱۹ دی ماه در ديدار با مردمی که قشرهای مذهبی مردم قم توصيف شدند، تحريم کنندگان انتخابات را ((پادوهای قرار گاه فرماندهی کفر)) می داند و شرايط ايران را خيبری و بدری توصيف می کند و در واقع خط تهديد را دنبال می کند. همچنين اصلاح طلبان را که امروز بخش اعظمی از ايشان انتخابات را تحريم کرده اند و يا حداقل نوای عدم شرکت سر داده اند ((ناباب، نادان و معاند)) خوانده است. اين شروع يک سناريوی انتخاباتی است که اتاق جنگ جمهوری اسلامی آغاز کرده و قطع به يقين به اين زودی ها هم تمام نخواهد شد و تا انتخابات به طول خواهد انجاميد. بخش ديگری از اين سناريو در رد صلاحيت های وزارت کشور خود را نمايان می کند. چهره های منتقد اصول گرا مانند علی مطهری، حميد رضا کاتوزيان و حتی دکتر عباسپور رد صلاحيت می شوند و بخش اعظمی از چهره های اصلاح طلب و يا نزديک به جريان اصلاح طلبی که بر خلاف گفته مهندس موسوی و مهدی کروبی و در شرايطی که هيچ کدام از شروط خاتمی محقق نشده، اقدام به ثبت نام کرده اند نيز رد صلاحيت می شوند. امثال نيروهای هميشه ميانه ای مانند محجوب که با قدرت خودشانرا هم مسير کرده اند نيز رد صلاحيت می شوند. در اقدامی تعجب بر انگيز وزارت کشور احمدی نژاد، تابش خواهر زاده خاتمی، مصطفی کواکبيان و عبدالله کعبی را که از اصلاح طلبان هستند تائيد صلاحيت می کند و وضعيت مسعود پزشکيان تا نشر اخبار در تاريخ سه شنبه ۲۰ دی ماه بر رويی رسان های خبری از جمله سايت های بازتاب امروز و يا ايران امروز و يا رسانه های ديگر مشخص نيست. وضعيت بسيار پيچيده و حساس است.

رد صلاحيت گسترده چهره های شاخص منتقد اصول گرا و همچنين برخی چهره های اصلاح طلب، تائيد صلاحيت دو و يا سه چهره شاخص جريان اصلاح طلبی که اتفاقا با يکی از به قول آقايان سران فتنه، يعنی خاتمی هم قرابت خويشی دارند، آغاز بازداشت های که با ضرب و شتم بازداشت شدگان هم همراه بوده و کار رسانه ای بر مسئله درگيری های انتخاباتی از هم اکنون از سوی حکومت و تهديد خامنه ای و پادوی قرار گاه کفر خواندن تحريمی ها و همچنين دو تائيد حکم اعدام برای غلامرضا خسروی و جواد لاری و بازداشت مظفر صالح نيا از فعالين کارگری و همه و همه نشان از برنامه ای کاملا آماده و مهيا از سوی حکومت دارد. امری که می توان آن را به راحتی به يک اتاق جنگ برای بردن انتخابات به امنيتی ترين وضع ممکن و گرفتن و ساختن رای و اعلام آن تعبير کرد.

البته شايد در اين ميان نقش يک چهره را هم نتوان دست کم گرفت. در هر دو انتخابات رياست جمهوری گذشته که تقلب علنی و مهندسی مشخص آرا مشاهده شده نام يک چهره حضوری شاخص داشته که اخيرا نيز مصطفی تاجزاده عضو ارشد مشارکت و مجاهدين انقلاب از تسلط او بر پرونده خود و همسرش نام برده است و او کسی نيست جز مجتبی خامنه ای پسر دوم سيد علی خامنه ای. کسی که با کوچ خود از ستادی به ستادی و مهندسی آرا ورق را در انتخابات ۸۴ برگرداند و در انتخابات ۸۸ نيز از مسئوليت مستقيم پروژه تقلب و سرکوب بود.

دوباره کليت نظام امنيتی جمهوری اسلامی با تمامی ساز و دهل و امکانات به ميدان آمده است تا اين بار نيز به تعبير خود بازی را ببرد. غافل از اينکه اين بازی برای رژيم بازی باخت – باخت است. اگر انتخابات دوباره به تشنج در کشور بيانجامد رژيم باخت سنگينی را متحمل شده و اگر هم انتخابات را در شرايط امنيتی برگزار کند، کوس رسوايی اين انتخابات بيش از پيش به صدا در خواهد آمد. فراموش نکنيم که صدام حسين نيز در سال آخر حکومت خود انتخاباتی با بيش از ۹۰ درصد آرا برگزار کرد و خود برنده آن انتخابات شد و اينگونه مانور دموکراسی داد. اما کمتر از يکسال بعد به آن وضع فجيع رسيد. جمهوری اسلامی نيز در بازی جهانی و پس از تحريم های سنگين بين المللی وارد فاز جديدی شده است. مسئله آنقدر جدی است که بار ديگر احمدی نژاد برای استمالت و تيم چينی به سراغ رفقای آمريکای لاتينی اش رفته است و از آنها کمک می خواهد. خامنه ای تهديد می کند و هنوز ۲ ماه مانده به انتخابات هجمه امنيتی آغاز می شود.

اما اولا شايد بتوان يک نفر را اين وسط بار ديگر به نقد کشيد. به نظر می رسد محمد خاتمی می بايستی با موضع گيری قاطع در برابر خواهر زاده خود که حرف دائی جان را به زمين انداخته و در بازی انتخابات شرکت کرده و اتفاقا از فيلتر وزارت کشور احمدی نژاد هم گذشته، تکليف خود را روشن کند. بازی رئيس جمهور سابق کشور بازی در سايه ای است که اين بار ديگر نمی توان آن را ادامه داد. يکی از منسوبين او صراحتا در برابر جريان اصلی اصلاح طلبی و حتی حرف خود او ايستاده است. او با خواهر زاده خامنه ای يعنی پسر شيخ علی تهرانی نيز قابل قياس نيست. رابطه آن دائی و خواهر زاده سالهاست که تيره است و يکی مدعی حکومت است و ديگری مخالف برانداز او. اما اين دائی و خواهر زاده همراه که يکی مريد ديگری است و ديگری مراد آن يکی، بايد تکليف خود را با يکديگر روشن کنند. تابش و امثال تابش مانند کواکبيان قطعا بدون دلگرمی از وضعيت خود وارد انتخابات نشده اند. آنها يا از نيروهای امنيتی تائيديه دارند که اينچنين دلگرم در برابر نيروهای منتقد دولت اصول گرا ، وزارت کشور احمدی نژاد آنها را تائيد می کند و يا از دائی جان تائيدی برای اينگونه رفتار در برابر جريان اصلاح طلبان و بر زمين گذاشتن حرف اصلاح طلبان علی رغم زندانی بودن بسياری از نيروهای اين جريان و شايد هم هر دو. به نظر می رسد اولا خاتمی به عنوان کسی که تنها بازمانده از سه تن سران اصلاح طلب فعال پس از انتخابات بوده می بايستی تکليف خود را با اين خواهر زاده و مابقی اصلاح طلبان در انتخابات حاضر از فيلتر وزارت کشور گذشته مشخص کند. ثانيا نيروهای سياسی می بايستی منتظر موج سنگين سرکوب در جمهوری اسلامی باشند که طليعه اش را ديده اند و توضيح داده شد.

اما همانطور که گفته شد اين بازی برای رژيم بازی دو سر باخت است. با سرکوب بيشتر و در شرايطی که رژيم به گوشه رينگ برخوردهای جهانی می رود و در وضعيتی که احمد شهيد هنوز کارش با ايران و مسائل آن تمام نشده است، اين سرکوب ها معنايی جز بدتر کردن وضعيت رژيم را نمی تواند داشته باشد. در صورتی که کوچکترين مسئله ای در مسير انتخابات رخ دهد و درگيری ايجاد شود، تبديل شدن آن به جرقه ای برای انفجار اجتماعی در ايران امری دور از ذهن نخواهد بود. يادمان نرود که بر اثر سياست های فقر گستر دولت احمدی نژاد طبقه فرودست جامعه ايرانی به مرز انفجار خود نزديک می شود و نوع رفتار فرهنگی آن طبقه با نوع رفتار طبقه متوسطی که در درگيريهای پس از کودتای سال ۸۸ مشاهده شد تفاوت خواهد داشت. در صورت توانايی کنترل اوضاع و برگزاری بی دغدغه انتصابات هم رژيم چيزی به دست نخواهد آورد جز هزينه اضافه داده شده بدون سود و يا حرکتی رو به جلو.

بايد منتظر سرکوب شديدتر بود. شايد از همين حالا بتوان نام کسانی را که احتمالا بازداشت می شوند ليست کرد. رژيم استبدادی ولايت فقيه که از بيش از سه دهه پيش سياست تقسيم بر دو ی نيروهای درون حاکميت و تبديل بخشی از ايشان به اپوزسيون را در پيش گرفته است، امروز به لاغر ترين وضعيت خود رسيده است. وضعيتی که می تواند به وضعيت هشدار برای موجوديت نظام تعبير شود. حتی سياست بازی های کسانی هم که از طرفی شرط تعيين می کنند و از طرف ديگر در برابر همکاری و خيانت نزديکان خود سکوت می کنند دردی از اين رژيم دوا نخواهد کرد. شايد بايد منتظر خبرهايی جدی تر بود. خبرهايی که بعيد است امثال سيد ها و علوی ها و سعيد شيخان ها و مهدوی ها و محمدی ها و دکتر ها و ...، اين امنيت بانان نظام ولايی و بازجويان بند ۲۰۹ بتوانند از گسترش آن جلوگيری کنند و چاره ای برای آن بيانديشند. آنچه به صورت علنی توسط جمهوری اسلامی در جريان است نه تلاش انتخاباتی که توحش انتصاباتی است که با وحشی گری قصد به کرسی نشاندن يک انتصابات ديگر را دارند. بايد منتظر ماند و ديد. اما نشانه ها از روزهای خوبی برای حکومت خبر نمی دهد. نشانه هايی شبيه به دوستانش در ليبی و مصر و يا عراق که امروز به تاريخ پيوسته اند. بايد صبر کرد. اما صبری هشيارانه و با تحليل برای روزهای عمل.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016