جمعه 30 دی 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آه شاه! احمد وحدت خواه

احمد وحدت‌خواه
امروز روز تعیین نقش حسین علایی ها در رساندن ایران به روزگار سیاه کنونی نیست، زیرا همه ما کم و بیش به نوعی علایی بوده ایم و هستیم. اما شهامت در قبول این حقیقت تنها گذرنامه ورود هر فرد یا نیروی سیاسی برای حضور در صحنه اتحاد برای رفع خطرات ویرانگر امروز و ساختن ایران فردا خواهد بود.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

مقاله حسین علایی از فرماندهان پیشین سپاه که در آن به تشابه آخرین روزهای نظام پادشاهی با اوضاع کنونی میهن ما اشاره کرده است بیش از آنکه به نقد استبداد ولایت فقیه بپردازد به اعترافی صادقانه به اشتباه محاسبه ای هولناک از سوی ملت ما در سرنگونی رژیم شاه و جایگزینی آن با جمهوری اسلامی باز می گردد.

ادبیات سیاسی در زبان فارسی ویژگی های خود را دارد و می تواند خواننده را برمبنای پیش فرضهای ذهنی خود در مورد دیگران، او را از منظور اصلی نویسنده دور نگه دارد.

قاعدتا از «فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و فردی که هم اینک در دانشکده تربیت فرماندهان آن تدریس می کند نمی توان انتظار داشت که سی و سه سال پس از تاسیس جمهوری اسلامی او در مقاله ای در روزنامه ای سراسری در کشور و «سیاه روی سفید» بنویسد که انقلاب اسلامی چیزی جز نکبت و ویرانی و استبداد برای ملت ایران به ارمغان نیاورده است. اما حسین علایی با تبحری ویژه و شاید صداقتی که از وجدان او بر خاسته است همین نتیجه گیری را به زبانی دیگر گفته است.

در سرتاسر مقاله مزبور نگاه نویسنده به محمدرضا شاه و اشتباهات و نقایص انکار ناپذیر حکومت او در حقیقت گفتگوی انتقادی نویسنده با خودش است که «اگر شاه این کار را نمی کرد و یا آن راه را نمی رفت و ....» دستگاه حکومت او از هم نمی پاشید.

اما چرا نویسنده در دالنهای خیال خود با «روح» شاهی گفتگو می کند که به زعم رژیم جانشین او دیگر به تاریخ پیوسته است؟ گفتگوی خیالی یک سپاهی بازنشسته با یک «مرده» چه خطری را می تواند متوجه رژیمی کند که مدعی است جهانی در انتظار الگو برداری از آن نشسته است، تا جایی که روزنامه کیهان تهران در حمله لفظی به او می گوید :

«آقای علايی در يادداشت كذايی، برخلاف عقيده و نظر بارها اعلام شده خود به اين تحليل مي نشيند كه مردم ايران خواستار تغيير رژيم شاهنشاهی نبوده اند بلكه فقط انجام تغييراتی در رژيم شاهنشاهی را دنبال مي كردند! ولي از آنجا كه شاه به اصلاحات مورد نظر آنها پاسخ مثبت نداد، تظاهرات و اعتراضات شدت گرفت و عملاً از اقتدار نظام شاهنشاهي كاسته شد و سپس در قالب پرسش های فرضی، محمدرضا شاه را نصيحت می كند كه چرا با بی توجهی نسبت به اصلاحات مورد نظر مردم باعث فروپاشي رژيم شاهنشاهي شده است؟»

پاسخ به این وحشت چندان مشکل نیست. جمهوری اسلامی و رهبران و هواداران دیروز و امروز آن را آه محمد رضا شاه گرفته است!

این «آه» اما نه از جنس خرافات است، نه تطهیر شاه از اشتباهات او و نه آنکه به علایی ها محدود می شود.

در روزهایی که میهن ما از درون در معرض از هم پاشیدگی کامل اجتماعی و از بیرون در خطر تهاجم ارتش های خارجی می باشد و هیچ تضمینی برای بقای جغرافیایی کشوری به نام ایران در چشم انداز این سیل های بنیان کن وجود ندارد این تنها وجدانهای آزرده و بیدار کسانی که میهن ما را به این پرتگاه کشانده اند است که از قضا می تواند به رفع این مخاطرات یاری برساند.

به عبارت دیگر، امروز روز تعیین نقش علایی ها در رساندن ایران به روزگار سیاه کنونی نیست، زیرا همه ما کم و بیش به نوعی علایی بوده ایم و هستیم. اما شهامت در قبول این حقیقت تنها گذرنامه ورود هر فرد یا نیروی سیاسی برای حضور در صحنه اتحاد برای رفع خطرات ویرانگر امروز و ساختن ایران فردا خواهد بود.


avahdatkhah@gmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016