بخوانید!
23 آبان » مسی رکورد گلزنی پله در یک سال را شکست
23 آبان » پايان نسل لژيونرهاي ايراني 21 آبان » تيم ملی فوتسال ايران از جام جهانی حذف شد 21 آبان » کیروش در مصاحبه نيمه تمام: حتما بايد ازبکستان را ببريم 21 آبان » فوتبال جوانان آسيا: شکست سنگين تيم ملی فوتبال جوانان ايران از کره جنوبی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پايان نسل لژيونرهاي ايرانيجام جم آنلاين: لژيونرها در فوتبال ايران جايگاهي ويژه دارند، بخصوص اگر قرار باشد در يك باشگاه مطرح اروپايي بازي كنند. نخستين بار اين حسين صدقياني بود كه واژه لژيونر را به فوتبال ايران آورد. مرحوم صدقياني حدود 70 سال پيش براي ادامه تحصيل به بلژيك رفت اما تحصيلات او با فوتبال گره خورد و او در مدت حضورش در اين كشور براي شارلواي بلژيك توپ زد.
زماني كه جديكار به اروپا منتقل شد، باشگاههاي ايراني سازماندهي تعريف شدهاي نداشت، به همين دليل انتقال جديكار به ويكتوريا كلوپ برلين بدون طي شدن روند اصولي صورت گرفت. هر چند در آينده اين وضع تغيير كرد و انتقال بازيكنان به تيمهاي خارجي به منبع درآمدي براي تمامي باشگاهها تبديل شد. حضور بازيكنان ايراني در ليگهاي خارجي در دهههاي 50 و 60 به صورت جسته گريخته ادامه داشت كه شايد سرآمد آنها حميد عليدوستي بود؛ بازيكني كه حضوري كوتاه مدت در فوتبال آلمان داشت. اما حضور جدي بازيكنان ايراني در ليگهاي برونمرزي بخصوص ليگهاي اروپايي از سال 76 آغاز شد. درخشش تيم ملي فوتبال ايران در جام ملتهاي 96 امارات موج بسيار بلندي داشت كه اين موج، بازيكنان ايراني را به بوندس ليگاي آلمان رساند. علي دايي و كريم باقري به آرمينيا بيلهفلد آلمان پيوستند و خداداد عزيزي نيز راه كلن را در پيش گرفت. پس از اين انتقالهاي بزرگ فوتبالي، بتدريج پاي بازيكنان ديگري هم به بوندسليگاي آلمان باز شد؛ بازيكناني نظير مهدي مهدويكيا، مهدي پاشازاده، داريوش يزداني، علي موسوي، سيروس دينمحمدي، سرژيك تيموريان، رسول خطيبي و وحيد هاشميان. حضور پرشمار بازيكنان ايراني در اروپا كه بين سالهاي 97 تا 2001 اتفاق افتاد فقط به بوندسليگاي آلمان خلاصه نشد چرا كه لژيونرهاي ايراني بتدريج راه ليگهاي بلژيك و اتريش را پيدا كردند. مهرداد ميناوند در سال 98 به اشتورم گراتس اتريش پيوست و سپس به شارلواي بلژيك ملحق شد. رضا ترابيان نيز در فصل 99-98 به استاندارد ليژ بلژيك منتقل شد و داريوش يزداني پس از سپري كردن يك دوره عاري از موفقيت، راه رويال شارلوا را در پيش گرفت. فرهاد مجيدي نيز حضوري كوتاهمدت را در راپيدوين اتريش تجربه كرد و مهدي پاشازاده هم پس از نيمكتنشينيهاي بيپايان در سال 2003 به اتريش رفت و تا سال 2007 در سه باشگاه اشتروم گراتس، راپيدوين و آدميرا واكر توپ زد. پس از اينكه موج حضور بازيكنان ايراني در بوندسليگاي آلمان فروكش كرد، اين علي سامره بود كه با ثبتنام خود به عنوان اولين ايراني شاغل در كالچوي ايتاليا چراغ لژيونرهاي ايران را روشن نگه داشت. رحمان رضايي هم پس از سامره به ليگ ايتاليا رفت و نسبت به سامره بسيار درخشانتر در ليگ اين كشور ظاهر شد. انتقال كريم باقري به چارلتون انگلستان نيز اتفاق جديد ديگري در فوتبال ايران بود كه نويد حضور بازيكنان ايراني بيشتري را در ليگ جزيره ميداد كه البته اين تصور عملي نشد و در سالهاي آينده فقط اين آندرانيك تيموريان بود كه موفق شد خود را به ليگ برتر انگلستان و باشگاه بولتون برساند. حضور حامد كاويانپور در ليگ تركيه و عليرضا حقيقي در باشگاه روبينكازان روسيه هم از ديگر اتفاقات جالب تاريخ لژيونرهاي ايراني محسوب ميشود. يك دستهبندي براي لژيونرها حضور بازيكنان ايراني در ليگهاي اروپايي نه فقط بار فني و البته مالي قابل توجهي براي آنها دارد، بلكه تيم ملي فوتبال را نيز منتفع ميكند. تيم ملي فوتبال با بهرهگيري از بازيكنان شاغل در ليگهاي معتبر اروپايي وجههاي بهتر و قابل توجهتر دارد، اما چيزي كه در اينجا مورد توجه قرار ميگيرد ميزان تاثيرگذاري بعد مالي انتقال لژيونرها بر فوتبال ايران است. مسلما باشگاهي كه بازيكن متبوع خود را به ليگهاي برونمرزي منتقل ميكند سود مالي قابل توجهي را به دست ميآورد، اما بررسي سوابق انتقال لژيونرها حاكي از آن است كه مديريت ناصحيح باعث شده در بيشتر مواقع باشگاهها بابت انتقال بازيكنان به ليگهاي اروپايي نفع زيادي نبرند يا اگر هم اين اتفاق افتاده، افرادي خاص از اين وضع بهرهمند شدهاند. اگر جنبه مالي و نه فني ملاك قرار بگيرد همه لژيونرهاي تاريخ فوتبال ايران را ميتوان به چهار دسته تقسيم كرد . دسته اول بازيكناني هستند كه با حضورشان در ليگهاي خارج از كشور، باشگاههاي سابق خود را به بهترين شكل منتفع كردند، بازيكناني نظير مهدي مهدويكيا يا علي دايي. در دسته دوم نيز بازيكناني قرار ميگيرند كه هر چند به ليگهاي خارج از كشور راه يافتند اما نه خودشان چندان منتفع شدند و نه باشگاههاي سابقشان. دسته سوم هم متشكل از بازيكناني است كه فقط خودشان بابت اين انتقال سود قابل توجهي به جيب زدند و در واقع سر باشگاهها كلاه رفت. دسته چهارمي از بازيكنان لژيونر نيز وجود دارد. اين لژيونرها با انتقالي خارج از چارچوب انتقال نه فقط باشگاههاي خود را صاحب يك درآمد كلان نكردند بلكه باعث شدند اين باشگاهها بعضا از سوي فيفا با ضرري قابل توجه روبهرو شوند. لژيونرهاي آبي با اينكه استقلاليها هرگز مانند پرسپوليسيها به لژيونرهاي موفقي تبديل نشدند اما در يك بازه زماني هشت ساله حضوري پررنگ در ليگهاي اروپايي داشتند. فتحاللهزاده كه هميشه نبض نقل و انتقالات داخلي را در دست داشت، تبحر بالاي خود را در ترانسفر بازيكنان به ليگهاي خارج از كشور هم نشان داد. استقلال در زماني كه بازيكنان ايراني موقعيت بسيار مناسبي براي پيوستن به ليگ اروپايي داشتند، سودهاي كلاني كرد و بابت انتقال بازيكناني نظير علي موسوي، مهدي پاشازاده و داريوش يزداني به بايرلوركوزن و انتقال سيروس دينمحمدي به ماينس و موارد ديگر بسيار پولدار شد. پولدارهاي اسپانيايي جواد نكونام اين روزها شايد بابت جدايي از اوساسونا خيلي پشيمان باشد. نوسانات شديد بازار ارز ميتوانست باعث شود نكونام بابت تمديد قرارداد با اوساسونا بسيار سود كند، يعني همان اتفاقي كه الان براي مسعود شجاعي، ديگر بازيكن ايراني اين تيم افتاده است. در حالي كه شجاعي حتي نيمي از كارايي نكونام در اوساسونا را نداشته، خيلي بيشتر از او پولدارتر شده است. او كه سال 2008 در ازاي قراردادي به مبلغ 9 ميليون يورو به اوساسونا پيوست، اين روزها به خاطر وضع نامساعد ارز در كشور بابت حضور در تيم اسپانيايي و دستمزدي كه ميگيرد، سود قابل توجهي به جيب زده است. با توجه به اوضاع ارز در كشور چندان عجيب نيست اگر بدانيم مسعود شجاعي بهگران ترين بازيكن تاريخ فوتبال ايران تبديل شده است. جواد نكونام سال 2006 در ازاي قراردادي به ارزش 3/5 ميليون يورو از الشارجه امارات به اوساسونا پيوست و طي 6 سال حضورش، جزو گرانترين بازيكنان اين تيم محسوب ميشد. آنهايي كه برد كردند نوسانات شديد بازار ارز در كشور اگر براي هيچ كس نان نداشته باشد، براي لژيونرها آب دارد! عليرضا حقيقي كه با قرارداد 750 هزاريورويي به روبين كازان روسيه پيوست تا امروز سه ميليارد و 750 ميليون تومان سود كرده است. حقيقي در سال 90 به روبين كازان روسيه منتقل شد. پرسپوليسيها بابت انتقال دروازهبان خود به اين تيم روسي حداقل يك ميليارد تومان سود كردند. آندرانيك تيموريان نيز به ليگ قطر و تيم گمنام الخريطيات پيوست اما همين تيم گمنام در شرايطي كه ارز در كشور بالا و پايين ميشود، سودي ده ميليارد توماني براي اين بازيكن به همراه داشته است. اين در حالي است كه اصل مبلغ آندو با قطريها سه ميليون دلار بود. هادي عقيلي نيز با 1/5 دلار به القطر پيوست اما اكنون حداقل شش ميليارد تومان به جيب زده است. بدترين زمان ممكن نسل لژيونرهاي فوتبال ايران در زمان بدي منقرض شده است. تحريمها كه تاثيري بيسابقه روي قيمت ارز گذاشته است، ميتوانست باعث شود بازيكنان ايراني بيشتر از هر زماني صاحب سودهاي سرشار شوند. در سالهاي گذشته كه ارز نوسان چنداني نداشت لژيونرها خواسته يا ناخواسته تيمهاي باشگاهي سابق خود را با درآمدهايي قابل توجه روبهرو ميكردند، درآمدهايي ميلياردي كه اكنون ديگر آرزوي هر باشگاهي شده است. ديگر اثري از جادوهاي لژيونرها نيست زيرا نسل آنها كمكم در حال انقراض است. وقتي در اين اوضاع بد اقتصادي جنبه مالي انتقال بازيكنان به تيمهاي خارجي رنگ ميلياردي به خود ميگيرد ديگر توانايي فني و ميزان تاثيرگذاري اين بازيكنان در تيمهاي خارجي چه اهميتي ميتواند داشته باشد؟! ترانسفري كه عايدي نداشت انگيزههاي مالي دليل اصلي جدايي فريدون زندي از استقلال اعلام شد، اما گفته ميشود عدم تمايل همسر انگليسي او براي زندگي در ايران نيز دليل ديگر ترك استقلال از سوي هافبك تيم ملي بوده است. زندي سي و دو ساله در ابتداي فصل با عقد قراردادي به مبلغ 900 هزار دلار به تيم الاهلي قطر پيوست تا فوتبال خود را در اين تيم دسته دومي ادامه دهد. قرارداد 900 هزار دلاري زندي با قطريها تقريبا هيچ سودي براي استقلاليها نداشت و فتحاللهزاده بابت اين ترانسفر اجباري نتوانست براي باشگاه استقلال درآمدي كسب كند. محروميت از يك درآمد بزرگ زير پا گذاشتن قوانين توسط برخي باشگاهها هنگام انتقال يك بازيكن در موارد متعددي مشكلساز شده است. باشگاههاي ايراني ميتوانستند درآمد بيشتري بابت انتقال بازيكنان به خارج از كشور كسب كنند، اما بيتجربگي اين باشگاهها در اين زمينه و منفعتطلبي صرف بازيكناني كه به هيچ عنوان منافع باشگاه خود را هنگام ترانسفر در نظر نميگيرند، از اين امر مهم جلوگيري كرده است. در زمينه انتقال بازيكنان ايراني به باشگاههاي خارجي، مديريتي متخصص وكاردان نيز وجود ندارد و اين خلا يكي ديگر از عواملي است كه باعث شده باشگاههاي مختلف تا امروز درآمد چنداني بابت انتقال بازيكنان خود به خارج از كشور نداشته باشند. غيرازپرسپوليس و استقلال جز در مواردي نادر هيچ باشگاه ديگري در ايران موفق نشده است تا امروز يك ترانسفر تمام عيار با سودي سرشار داشته باشد. شايد يكي از دلايلي كه باعث شده تعداد لژيونرهاي ايراني هر سال كم و كمتر شود به بيتدبيري باشگاهها برميگردد كه اين بيتدبيري به ضرر خود اين باشگاهها تمام شده است؛ چرا كه آنها را از يك درآمد جانبي قابل توجه محروم كرده است. ضعف فني فوتبال ايران دليل مهم ديگري براي كاهش تعداد لژيونرهاست، اما ضعف ساختاري باشگاهها نقش مهمتري را در اين خصوص ايفا ميكند. Copyright: gooya.com 2016
|