سه شنبه 5 فروردین 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چگونه انفجار مين در کوير لوت حميد هاشمی را کُشت، گفت‌وگوی مسيح علی‌نژاد با برادر حميد هاشمی

حمید هاشمی
پس از گذشت سه ماه در حالی دومين انفجار مين هم رخ داد و اين‌بار حميد هاشمی قربانی شد که تاکنون مسئولان نيروی انتظامی هيچ گونه پاسخ و توضيح رسمی درباره چرايی کاشتن مين در کوير لوت ارائه نکرده‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


حمید هاشمی
حمید هاشمی

خانواده حميد هاشمی در گفتگو با مسيح علی نژاد روزنامه نگار آزاد، خبر داده اند که اين کوهنورد ۳۲ ساله ايرانی در اثر انفجار مين در کوير لوت جانش را از دست داد.

آنهامی گويند که اين انفجار ظهر شنبه دوم فروردين در حالی رخ داد که حميد به همراه يک گروه هشت نفری با دو خودروی پاترول در کوير لوت مشغول گردشگری بودند اما ناگهان چرخ خودروی پاترول با مين برخودر می کند و حميد هاشمی در اثر اين انفجار ناشی از برخورد با مين در جا تمام می کند اما چند نفر ديگر از همراهان حميد زخمی و روانه بيمارستان باهنر کرمان می شوند.

«علی» و «بابک» هاشمی دو برادر حميد هاشمی کوهنوردی که جانش را در اثر انفجار مين از دست داده، می گويند که خانواده شان با شنيدن خبر جان باختن حميد دچار شوک شده اند و باور نمی کنند که سفر حميد به کوير منجر به مرگ او شده باشد. آنها می گويند تمام دوستان و همکاران حميد نيز در شوک هستند و متاسفانه فدراسيون کوهنوردی نيز ظاهرا در تعطيلات و ديد و بازديدهای نوروزی به سر می برند و تا کنون هيچ گونه اقدامی برای همدلی و يا اطلاع رسانی انجام نداده اند.

پيش از اين نيز در دی ماه سال ۹۲ امير طالبی يکی از راهنمايان کويرنوردی در کوير لوت بر اثر انفجار مين جانش را از دست داد که آن زمان معاون عمليات فرماندهی انتظامی استان خراسان جنوبی در گفتگويی با خبرگزاری ايسنا کشته شدن امير طالبی بر اثر انفجار مين را تاييد کرده بود.

اکنون بعد از گذشت سه ماه در حالی دومين انفجار مين هم رخ داد و اينبار حميد هاشمی قربانی شد که تا کنون مسولان نيروی انتظامی هيچ گونه پاسخ و توضيح رسمی درباره چرايی کاشتن مين در کوير لوت ارائه نکرده اند.

از سوی ديگر خانواده حميد هاشمی را راهنمايی که از گردگشری مجوز بردن تور به اين منطقه را داشت همراهی می کرد.

علی هاشمی در اين باره می گويد: حميد و دوستانش به همراه آقای دادرس راهنمای شان از خراسان جنوبی وارد کوير لوت شده بود و پيش از ورود نيز طی تماس هايی که با مسولان نيروی انتظامی در خراسان جنوبی داشتند به آنها گفته شد که در شب های گذشته در همين منطقه يک نفر در اثر درگيری با نيروهای اشرار کشته شد اما سرانجام گروه کوهنوردی برادرشان به همراه راهنمای سازمان گردشگری تصميم می گيرند که به کوير لوت بروند. علی هاشمی می گويد که اين سخنان را مسولان پاسگاه نيروی انتظامی در شهداد به او گفته اند.

از او می پرسم پس آيا مسولان نيروی انتظامی تاييد کرده اند که اين مين ها را در منطقه کوير لوت برای مقابله با به گفته آنها اشرار کاشته اند؟

علی هاشمی پاسخ می دهد:

«من با بچه های باشگاه شهداد وقتی صحبت کردم، گفته اند که آقای هاشمی ما وقتی مين ها را چيز کرديم ما خودمان هم با احتياط می رويم، اينها بدون هماهنگی بلند شدند رفتند آنجا و حالا شانس آوردند که از اين هشت نفر فقط يک نفر دچار حادثه شد، احتمال داشت اگر دست اشرار می افتادند، اشرار همه آنها را از بين می برد».

علی هاشمی با بيان اينکه نيروی انتظامی در پيگيری و انتقال پيکر برادرش به آنها بسيار کمک کرده است می گويد که ای کاش مسولان پيگيری کنند تا اين مشکلات ساماندهی شود، ای کاش چند کيلومتر مانده به منطقه ای که برادرم جانش را در اثر انفجار مين از دست داد اعلام می شد که اين منطقه ممنوعه است، يا علامت گذاری می کردند که اين منطقه محل درگيری اشرار است.

متن گفتگوی مسيح علی نژاد با علی هاشمی برادر حميد هاشمی در پی می آيد:

* برادر شما چند سالش بود؟
- برادرم ۳۲ سالش بود.

* حرفه اصلی برادر شما چه بود؟
- حرفه اصلی برادرم کوهنوردی بود، دوازده سيزده سال به اين کار مشغول بود، تور می برد به جاهای مختلف.الان تمام لوازم و وسائلی که همراهش بود تماما لوازم مخصوص کوهنوردی است. برادرم يک کوهنورد بود.

* پس آيا از دوم فروردين که مطلع شديد برادرتان در اثر انفجار مين درگذشت کسی از فدراسيون کوهنوردی با شما تماسی گرفت؟
- نه اصلا هيچ گونه تماسی با ما گرفته نشد، حتی دو نفر از پرسنل شان که شماره کوهنوری هم دارند و مجوز به آنها دادند که تور ببرند. آقای دادرس به عنوان راهنما همره گروه برادرم بود شماره يک نفر از فدراسيون کوهنوردی را به به من داد وقتی تماس گرفتم با اين شماره به من کسی به من گفت الان ايام تعطيل است و کسی نيست ولی اگر کاری از دست من برمی آيد بگو. حتی نتوانستم بگويم که الان من نبايد به شما بگويم چه کاری از دست شما بر می آيد. شما موظف هستی که الان سوار هواپيما شوی و بيايی به منطقه، اين يک شخص عادی نبوده که برايش چنين اتفاقی رخ داد. برای يکی از پرسنل شما چنين اتفاقی رخ داده، شما موظف بودی وقتی به يک نفر مجوز گردشگری می دهی و آنها به شما اطلاع می دهند که چنين اتفاقی برای شان رخ داد شما خودتان بايد بلند شويد و بيايد کرمان.

حمید هاشمی
حمید هاشمی

* پس شما وقتی بالای سر جسد برادرتان رسيديد چه کسی پيگير کار بود؟
- وقتی آمدم کرمان ديدم فقط پرسنل کلانتری دارد کارشان را می کند و از گردشگری آمدند اينجا ولی از فدراسيون کوهنوردی کسی نيامد در حالی که موظف بودند بيايند اينجا و جسد برادرم را منتقل کنند به تهران. ولی اين کار را نکردند اما وقتی يک نفر در آن سر دنيا يک قله را فتح می کنند که هيچ ربطی به آنها ندارد سريع اعلام می کنند که پرسنل کوهنوردیِ ما فلان قله را فتح کرد. شما پرسنل کوهنوردی الان چه حمايتی کرديد؟ حمايت کنيد، وقتی می بينند که ما داغدار هستيم بايد به ما بگوييد آقای هاشمی شما برويد کنار، ما پرسنل کوهنوردی هستيم و جسد را انتقال می دهيم. الان هشت کوهنورد آمدند اينجا وقتی در ميان اين هشت نفر شما به دو نفر مجوز گردشگری می دهيد يعنی آنها جز پرسنل کوهنوردی محسوب می شوند پس شما موظف هستيد بلند شويد بيايند اينجا، يک نماينده بفرستيد و يک مامور بفرستيد، يک خوردو بفرستيد که دنبال کارهای برادرم را بگيريد، اما همه آقايان رفته اند ديد و بازديد، حتی اسکان ما را هم نيروی انتظامی هماهنگ کرده.

* آقای هاشمی الان که نيروی انتظامی به شما اسکان داده و شما پرسنل نيروی انتظامی را می بينيد چه پاسخی به شما می دهند در مورد اينکه اين منطقه مين گذاری شده و ممنوعه است آيا در اين مورد صحبتی شده؟
- پاسگاه نيروی انتظامی که من رفته بودم به ما گفتند که ممکن بود اين بچه ها به دست اشرار کشته شوند.

* پس در واقع تاييد می کنند که خودشان مين گذاری کردند برای اينکه با «اشرار» مقابله کنند؟
- من با بچه های پاسگاه شهداد وقتی صحبت کردم، گفته اند که آقای هاشمی ما وقتی مين ها را «چيز» کرديم ما خودمان هم با احتياط می رويم، اينها بدون هماهنگی بلند شدند رفتند آنجا و حالا شانس آوردند که از اين دو تا ماشين و هشت نفر فقط يک نفر دچار حادثه شد، احتمال داشت اگر به دست اشرار می افتادند، اشرار همه آنها را از بين می برد. بعد که بچه ها وقتی يک کم اصرار کردند گفتند که خب سهل انگاری از اين طرف بوده، حتی فدراسيون کوهنوردی هم برای اينها نامه نداده، حالا آنهايی که در راس هستند بايد بيايند يک ساماندهی بکنند.

* يعنی اين منطقه حتی علامت گذاری شده هم نيست؟ اطلاع رسانی نشده که مين گذاری شده، درست است؟ چون چند ماه قبل هم آقای امير طالبی هم در اثر همين حادثه انفجار مين در لوت کشته شده. آيا ممکن بود اگر اطلاع رسانی شده بود چنين اتفاقی رخ ندهد، درست است؟
- احسنت بايد حالا يک کيلومتر مانده به آن منطقه اعلام کنند که اين منطقه نظامی است يا منطقه مين گذاری شده يا حالا محل درگيری اشرار است. چون ايام نوروز هم بود بايد اعلام می شد. من که آنجا بودم ديدم که مسافران نوروزی هم آمده بودند آنجا. لااقل يک کيلومتر مانده به منطقه بايد اطلاه می دادند، اما اين را هم بگويم اين بنده خداها ( پرسنل نيروی انتظامی) سر محل يعنی جايی که مين منفجر شده بود هم رفتند. خيلی هم خودشان همکاری کردند و تا جايی که من اطلاع دارم شب تا صبح پيگير اين مسائل بودند که ببينند اين بچه ها چه شدند، پرسنل پاسگاه پيگير بودند.

* شما الان جسد برادرتان را تحويل گرفتيد…
- بله جسد …. کارهايش انجام شده( گريه آقای هاشمی باعث می شود که مصاحبه اينجا قطع شود)

او سپس ادامه می دهد:

الان سه شب و روز است که حميد توی سردخانه خوابيده است، همه زير پتو خوابيده اند ولی اين جوانی که آنجا خوابيده، چشم هايش نيمه بسته، دهانش نيمه باز، دست هايش کنار هم…..( گريه )…نمی دانم خانم علی نژاد چه بگويم..ميلياردها تومن هم به من پول بدهند برادرم که بر نمی گردد….

برگرفته از [وبلاگ مسيح علی‌نژاد]

[فایل صوتی گفت‌وگوی مسيح علی‌نژاد با علی هاشمی را با کلیک اينجا بشنويد]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016