باز هم در دفاع از کشف حجاب، الاهه بقراط
اصلا زنان در ۱۳۱۴ چقدر در جامعه حضور داشتند که بخشنامه کشف حجاب آنان را "مجبور" به برداشتن چادر از سر خود بکند! تقريبأ هيچ! اتفاقأ کشف حجاب برای اين بود که راه زنان را بگشايد، و گشود! اگر زنان با همان حجاب در اجتماع فعال میبودند، چه بسا رضاشاه به اين فکر نمیافتاد که به "کشف" آن بپردازد! و اگر قرار بود کشف حجاب نه به صورت قانونی و از "بالا" بلکه اختياری و از "پايين" میبود، آخوندها همان دماری را از روزگار زنان و مردان طرفدار کشف حجاب در میآوردند که پس از هفتاد سال و هنوز در میآورند!
کيهان لندن ۲۴ مه ۲۰۱۲
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com
هوا گرم میشود و دوباره گشتهای ويژه رژيم که در عين حال محل درآمدی است برای نانخورهای مؤمنی که از کمترين آموزش علمی و تخصص حرفهای برخوردارند، در خيابانها جولان میدهند و مزاحم مردم به ويژه زنان و دختران میشوند. يک مزاحمت قانونی و دولتی مداوم و تحقيرآميز که پيش از جمهوری اسلامی عليه زنان، چه بی حجاب و چه با حجاب، وجود نداشت.
اجرا و اجبار
کشف حجاب «اجباری» را جمهوری اسلامی باب کرد، يعنی «اجباری» را جمهوری اسلامی به دنبال «کشف حجاب» چسباند تا بتواند «حجاب اجباری» خود را بهتر در جامعه جا بيندازد. برخی، حتا از ميان مدافعان حقوق زنان و حقوق بشر، نيز در دام آن افتادند و در يک همراهی ناخواسته در بلندای دمکراتترين نظرات جهان ايستاده و به رضاشاه ايراد میگيرند که چرا «دمکراتيک» رفتار نکرده و از «بالا» به کشف حجاب پرداخته است! گذشته از اينکه هر اقدام اصلاحی اساسا از «بالا» ممکن میشود، ولی بدون قهر دولتی آن هم در شکل بخشنامه، اصلا کشف حجاب در آن دوران، ممکن نمیشد! رضاشاه برای پيشبرد اين اقدام اصلاحی عظيم تمام قد در برابر روحانيتی ايستاد که هنوز پس از هفتاد سال در حال تبليغ مداوم عليه «کشف حجاب» است! نمیشود يک اقدام اصلاحی را درست دانست، ولی قرار دادن قدرت قانون و تضمين دولتی در پسِ آن را نادرست ارزيابی کرد!
اصلا ببينيم زنان در ۱۳۱۴ اساسا چقدر در جامعه حضور داشتند که بخشنامه کشف حجاب آنان را «مجبور» به برداشتن چادر از سر خود بکند! تقريبا هيچ! نبايد شيپور را از سر گشادش نواخت، وگرنه صدای جمهوری اسلامی از آن در میآيد چرا که با تکيه بر «اجباری» بودن کشف حجاب اين واقعيت مهم فراموش میشود که اتفاقا کشف حجاب برای اين بود که تازه راه زنان را در فعاليت اجتماعی بگشايد! اگر زنان با همان پيچه و چادر و چاقچور در اجتماع فعال میبودند، چه بسا رضاشاه اساسا به اين فکر نمیافتاد که به «کشف» آن بپردازد! درست همان گونه که امروز چون چنين حضوری وجود دارد، ايده «پوشش اختياری» در جامعه جا باز میکند. حتا ناصرالدين شاه نيز در سفرهای خود به فرنگ متوجه اين تفاوت شده بود و انديشه کوتاهی در مورد رابطه حجاب با نقش اجتماعی زنان چون صاعقه از ذهناش گذشت ليکن تنگاتنگی رابطه دربار و روحانيت و هم چنين واپسمانگی ذهنی خود شاهان قاجار بيش از آن بود که کشف حجاب از درون دربار فراتر رود. اين همه در حاليست که نخستين جرقههای نياز به اين اصلاح بزرگ در وضعيت زنان را پيش از رضاشاه و در اشعار و نوشتههای روشنفکران متجدد آن دوران میتوان باز يافت. رضا شاه درواقع به خواست کسانی مانند ايرج ميرزا و پروين اعتصامی پاسخ مساعد داد و قانون و حکومت را پشتوانه آن ساخت. کجای اين کار عيب و ايراد دارد؟ چون به نظر بعضیها جامعه آن را نمیخواست يا برايش آماده نبود، نبايد انجام میشد؟ مگر همين امروز که دولتهای دمکراتيک قوانين اصلاحی مثلا درباره محدوديت تأمين اجتماعی تصويب و اجرا میکنند، جوامعشان که آنها را نه مانند رضاشاه بلکه به شکل دمکراتيک روی کار آوردهاند، میخواهند؟! به نظرخواهیهای علمی و مداوم در اين جوامع نگاه کنيد که با وجود مخالفت، با اين همه چطور اين قوانين تصويب و اجرا میشوند. نه به اين دليل که دولتهای اين کشورها نظر مردم را به چيزی نمیگيرند بلکه از اين رو که اين دولتها مسئوليتی را در برابر سرنوشت کشور و آيندگان بر عهده دارند که نظردهندگان و عامه مردم ندارند! در عين حال، اگر قرار بود کشف حجاب نه به صورت قانونی و از «بالا» بلکه اختياری و از «پايين» میبود، آخوندها همان دماری را از روزگار زنان و مردان متجدد و طرفدار کشف حجاب در میآوردند که چهل سال بعد پس از انقلاب اسلامی و تا به امروز از آنها در میآورند!
با کشف حجاب، زنان از چادر و چاقچور بيرون آمده و با کلاه و کت و دامن، پوششی که برای آن دوران «معقول» و برای اين دوران «پوشيده» و برای جمهوری اسلامی «بیحجابی» به شمار میرود، در اماکن عمومی ظاهر میشدند. در فاصله بين ۱۳۱۴ که بخشنامه کشف حجاب ابلاغ شد تا ۱۳۲۰ که رضاشاه مجبور به ترک ايران گشت تنها شش سال فاصله است. در همين مدت کوتاه «کشف حجاب» چنان در جامعه جا افتاد که ديگر داشتن يا نداشتن آن فکر کسی، جز آخوندها و خانوادههای سنتی و مذهبی را مشغول نمیکرد. همين نشان میدهد که جامعه از نظر فرهنگی و اقتصادی آماده پذيرش حضور زنان با هر پوششی که میداشتند، بود. تا تثبيت جمهوری اسلامی، هيچ محدوديتی برای دختران و زنانی که با روسری يا چادر در محل درس يا کار حاضر میشدند وجود نداشت تا جايی که رژيم کنونی حجاب را با زور دوباره به جامعه تحميل کرد. حتا حجاب اسلامی، به شکل روپوش و روسری در رنگهای تيره و عمدتا سورمهای يا سياه با دختران دانشجوی مذهبی از سال ۵۶ به دانشگاهها راه يافت بدون آنکه کسی مانع آنان شود. ولی آنها با اين نوع پوشش، تفاوت خود را با زنان ديگر و هم چنين مردان همکيش خود اعلام میکردند! درست همان چيزی که هدف سياسی و ايدئولوژيک حجاب اجباری است.
تفاوت بزرگ کشف حجاب و حجاب اجباری که برخی آن را با چسباندن «اجباری» به کشف حجاب دو روی يک سکه قلمداد میکنند، در اين است که کشف حجاب ۷۴ سال پيش راه زنان ايران را به سوی زندگی اجتماعی و تلاش برای برابری حقوقی با مردان گشود، ليکن حجاب اجباری ۴۵ سال بعد تلاش کرد تا اين راه را مسدود کند، و البته نتوانست زيرا نيم قرن حضور فزاينده زنان، از نيابت سلطنت (کُفر سياسی آخوندها!) تا وزارت و سفارت و قضاوت و دانش و هنر و ادبيات و ورزش، آن را ناممکن میساخت. حضوری که با چادر و چاقچور امکان نداشت.
ولی اين را نيز نبايد فراموش کرد که رضاشاه بدون پشتيبانی بخش اندکی از روحانيت که بنيانگذاران جمهوری اسلامی و برخی جريانات چپ و ملی آنها را «درباری» میخواندند نمیتوانست به اين مهم جامه عمل بپوشاند. روحانيتی که بخشی از آن خيلی زود رنگ عوض کرد و به خدمت جمهوری اسلامی درآمد و بخشی ديگر در برابر آن ايستاد و با توطئه و نيرنگ از ميان برداشته شد.
پوشش اختياری
اينک نيز در ميان مدافعان حقوق زنان مرتب از اجباری يا اختياری شدن حجاب سخن میرود و اينکه اگر کسی دوست داشت میتواند «حجاب» داشته باشد. اين پرسش بنيادی اما کمتر مطرح میشود که اساسا به چه دليل يک زن بايد حجاب را ترجيح دهد و آن را به طور اختياری استفاده کند؟! آيا، اگر نخواهيم رسالت سياسی حجاب اسلامی را در دوران کنونی در نظر بگيريم، چيزی جز عقايد مذهبی پشت آن نهفته است؟! تفاوت ديگر حجاب اجباری و کشف حجاب به مثابه دو اقدام حکومتی در همين نکته نهفته است: حجاب اجباری يک تحميل مذهبی و ايدئولوژيک است که بر تبعيض جنسيتی و محدوديت نقش زنان در جامعه تأکيد میکند، حال آنکه کشف حجاب يک اقدام غيرايدئولوژيک، مدرن و مترقی و تأکيد بر نقش زنان در جامعه و نخستين گام برای کاهش تبعيض جنسيتی بود.
پيش از جمهوری اسلامی، در حالی که هيچ زنی به خاطر استفاده از روسری و چادر از تحصيل در مدرسه و دانشگاه و يا کار در هر محلی که بود، محروم نمینشد حتا برای بخشهايی از جامعه که بافت مذهبی و سنتی داشتند، تسهيلاتی در نظر گرفته میشد تا با جلب اعتماد خانوادههای مذهبی و سنتی بتوان دختران آنان را به عرصه آموزش و فعاليتهای اجتماعی جلب کرد. کم نبودند دخترانی که حجاب از سوی خانواده آنها به آنان تحميل شده بود و آنها در پناه نهادهای دولتی میتوانستند ابراز وجود کنند. آنها نارضايتی خود را از اين تحميل خانوادگی که زنان و مادران نيز در کنار پدران و برادران در آن نقش داشتند، به اين گونه نشان میدادند که دو کوچه آنورتر يا در خانه دوست، روسری يا چادر را برداشته و به هنگام بازگشت به خانه آن را دوباره بر سر میکردند. کم نبودند کارمندانی در همه عرصههای فعاليت اجتماعی و اقتصادی که از روسری و چادر استفاده میکردند. امکان پوشش اختياری در دوران محمدرضاشاه همزمان با گسترش راديو و تلويزيون و مطبوعات و بالا رفتن سطح آموزش که تا دانشگاه به طور رايگان و همراه با کمکهای جنسی (کتاب و تغذيه رايگان) و مالی (کمک هزينه) ارائه میشد، و همين خاری در چشم آخوندهای مرتجع بود که منابع قدرت خود را از دست میدادند، استفاده از روسری و چادر را به حاشيه راند. بيهوده نبود که تحميل حجاب اجباری به جامعه ايران پس از انقلاب اسلامی نزديک به سه سال طول کشيد و نخستين زمزمه خمينی برای حجاب اجباری در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ با چنان اعتراضی از سوی زنان روبرو شد که خمينی حرف خود را پس گرفت و پس از تثبيت پايههای حکومت خود، آن را نخست در نهادهای دولتی، سپس در بخش خصوصی و آنگاه در خيابانها و اماکن عمومی تحميل کرد.
امروز نيز هنگامی که از «اختياری» بودن حجاب سخن میگوييم، بايد به اين بينديشيم چه کسی از حقوق و سلامت روانی کودکان و دختران جوانی حمايت خواهد کرد که زير فشار خانواده مجبور به استفاده از حجاب به هر شکلی میشوند؟ قانون چه تدابيری برای دفاع از آنان خواهد انديشيد؟
اين سخنان نه در دفاع از سلسله پهلوی که بسی بيش از آنچه کرد میبايست در خدمتگزاری به مردم انجام میداد و در مقايسه با پيش از خود يعنی قاجار، و پس از خود، يعنی جمهوری اسلامی، اتفاقا کاملا قابل دفاع است، بلکه در دفاع از آن حقوقی است که آن سلسله امکان تحقق آنها را فراهم آورد. همين امروز نيز اگر جمهوری اسلامی، به فرض محال، اصلاحاتی را به پشتوانه قانون و قدرت دولتی برای دفاع از حقوق مردم، از جمله زنان، به انجام برساند، بايد از آن دفاع کرد. اين دفاع نه از اين رژيم بلکه از آن اقدامات اصلاحی است. اما آيا کسی ترديد دارد که «جمهوری اسلامی ايران» با «کشف حجاب» آن هم درست مانند رضاشاه از «بالا» حکم نابودی خود را صادر خواهد کرد، درست برعکس رضاشاه که ناماش با آزادی زنان گره خورده است؟! آيا برای شما يک نظام اسلامی که در آن زنان اختيار پوشش خود را داشته باشند، تصورپذير است؟! بيهوده نيست که «حجاب اجباری» حکم علامت دور انداختن و «تاريخ مصرف» را برای جمهوری اسلامی دارد.