شنبه 19 آذر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از بگلوها تا آجرلوها: داستان سقوط ایران! احمد وحدت خواه

احمد وحدت‌خواه
«از بازیهای عجیب روزگار و تاریخ ما هم یکی این شده است که امروز طبقه کارگر و زحمتکش ایرانی باید با طبقات مرفه و میانی کشور به یک اتحاد مبارزاتی برسد تا بتواند ایران را از شر نکبت حکومت خرده بورژوازی مذهبی حاکم خلاص کند»!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

از بازیهای عجیب روزگار و تاریخ ما هم یکی این شده است که امروز طبقه کارگر و زحمتکش ایرانی باید با طبقات مرفه و میانی کشور به یک اتحاد مبارزاتی برسد تا بتواند ایران را از شر نکبت حکومت خرده بورژوازی مذهبی حاکم خلاص کند!

ماه آینده فیلم »بانوی آهنین» درباره زندگی مارگارت تاچر نخست وزیر پیشین انگلیس به کارگردانی فیلیدا لوید بر پرده سینماها می رود.

مریل استریپ در نقش خانم تاچر داستان زندگی اجتماعی- سیاسی زنی را بازگو می کند که صرفنظر از هرگونه قضاوتهای خوب و بد تاریخی در مورد اندیشه و کردار شخصی و دوران نخست وزیری او، بدون شک یکی از چهره های مطرح جهان سیاست در قرن بیستم به شمار می رود.

نورمن تبیت که در کابینه خانم تاچر در سمت های ریاست حزب محافظه کار و سپس وزیر بازرگانی و صنایع خدمت کرده است در نقدی پیرامون فیلم زندگی تاچر در روزنامه دیلی تلگراف به نکته ای مهم اشاره می کند که اگرچه در عمل با اوضاع جاری میهن ما فاصله بسیاری دارد، اما در عمق فرهنگی آن بازگوی مصیبتی است که در اثر انقلاب اسلامی بر ایران حاکم گشته است.

نورمن تبیت در تفسیر عناصر سازنده شخصیت استثنایی تاچر می نویسد با اینکه سیاست های او مدافع و حامی طبقات حاکم و اشرافیت سنتی انگلیس بود، تاچر هیچگاه نتوانست ناسازگاری و شاید کینه فرهنگ زندگی «دور از پایتخت» و گذشته نیمه روستایی خود از این طبقات را از خود دور کند و این تنها مهارت های سیاسی و ویژگی زن بودن وی بود که او را در میان این طبقات جا می داد.

شکی نیست که با توجه به صنعتی و پیشرفته بودن انگلستان قرن بیستم زندگی مردمان شهرهای کوچک و دورافتاده و روستاییان این کشور با ساکنان شهرهای بزرگ آن از دیدگاه رفتار اجتماعی فرق عظیم و چندانی ندارد و سازندگان فرهنگ عمومی این کشور در قالب مطبوعات و رسانه های دیداری وشنیداری بازتاب دهنده خواسته های اقشار مختلف این کشور هستند. با این حال فاصله طبقاتی در انگلستان امر پنهانی نیست و در کنار یک فرهنگ دموکراتیک ملی می توان زیر فرهنگ های کارگری و سرمایه داری را نیز در بسیاری از آثار و احوال هنری و اجتماعی این کشور مشاهده کرد.

اگر فرهنگ عمومی و سکیولار جوامع غربی ورود شخصیت های وابسته به این جمعیتهای به دور از زندگی تجملی پایتخت و طبقات حاکم را به راحتی در درون خود هضم می کند، ظهور این پدیده در جوامع سنتی و نیمه مدرن همانند آنچه که در سالهای پایانی پهلوی دوم بر ایران حاکم بود می تواند به فجایعی مانند حکومت جمهوری اسلامی ختم بشود.

پوشیده نیست که صرفنظر از شرکت بخش وسیعی از اقشار میانی و تحصیلکرده در «انقلاب اسلامی»، ستون فقرات لشگرکشی خمینی و همفکران او بر علیه رژیم پهلوی را خیل حاشیه نشینانی تشکیل می داد که از جامعه روستایی ایران کنده شده و با فرهنگ عمیق مذهبی خود وارد شهرهایی شده بودند که نوگرایی و توجه به آداب و رسوم غربی فرهنگ اکثر طبقات ساکن آنها بود.

اگر در دوران پیش از انقلاب بازماندگان اشرافیت قاجار همراه با اقشار نوین و نخبگان و تحصیلکرده های دوران پهلوی ها طبقات حاکم بر کشور را تشکیل می دادند و «بگلوها» نماینده فرهنگی آنها بود، ارتجاع مذهبی مخالف شاه امروز «آجرلوها» را بر مقدرات میهن ما حاکم کرده است که تنها غم و هنرشان رسیدگی به اندازه طول و عرض چادر سیاه و روسری جمعیت زنان کشور است.

سی و دو سال آزگار است که رژیم جمهوری اسلامی به دست این خرده بورژوازی با سرکوب سیاسی طبقات میانی که در قالب نیروهای ملی و ناسیونالیست ابراز هویت می کنند به قلع و قمع تمامی نیروهای آزادیخواه و مخالف استبداد دینی خود مشغول بوده است.

از سوی دیگر تسلط این اقشار بر منابع ثروت کشور و تقسیم فرماندهی مراکز قدرت سیاسی و نظامی میان خویشاوندان خود از آنها طبقه ای تازه به دوران رسیده آفریده است که در تاریخ معاصر ایران همتایی ندارد. حتی آنجایی که نیازهای اقتصادی و روابط خارجی رژیم به ظهور دولت های «میانه روی» رفسنجانی و خاتمی نیز منجر می شود، این خرده بورژوازی افسارگسیخته و فاشیست مآب در کار آنها ایجاد اخلال می کند و کشور را در همه جنبه های زندگی اجتماعی و اقتصادی و دیپلماتیک امروز به بن بستی رسانده است که در مقابل چشمان همه قرار دارد.

تاریخ انقلابهای جهان نشان می دهد که این طبقه نهایتا می بایستی از میان «دشمنان» خود، (اقشار زحمتکش یا متوسط) یکی را انتخاب و به سوی همگونی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با آن برود. با این حال اصرار بیش از اندازه آن در ماندگاری انحصاری در قدرت در ایران راهی جز بزیر کشیدن آن توسط آن «دشمنان» باقی نگذاشته است.

از بازیهای عجیب روزگار و تاریخ ما هم یکی این شده است که امروز طبقه کارگر و زحمتکش ایرانی باید با طبقات مرفه و میانی کشور به یک اتحاد مبارزاتی برسد تا بتواند ایران را از شر نکبت حکومت خرده بورژوازی-مذهبی حاکم خلاص کند!


[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016