یکشنبه 20 فروردین 1385   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيا همجنسگرايي در طبيعت ديده مي شود؟ حميد شيرمحمدي

پيش از اين يكي از هموطنان سوالي مطرح كرده بود در خصوص اينكه آيا همجنسگرايي يا همجنسبازي در حيوانات هم ديده شده است؟ و آيا اين پديده مشابه همجنسگرايي يا همجنسبازي در انسان است؟ و آيا چنين مشاهداتي در ديدگاه اخلاق گرايان نسبت به همجنسگرايي موثر بوده است و اصولاً چه برداشتي از آن ميتوان داشت؟ اين بود تا برخوردم به خبري از سايت اينترنتي بي بي سي. خبر اين بود كه پليس شهر لاك نو در شمال هند كه(ظاهراً بخاطر ريشه كن شدن كليه جرم و جنايتها در شهر، مدتي بود كه كاملاً بيكار بنظر ميرسيد و علت وجودي خود را از دست داده بود!) با استفاده از يك دام اينترنتي موفق ميشود يك مرد همجنسگرا را به دام بياندازد و از او براي كشف و دستگيري تعداد ديگري همجنسگرا (كه ظاهراً تتمه جنايتكاران باقي مانده در شهر بودند!) استفاده ميكند. رئيس پليس اظهار داشته بود كه اين مجرمين بخاطر اعمال غيرطبيعي شان Unnatural act دستگير شده اند. ظاهراً همجنسگرايي در هندوستان بعنوان يك عمل غيرطبيعي با مجازات تا 10 سال حبس روبروست.
و اما پاسخ ما: بعنوان مقدمه شايد بد نباشد در مورد هدف از مطرح شدن چنين سوالي كمي توضيح دهيم. در جستجوي هنجارهاي "خوبي" و "بدي" رفتارهاي آدمي نظريه هاي مختلفي بيان شده است. شايد يكي از قديمي ترين اين نظريات به اپيكتتوس Epictetus و سزار ماركوس آورليوس ( فيلم گلادياتور را به ياد داريد؟) پايه گذاران مكتب Stoicism در 300 سال قبل از ميلاد نسبت داده شود. مطابق نظر اين مكتب آنچه در طبيعت اتفاق مي افتد منطقي، درست و معيار سنجش خوبي و بدي است. بدين ترتيب تمام رفتارهاي هماهنگ با طبيعت خوب تلقي ميشود. در عصر جديد و همزمان با توجه و بررسي بيشتر علوم تجربي به طبيعت و روابط ميان موجودات، اين سوال ميان اخلاق گرايان خداباور مطرح شد كه اگر طبيعت و كل آفرينش را بعنوان يك مجموعه بي نقص كه محصول يك آفريدگار بي نقص است (فتبارك الله احسن الخالقين) پذيرفته باشيم، در اينصورت مشاهده اتفاق افتادن رفتاري در طبيعت معياري براي سنجش حسن و قبح عملي چنين رفتاري در جامعه انساني نيز خواهد بود؟ به اين معني كه اگر خداوند متعال چنين رفتاري را در ميان ديگر مخلوقات خويش مي پسندد پس چه دليلي دارد كه ما خود را از مجموعه قوانين آفرينش جدا بدانيم؟ اگر همجنسگرايي در ميان حيوانات اتفاق مي افتد از دو حال خارج نيست: يا اين مسئله را بعنوان يك خطا و نقصي در خلقت اين موجودات (كه فاقد اراده انساني قابل سوال و عقاب هستند) مي پذيريم كه در اينصورت اين خطا را به آفريننده آنها نسبت داده ايم (و اين خلاف اعتقاد ما به دانش و قدرت و عدالت مطلق خداوند است)، و يا اينكه آن را نيز بعنوان يك رفتار صحيح اما نادر مي پذيريم كه در اينصورت شامل آفرينش انسان نيز ميشود. حداقل اين است كه در اينصورت نميتوان بر همجنسگرايي انگ غيرطبيعي بودن زد و آن را بخاطر غيرطبيعي بودن محكوم و غيرقابل پذيرش دانست. در عرف عام هم بارها كلمات "طبيعي" و "غيرطبيعي" را هم معني با "درست و پسنديده" و "نادرست و غيرپسنديده" بكار ميبريم. از آنطرف برخي سوال ميكنند آيا طبيعي بودن يك رفتار دليل بر اخلاقي بودن آن هم هست؟ آيا اگر حيوانات تحت شرايط خاصي به رفتاري (مانند همجنسگرايي يا خوردن فرزندان خود) روي مي آورند، ميتوان اين امر را دست آويز مناسبي براي تأييد رفتارهاي مشابه انسان هم تصور كرد؟ آيا واقعاً رفتار حيوانات ميتواند الگوي رفتاري انسان نيز قرار بگيرد يا ما در رفتارهاي اخلاقي خود از ملاكها و معيارهاي ارزشيابي ديگري استفاده ميكنيم؟
البته هدف من در اينجا نقل پاره اي بررسي ها و مشاهدات و در واقع پاسخ به سوال اول است و اينكه آيا از اين مشاهدات چه نتيجه عقلاني يا اخلاقي ميتوان گرفت (يا نميتوان گرفت) را به ديگر متكلمان و اخلاق گرايان و درهرحال خود خوانندگان واگذار ميكنيم.

1. ديده شده است كه گاهي حيوانات ماده ميمونهاي Rhesus (عامل Rh خون منسوب به آنهاست) معروف به Macaque اقدام به رفتاري شبيه به رفتار حيوانات نر و ماده حين جفت گيري ميكنند. دليل اين رفتار بخوبي درك نشده است. آيا اين رفتار بخاطر كسب موقعيت برتر در گروه و يافتن جفتهاي نر قوي تر است. آيا اين مسئله فقط از روي لذت و سرگرمي است؟
2. محققين با بررسي گونه هايي از پرندگان كه به شكل تك همسري تشكيل خانواده ميدهند دريافتند كه با توجه به تغيير در تعادل عرضه و تقاضا، مواردي از همجنسگرايي در مادگان و نرها ديده ميشود. براي مثال با افزايش تعداد خانواده هاي شامل يك نر و چند ماده ميزان همجنسگرايي مادگان افزايش مي يابد و برعكس ميزان همجنسگرايي نرها كاهش پيدا ميكند.
3. يك بررسي در اكتبر 2003 ميلادي توسط Dr. Charles E. Roselli et al نشان داده است كه حدود 8 تا 10 درصد از ميش هاي نر (در يك گروه 27 نفره تحت آزمايش) تمايلات همجنسگرايانه از خود نشان ميدهند (حتي زماني كه محروم از ماده ها نباشند). بررسي هاي مقايسه اي ظاهراً نتوانسته عامل اجتماعي خاصي در توجيه اين پديده را ارائه كند. معاينه و مقايسه مغز دو نوع ميش همجنسگرا و دگرجنسگرا نشان داده است كه اندازه هسته جنسي دوشكلي بيضوي ovine Sexually dimorphic Nucleus (واقع در منطقه پره اپتيك هيپوتالاموس قدامي) در گروه دوم بزرگتر از اقليت همجنسگراست. از طرفي سطح آنزيم Aromatase mRNA در اين قسمت از مغز ميشهاي دگرجنسگرا بالاتر از گروه ديگر بوده است و اين احتمال وجود دارد كه توانايي ساخت هورمونهاي استروژني در سلولهاي مغز آنها بيش از همجنسگرايان باشد. با وجوديكه اندازه هسته قدامي هيپوتالاموس در ميمونهاي رزوس نر بزرگتر از ماده هاست، از اين لحاظ شباهتي بين اين اندام در ميمونهاي ماده همجنسگرا و نرهاي دگرجنسگرا پيدا نشده است.
4. موشهاي ماده اي كه بصورت آزمايشي در دوران جنيني تحت تأثير هورمونهاي استروئيدي مردانه قرار گرفته اند رفتاري مشابه موشهاي نر را در دوران جفت يابي از خود نشان ميدهند. آيا حضور غيرمعمول هورمونهاي مردانه در دوران جنيني نقش مهمي در رفتارهاي همجنسگرايانه موشهاي ماده داشته است؟ آيا اين نتايج را ميتوان به انسان نيز تعميم داد. برخي فرضيات نيز حاكي از اثر توليد برخي آنتي بادي ها در خون مادر نسبت به آنتي ژنهاي فرزند پسري بوده است كه طي زايمان بعدي تشديد شده و به خون وي انتقال يافته است. آيا بررسي هاي علمي توانسته است درستي چنين فرضيه اي را به اثبات برساند. در برخي بررسي ها نيز اثر نيكوتين در خون مادر بعنوان عاملي در ايجاد تمايلات همجنسگرايانه فرزندان دختر در نمونه هاي حيواني عنوان شده است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




5. در ميان پرندگان برخي گونه هاي پنگوئن، شترمرغ ها و فلامينگوهاي نري ديده شده اند كه اقدام به پيوندهاي خانوادگي با همجنسان خود كرده و تشكيل لانه داده اند ( ديده شده است بعضي از اين جفت ها حتي زماني كه امكان انتخاب آسان ماده ها را داشته اند جفت هاي نر خود را رها نكردند). در باغ وحش پارك مركزي نيويورك نمونه هاي متعددي از پنگوئن هاي گونه chinstrap را ميتوان يافت كه در طول عمر جفتهاي همجنس خود را رها نكرده اند.
6. بونوبوها Bonobo گونه اي از ميمونهاي آفريقايي نزديك به انسان اند كه گرايشات جنسي متنوع در آنها بسيار معمول تر از ديگر حيوانات است. مطابق برخي بررسي ها حدود 75 درصد از روابط جنسي به منظور توليد مثل نيست و تقريباً تمامي آنها دوجنسگرا bisexual محسوب ميشوند. ظاهراً اينگونه روابط بعنوان ابزاري براي تخفيف تنشهاي بين افراد استفاده ميشود.
7. گونه اي از دلفين هاي نر نوجوان معروف به "بطري-دماغي" در روند تكاملي خود براي رسيدن به بلوغ اغلب اقدام به برقراري روابط جنسي موقت با نرهاي ديگر ميكنند. محققين احتمال ميدهند كه اين رفتارها احتمالاً به منظور برقراري پيوندهاي عاطفي درازمدت بين اعضاء گروه ايجاد ميشود. بعضي بررسي ها نشان داده است كه چنين جفتهايي به كمك هم به تعقيب ماده و محصور كردن و متوقف كردن آنها در ايام جفت گيري مي پردازند.
8. در ميان گونه اي از قوهاي متعلق به استراليا مشاهده شده است كه دو نر اقدام به تشكيل لانه ميكنند و حتي ممكن است با پذيرفتن يك ماده در ميان خود توليد مثل كرده و حتي بعد از تخم گذاري ماده را از گروه خود خارج كنند. ديده شده است كه شانس زنده ماندن جوجه ها در لانه هايي كه دو نر از آن حمايت ميكنند بيش از ديگر لانه ها (با حمايت يك نر ويك ماده) مي باشد. موارد مشابه نيز در ميان پنگوئن هاي ساكن پارك ها و باغ وحش ها ديده شده است (گاهي آنها از يك تكه سنگ بعنوان تخم در لانه استفاده كرده اند).
9. گونه اي از مارمولك ها Whiptail در مواقع جفت گيري و عدم حضور نرها دچار تغييرات رفتاري- زيستي خاصي ميشوند. از آنجائيكه آنها بصورت بالقوه توانايي تكثير بدون حضور نرها را نيز دارند كه به آن Parthenogenesis گفته ميشود، در اين زمان مارمولك هاي ماده با سطح استروژني كمتر (كه آماده باروري نيستند) با انجام رفتارهاي جنس نر به تحريك جنسي و باروري بهتر مارمولك هاي ماده اي كه سطح استروژن بالاتري دارند و آماده باروري هستند كمك ميكنند.
البته تنوع روابط جنسي در حيوانات به همجنسگرايي محدود نميشود و موارد زيادي از ايجاد پيوند بين دو گونه نزديك كه منجر به فرزند شده است ديده شده است (مثل اسب و خر، و همينطور شير و ببر). نكته جالب توجه اين است كه افشاي نتايج اين بررسي ها قدمت چنداني ندارد و ظاهراً بسياري از حيوان شناس ها تمايل چنداني به كند و كاو و ورود به چنين مسائل "سياسي، مذهبي، اجتماعي" بحث انگيز نداشته اند.

دکتر حميد شيرمحمدي





















Copyright: gooya.com 2016