پنجشنبه 4 خرداد 1385   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فلسفه؛ رياضي يا انسان گرا؟ درباره ادموند هوسرل، ا. سلطانزاده

Edmund Husserl 1859 – 1938

ادموند هوسرل - شكست مجدد علمي نمودن فلسفه!

ادموند هوسرل ، نظريه پرداز فلسفه پديده شناسي “فنومنولوگي“، درآغاز قرن 20، مانند برتراند راسل، رياضي داني بود كه فيلسوف گرديد. بايد يادآوري نمود كه تاكنون متفكرين بورژوازي غرب، هر 30-40 سالي يكبار ادعا كرده اند كه توانستند فلسفه را “علمي“ نمايند. هوسرل بااشاره به اينكه فلسفه غرب بعداز 2500 سال هنوز نتوانسته به علم تبديل شود، اعلان نمود كه او سرانجام آنرا با پايه: علوم رياضي، تجربي و علم منطق، سيستماتيك نموده ، گرچه اوبارها عقايد و نظرات فلسفي و منطقي خودرا تغيير داد و سرانجام سر از فلسفه زندگي و اگزيستنسياليستي در رابطه باانسان، درآورد. مورخين فلسفه بااشاره به اينكه هوسلر يك فيلسوف: بي وطن آلماني زبان يهودي تبار بود، نوشتند كه فلسفه پديده شناسي او انعكاس زندگي شخصي اش ميباشد. نازيها بعد از پيروزي ، اورا كه استاد دانشگاه بود، درسال 1933 به مرخصي اجباري فرستادند و زمانيكه اوحتا 80 ساله شده بود، از ورودش به دانشگاه، يعني محل كارسابقش جلوگيري نمودند وشاگرد او يعني هايدگر را رئيس دانشكده فلسفه درجنوب آلمان نمودند. يكي ازدلايل مشكل بودن نظرات هوسلر، اين است كه او اغلب از واژهها و مفاهيمي استفاده ميكند كه نامشخص و چند معني و چندپهلو هستند وهر خواننده اي ميتواند آنها را به سليقه خود تفسير و معني و ترجمه نمايد. گرچه لغت فنومن در زبان يوناني به معني ظاهر شيئي است، ولي فلسفه فنومنولوگي اورا ماهيت شناسي اشياء و مقوله ها تفسير و معني نموده اند. هوسرل درپايان عمر آرزو ميكرد كه كاش بجاي اشغال به فلسفه بورژوازي، گلهاي باغچه همسايه راآب ميداد!. اوميخواست فلسفه را به يك علم واقعي و اصيل تبديل كند، چون درنظر او فلسفه ازآغاز تاكنون هميشه ادعاي علمي بودن كرده ولي هيچگاه علمي نشده بود. درپايان عمر بعلت آمدن فاشيسم در اروپا، هوسرل سراغ زندگي انسان و مسايل اگزيستنسياليستي و شناخت انسان رفت؛ يعني اينكه او در پروژه علمي نمودن فلسفه بر مبناي رياضي و علوم تجربي، سرانجام شكست خورد .باتوجه به معني يوناني واژه فنومن ، فلسفه هوسلر ميخواست باكمك ظاهرشناسي به ماهيت شناخت ظاهر و پديدهها برسد . اوميخواست باكمك پديده شناسي، فلسفه را به علمي : اصيل، جدي، سختگير، واقعي، مطلق ، و منطقي ، تبديل كند. فلسفه، طبق هدف آغازين اش، مهمترين و جدي ترين مثال علوم با ادعاي شناخت مطلق است. باوجود اينهمه اغتشاشات فكري،فلسفه پديده شناسي هوسلر توانست دوباره به دانشگاهها راه يابد و فلسفه مورد توجه پروفسورهاي غيراجتمايي و غيرسياسي شود. جنبه ديگر فلسفه هوسلر دراين بود كه خواست باكمك وسايل و راههاي كفرآميز به شناخت خدا برسد !.
فلسفه فنومنولوگي يا پديده شناسي تعالي خواه او ، ميانه راهي است بين نظريه جهانشناسي باستان و تجربه گرايي دوره مدرن، و همسايه تنگاتنگ متافيزيك عقلگراي ايده آليسم آلماني. 45000 صفحه مطالب فلسفي بجا مانده از هوسرل شامل كتابهايي مانند : پاياننامه دكتراي اوپيرامون نظريه متغيرها درحساب و رياضيات ـ جستارهاي روانشناسانه پيرامون معني عدد – فلسفه حساب و معادلات – جستارهاي منطقي روانشناسانه – فلسفه بعنوان علمي اصيل و جدي- متن سخنراني پيرامون آگاهي زماني دروني انسان- منطق ظاهري تعالي جو – تحقيقات دكارتي درزبان فرانسه – فلسفه دربحران بشر ازوپايي – متن سخنراني پيرامون بحران روانشناسي و علم اروپايي – بحران علوم غربي و پديده شناسي تعالي خواه – ايدههايي براي يك پديده شناسي اصيل و فلسفه پديده گرايي- هستند. كتاب سه جلدي “ تحقيقات منطقي “ او، انتقاد از روانشناسي متكي به شناخت ارسطويي؛ ولي بدون ايده آليسم ارسطويي است .
هوسلر كوشيد ميان فلسفه و علوم تجربي وصلتي ايجادنمايد. درنظر اوعلوم تجربي نيازي به دلايل وپايه هاي فلسفي دارند. فنومنولوگي اودرجستجوي ساختار دروني آگاهي است؛ آگاهي ارادي و هدفمندي كه عينگرا است . شعار فلسفه پديده شناسي هوسلر،بازگشت مجدد به اشياء است . او الهام رانيز منبع شناخت ميدانست ومدعي بود كه آگاهي رنگ و بوي الهام دارد . بعدها از هوسلر انتقاد شد كه او گاهي ميان دوصندلي جا خوش ميكند . گروه ديگري فلسفه اورا هميشه براساس نظريه شناخت بحساب مي آورند. او مينويسد كه احساس نيز در پروسه شناخت نقش مهمي بعهده دارد. تفكر اورا ميتوان ادامه فرهنگ عصر روشنگري و فلسفه خردگرايي دانست ، گرچه چپها او را فرزند ايده آليسم مدرن بحساب مي آورند. او ميگفت كه منطق و رياضيات نيز نشانه هاي روانشناسانه دارند. فلسفه پديده شناسي هوسلر تعثير مهمي روي جريانات فلسفي مانند : اگزيستنسياليسم – انسانگرايي – فلسفه زبان – علم روانشناسي- و علم تاويل و تفسير- بجا گذاشت. منقدين او ميگفتند كه نبايد فراموش نمود كه انسان در طبيعت و جهان نامتناهي ،حتا يك حرف مهم الفبايي در كتاب وزين و حجيم و عظيم جهان و كائنات ،نيست.
هوسلر مينويسد كه بجاي تجاوز خودسرانه سيستم ها و مكاتب رنگارنگ فكري ،بايد بسوي شناخت ماهيت اشياء و پديدهها رفت . درنظر او، فلسفه، شناختي است مطلق كه خلاف مكاتب : آته ايستي- ناتوراليستي – ونسبي گرايي ، درجستجوي معني زندگي نيز است. اوبجاي رئاليسم، از ايده آليسم تعالي خواه ،حرف ميزند . فلسفه او نه تنها فلسفه حساب و رياضيات بود، بلكه اساس آن بر روش هاي مثبت گرا، تجربه گرا ، و تجزيه و تحليل، بود. درآغاز قرن 20- فلسفه رياضي هوسرل ميان دو مكتب ايده اليسم و ماترياليسم قرار گرفت. اوميخواست باكمك يك علم فلسفي سختگير، به شناخت خدا و به زندگي حقيقت خواه ،برسد. صاحب نظران بعدها ادعا نمودند كه هوسرل درطول فعاليتهاي فلسفي اش ، حداقل 2 تا 4 بار نظرات خودرا تغيير داده. در كلاس درس هرگاه دانشجويي از او پرسشهاي تئوريك و ايده ئولوژيك مي نمود ، هوسلر با تمسخر ميگفت كه : پول خرد نداريد ؟ ؛ منظور او اين بود كه پرسشگر از موضع بالاي خود قدري پائين بيايد.
هوسلر كوشش براي علمي نمودن فلسفه را، عكس العملي ميدانست درمقابل فلسفه ادبي و استتيك نيچه -و فلسفه مذهبي غيرعلمي كيركگارد. بعدها فلسفه پديده شناسي او تعثير زيادي روي همعصرانش گذاشت. امروزه اشاره ميشود كه : هايدگر، سارتر، و برگسن زير تعثير اوقرار گرفتند. شعار بازگشت به خود اشياء، را بعدها فنومنولوگهايي مانند هايدگر و سارتر نيزتعقيب نمودند. جنبش فلسفه پديده شناسي درسال 1904، متفكريني مانند : ماركوزه – كيركگارد- دريدا – گادامر – و برگسن رانيز تحت تعثير قرار داد و در كشورهاي : فرانسه ، آمريكا، لهستان و ژاپن ، طرفداران زيادي يافت . فلسفه رياضي هوسلر را زير تعثير فلسفه تجربه گرايان آلماني بشمار مي آورند.
ادموند هوسلر بين سالهاي 1859 – 1938 زندگي نمود . گرچه پسرش در جنگ جهاني اول سرباز ارتش آلمان بود و در فرانسه كشته شد، نازيها بدليل يهودي بودن او ، به اذيت و آزارش پرداختند. هواداران او مدعي شدند كه فلسفه اودرشرايط بحران فرد و اجتماع هم، ميخواهد كه عقلگرا بماند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




هوسلر براي حل بحران عصر جديد پيشنهاد ميكند كه بايد به يك جهانبيني طبيعي ماقبل تئوري تكيه داد تا بيگانگي ميان زندگي و خردگرايي برطرف گردد. او بحران فرهنگي آنزمان را نتيجه جنون نسبي گرايي و عقلگريزي درجامعه دانست و به مبارزه با روانشناسي گرايي پرداخت كه درادامه تجربه گرايي، همچنان در قرن 19 مسلط به تفكر شده بود. دشمني او با رئاليسم بدليل تجربه گرايي آن ، و مبارزه اش با روانشناسي گرايي بدليل ذهني و شخصي بودن آن رشته است، چون درنظر او روانشناسي هميشه از علمگرايي فرار ميكند . با وجود همه مخالفت و مبارزه هوسلر با واقعگرايي و نسبي گرايي ، اين دو ،از شاخه هاي مهم فلسفه وجود فرهنگ غرب شدند. هوسلر آندو را دليل بحران فرهنگي گوناگون دوره مدرن ميدانست . فلسفه نسبي گرايي ميگويد كه بيشتر مقوله ها مانند : آزادي ، عدالت ، رفاه ، نيكي و غيره ، نسبي هستند و نه حكمهايي ابدي و آسماني . و بايد قبول كرد كه انواع و اشكال زندگي متضاد وجود دارد و انواع معني ، تفسير و ارزش گذاري واقعيات . در نظر آنها ، تنوع و كثرت مهم است و نه وحدت و يك نواختي . اين دونظريه توانستند تاكنون روي جزيره آرام فرهنگ فلسفي غرب به زندگي ادامه دهند. فلسفه هوسرل سالها بين شنوندگان جهاني طرفداراني يافت و يكي از مهمترين شاخه هاي مهم فلسفه نيمه اول قرن بيست شد.





















Copyright: gooya.com 2016