سه شنبه 29 فروردین 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تکلیف ما با دولت اوباما! احمد وحدت خواه

احمد وحدت‌خواه
سردرگمی سیاست دموکراتها در مورد ایران را می توان در متن و پیامهای نوروزی آقای اوباما به روشنی مشاهده کرد. او چهار سال پیش از روی مماشات در پیام نوروزی خود تنها با رهبران جمهوری اسلامی سخن گفت. سال بعد با ظهور جنبش سبز نیمی با رژیم و نیمی دیگر با مردم ایران صحبت کرد. سال گذشته از روی سر رژیم گذشت و فقط با مردم ایران گفتگو گرد. امسال دیگر او با خودش حرف می زد!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

ارسطو معتقد بود بعضی از انسانها از شکم مادر سیاستمدار به دنیا می آیند و جامعه می بایستی به آنها به چشم از ما بهتران بنگرد.

فیلسوف انگلیسی توماس هابز برعکس بر این عقیده بود که دنیای سیاست نیز مانند هر شغل و فعالیت اجتماعی دیگر انسانها قواعد تجاری و بده بستانهای خود را دارد و همانطور که یک نانوا با استفاده از آرد و خمیر و تجربه خود نان می پزد و با فروش آن به عوام امرار معاش می کند سیاستمدار نیز با در آمیختن ماده خواسته های اجتماعی با شگردهای ویژه خود متاع سیاست و قدرت را عرضه می کند.

اگر در دموکراسیهای لیبرال غربی اندیشه های فلسفی- سیاسی هابز کم و بیش تعریف دقیقی از نقش سیاست و سیاستمداران در جوامع آنها می دهد، در کشورهای استبداد زده ای مانند میهن ما، جهان سیاست و سیاستمداران ملغمه ای از توطئه و تبانی، دروغ و ریا، زورگویی و فساد، دزدی و غارت و ریختن خون مخالف و رقیب برای اثبات حقانیت و ماندن بر سریر قدرت است.

تا اینجای کار به ریش قبای کسی بر نمی خورد و در حالیکه غربی ها در پناه دموکراسی خود به صلح و آرامش و پیشرفت های اجتماعی دل بسته اند مردم مصیبت زده در کشورهای استبدادی نیز هر روز با یک فاجعه و بدبختی سردرگریبان هستند و رهبران آنان نیز با تحمیق و شلاق و خرافات سوار بر خر مراد.

مشکل اما از آنجا آغاز می شود که روزی از روزها میان این دو جهان متفاوت موضوعی که به حیات جامعه بشری مربوط باشد مطرح شود و دولت و یا دولتهایی برخاسته از میان سیاستمداران غربی ناچار می شوند با نمایندگان یکی از این دولت های استبدادی بر سر آن موضوع حیاتی به گفتگو و یافتن راه حل بنشینند. و این همان گفتگوهای غرب با جمهوری اسلامی بر سر برنامه اتمی رژیم است.

نیاز جمهوری اسلامی به این گفتگوها با توجه به تهدیدات جنگی و تحریمها و آشوب های اجتماعی سیاسی کشور قابل درک است. بر خلاف تصور عمومی، رژیم جمهوری اسلامی همواره خواهان ادامه مذاکرات اتمی بوده است. رژیم از ادامه این مذکرات دو هدف عمده را دنبال می کند. نخست آنکه در غیبت روابط دیپلماتیک ایران با غرب به ویژه آمریکا و انگلیس، این مذاکرات بستر روابط پنهان رژیم با این دو کشور را کماکان بازنگه می دارد، بی آنکه عوامفریبی ها و تبلیغات ضد غربی آن را خنثی کند. از آن گذشته رژیم بیش از آنکه به دنبال تهیه بمب اتمی باشد آفریدن فضای وحشت از دستیابی به آن را در ادامه باج خواهی های خود از جامعه بین المللی موثرتر یافته است.

در مقابل این سیاست شطرنجی رژیم، واشنگتن به عنوان تنظیم کننده سیاست غرب و متحدانش قرار دارد. اگرچه دولت اوباما از آغاز کار خود رودررویی با جمهوری اسلامی را آنطور که در دوران بوش دنبال می شد از اولویت سیاست های خارجی خود کنار گذاشته بود، اما بر ناظران روشن بود که دیر یا زود با توجه به تحولات منطقه و درون ایران روی گرداندن از آن به پیچیده تر شدن بحران هسته ای ایران منجر خواهد شد.

در عین حال تلاش واشنگتن برای به پای میز مذاکره نشاندن جمهوری اسلامی بیش از آنکه معطوف به حل بحران هسته ای باشد بازی دولت اوباما با فاکتور «وحشت ایران اتمی» در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکاست.

برنامه ریزی واشنگتن در اجرای این سیاست که منافع غرب را برآورده می کند مشخص است. از دو حال خارج نیست، یا فشارهای اقتصادی- سیاسی جمهوری اسلامی را به یک عقب نشینی در برنامه اتمی آن می کشاند و یا مذاکرات شکست خواهد خورد.

در حالت اول یک اوبامای «پیروز» در مقابله دیپلماتیک با رژیم ایران جمهوریخواهان «جنگ طلب» را خلع سلاح و همچنان مستاجر کاخ سفید برای چهار سال آینده خواهد ماند. در حالت دوم یا یک اوبامایی که همه تلاش های صلح آمیز خود را بکار برد ولی موفق نشد و یا رقبای حاضر و آماده او بهانه های موجه خود را برای برخورد نظامی با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی در اختیار خواهند داشت.

در این میان تنها چیزی که نه در ذهن سران جمهوری اسلامی و نه در محاسبات غربی ها مطرح شده است سرنوشت ملت اسیر ما و نظر آنها درباره این بده بستانهای سخیف سیاسی است. سرنوشتی که در همه دوران حکومت دموکراتها در آمریکا مورد ملعبه و بازیچه قرار گرفته است، دیروز در حکومت کارتر و کلینتون امروز در دولت اوباما.

سردرگمی سیاست دموکراتها در مورد ایران را می توان در متن و پیامهای نوروزی آقای اوباما به روشنی مشاهده کرد. او چهار سال پیش از روی مماشات در پیام نوروزی خود تنها با رهبران جمهوری اسلامی سخن گفت. سال بعد با ظهور جنبش سبز نیمی با رژیم و نیمی دیگر با مردم ایران صحبت کرد. سال گذشته از روی سر رژیم گذشت و فقط با مردم ایران گفتگو گرد. امسال دیگر او با خودش حرف می زد!

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016