دوشنبه 4 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رنگ نظام ما! يادداشت های وزير بيت رهبری (۱۴)، طنزنوشته های امين الله رهبر

امين الله رهبر
دیروز که برادران اتمی‌ به دیدنم آمده بودند یکی از دانشمندان اتمی ما که روسی را خیلی خوب می‌داند یعنی روس است که فارسی را خیلی خوب حرف می‌زند با لهجه شیرینی گفت از قول ما به مقام معظم رهبری بگویید هیچ نگران برنامه نظامی آمریکا نباشند هر چه آمریکاییها به روز کنند ما هم به روز می‌کنیم. بعد زیر گوشم گفت به ایشان بگویید که ما جنگ سرد را همینطوری چهل سال کش دادیم. هی آنها به روز کردند، هی ما به روز کردیم...

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بسمه تعالی

دوشنبه 9 جمادی الاولی (14 اردیبهشت و 4 می) تا یکشنبه 29 جمادی الاولی (3 خرداد و 24 می)

خدا شاهد است که این سفر به استان اسلامی کردستان اینقدر ما را به خود مشغول کرد که اصلا نفهمیدیم این ده بیست روز چطور گذشت. التماس و دعا دارم که شما خوانندگان مؤمن و مسلمان این تأخیرات بنده را در به روز کردن این یادداشت‌ها ببخشید. گفتم «به روز» یاد برنامه‌های نظامی آمریکای جنایتکار افتادم که می‌گویند دوباره آنها را «به روز» کرده‌اند. یادم باشد مذاکرات امروز را با مقام معظم رهبری حتما برایتان بنویسم. با آن همه تدارکات امنیتی و سوق الجیشی اصلا نمی‌شد دست به خامه برد و چیزی مرقوم کرد. ولی واقعا که سرشیر و عسل مردم مسلمان کردستان را در هیچ جا نخوردم. یک دامداری اسلامی به راه انداخته‌اند که نگو و نپرس. البته سرمایه و ماشین‌آلاتش در دست برادران سپاه است ولی مردم زحمتکش و مسلمان کردستان هم خیلی خوشحال هستند که اینطور در آنجا سرمایه‌گذاری می‌شود و پول نفت اسلامی‌مان در این راههای مفید و مولد مصرف می‌شود. در تمام این روزها مشغول گزارش دادن به مقام معظم رهبری بودم که تصمیم گرفتند به جای کیش و استراحت شخصی به مردم مسلمان و مؤمن کردستان سری بزنند. فقط اگر طوری بود که از ترس اشرار و ضد انقلاب و فریب خوردگان مجبور نمی‌شدیم خیلی نقل مکان‌ها را مخفیانه انجام بدهیم، بیشتر با امت مسلمان کردستان ارتباطات برقرار می‌کردیم.

آن روزی هم که برای کوه پیمایی رفته بودیم، مقام معظم رهبری خیلی ناراحت بودند از این که کردها این همه کوههای قشنگ و آسفالت شده دارند، ولی هیچ کس آن دور و برها پیدایش نبود. خبرگزاری‌های اسلامی ما خبر کوه پیمایی مقام معظم رهبری را با عکس و تفصیلات پخش کرده‌اند و می‌توانید آنها را سرچ و دانلود بفرمایید. استغفرالله از این عبارات غیراسلامی که این برادر پاسدار حجت‌زاده که ماشاءالله خیلی جوان مؤمن و خوش و بر و رویی است به ما یاد داده است.

مقام معظم رهبری از مقامات محلی پرس و جو فرمودند که چرا مردم به کوه نمی‌روند؟ چرا ورزش نمی‌کنند؟ مقامات محلی هم مثل همیشه چاپلوسی کردند و چون روز جمعه بود گفتند همه رفتند نماز جمعه! مقام معظم رهبری خیلی خوشحال شدند و فرمودند عذرشان بجاست و اشکالی ندارد. ولی مقامات محلی مگر ول کن بودند؟ گفتند که امت مسلمان کرد از صبح زود برای نماز جمعه هجوم می‌آورند و تا غروب می‌مانند و باید به زور آنها را از مصلی بیرون کنیم. من که خودم اصلا چاپلوس نیستم و از چاپلوسی مانند پدر بزرگوارم خیلی بدم می‌آید با ایما و اشاره به مقامات محترم حالی کردم که مقام معظم رهبری که بلانسبت بلانسبت احمق تشریف ندارند. ولی مقام معظم رهبری که لبخند رضایت بر لبشان نقش بسته بود فرمودند: بارک الله، بارک الله و تبارک الله. بعد فرمودند همه کوهها در کردستان همینطور آسفالت است؟ تا مقام کرد دهان باز کند من پیشدستی کردم و عرض کردم استحضار دارید که برای حفظ وحوش است که استانداری مؤمن کردستان تصمیم گرفته همه جا را آسفالت نکند. مقام معظم رهبری سر تکان دادند و فرمودند صحیح است صحیح است. بعد رو به خبرنگاران فرمودند خسته شدیم دیگر، اگر عکس گرفتن تان تمام شد برگردیم و سخنرانی‌مان را بکنیم. ما که هنوز دو قدم از خودروهای اسلامی- آلمانی‌مان دور نشده بودیم، به امر رهبر معظم جمهوری اسلامی برگشتیم.

از همین گفتگوها و گزارش‌های من بود که مقام معظم رهبری در سخنرانی کوبنده‌شان به نامزدهای ریاست جمهوری اسلامی‌مان کوبیدند و گفتند اینقدر تخریب نکنند و درباره وضع کشور و خودشان اینقدر دروغ نگویند. فرمودند: «بنده که از همه این آقایون وضع کشور رو بیشتر می‌دونم» منظورشان همان من بودم که همه این خبرها را درباره وضع کشور و وضع نامزدها به ایشان می‌دهم. خدا را شکر که خودشان هم کوه‌های آسفالته کردستان را به چشم دیدند. باورشان نمی‌شد. بر که می‌گشتیم چند بار فرمودند این همه کوه در دوران حکومت ما آسفالت شده؟ بنده هم هر بار عرض کردم خود مقام معظم رهبری که به چشم دیدید.

بنازم به این همه بی‌اعتمادی که مقام معظم رهبری نسبت به مقامات و مسئولان مسلمان کشور اسلامی‌مان دارند. همیشه می‌فرمایند اگر تو نبودی من نمی‌دانم از چه کسی باید درباره وضع میهن اسلامی و امت اسلامی‌مان با خبر می‌شدم. در این مواقع عرض می‌کنم انشاءالله و تعالی که خداوند شما را برای این امت نگاهدارد، من هم نوکر و چاکری هستم که جز خدمت کاری نمی‌کنم.

روزی هم که برگشتیم شب سفره نذری در بیت رهبری بود به مناسبت بازگشت مبارک مقام معظم رهبری که صحیح و سالم از سفر انتخاباتی خود بازگشتند. مقام معظم رهبری معتقد بودند که این سفر «انتخاباتی» نبود. فرمودند ما که انتخاب نمی‌شویم و به این تبلیغات احتیاج نداریم. عرض کردم ولی حضور شما در آن منطقه بسیار حیاتی بود. سخنرانی‌های شما همه نشان می‌داد که دلتان در گرو چه کسی است. مقام معظم رهبری اول کمی دلخور شدند و فرمودند حواست باشد از این حرفها در مطبوعات اسلامی ما چاپ نشود. دل ما که این وسط هیچ نقشی ندارد. هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. عرض کردم البته شما که نماینده خدا هستید و امت هم باید رأی بدهند تا آنچه خدا می‌خواهد بشود. خندیدند و فرمودند تو که میدانی برای ما هیچ فرقی نمی‌کند. خداوند مأموریتی به ما داده است که باید به انجام برسانیم. امت هم وظیفه دارند که رأی بدهند تا ما بتوانیم این وظیفه را به نحو احسن انجام دهیم. فرقی نمی‌کند به کی رأی بدهند و رییس جمهوری اسلامی ما چه کسی باشد فقط باید مؤمن به ما و نظام ما باشد که ماشاءالله همه‌شان هستند. بیشتر از این چه می‌خواهیم؟

سفره نذری خیلی آبرومند و خوب بود. سفرای خارجی هم دعوت داشتند. از بورکینافاسو تا روسیه. سفیر روسیه از من خواست به عرض برسانم که می‌خواهد خصوصی به حضور برسد. سفیر پاپ هم پیغامی داشت که از ذکر آن در اینجا معذورم. یک دفتر خاطرات دیگر دارم که آن را در آنجا می‌نویسم برای پس از مرگم.

صبح روز بعدش هم پس از ملاقات‌های بی حد و حساب و جواب به هدایایی که برایمان به مناسبت بازگشت از کردستان اسلامی فرستاده بودند، به حضور رسیدم. مقام معظم رهبری از بیخوابی شکایت فرمودند. فرمودند قم که می‌رویم همیشه خیلی خوب می‌خوابم. ولی در این سفر کردستان و حالا هم در تهران اصلا خوب نمی‌خوابم. البته مقام معظم رهبری همه جا دوای خواب میل می‌فرمایند. تنها در قم وقتی بیدار می‌شوند- برای ادرار ریختن- باز هم می‌خوابند، ولی در جاهای دیگر نمی‌خوابند و خوابشان نمی‌برد. حالا هم که این انتخابات اسلامی فکر می‌کنم بیخوابشان کرده است. شبی دو سه ساعت بیشتر نمی‌خوابند و ناراحت هستند. بعد هم که آن تگرگ وحشتناک در تهران آمد و حتی خواب قیلوله را هم از ایشان گرفت. فرمودند بگو چندتا از این کوههای اطراف تهران را هم آسفالت کنند که بتوانیم بالا برویم. منظور مبارکشان البته با خودرو بود. عرض اطاعت کردم و عرض کردم انشاءالله بعد از انتخابات همه را آسفالت می‌کنیم.

دو روز پیش هم می‌خواستم خبر خوش بدهم که مقدمات سفر کیش برای تابستان دارد فراهم می‌شود ولی فرمودند که از عربستان خاک بر سر و عربهای خلیج فارس خبرهای ناخوش میرسد. نسوان در عربستان به سینما میروند و در تلویزیون ظاهر میشوند و حتی رانندگی می‌کنند و حق رأی و کذا و کذا به دست آورده‌اند. به سفرای آنها بگویید همه این مصائب در زمان آن شاه ملعون بر سر ما آمده و به نفعشان است به راهی که ما اجبارا در آن افتاده‌ایم، نیفتند. من هم خبر کیش را به یک روز دیگر مثلا بعد از انتخابات موکول کردم که اگر اخلاقشان خوش نبود، با آن خوش بشود.

این روزها خبرهای نگران کننده زیاد می‌رسد. همه را گذاشته‌ام در یک وقت مناسب به عرض مقام معظم رهبری برسانم. بعضی‌ها پیش بینی می‌کنند ممکن است در حول و حوش انتخابات بین طرفداران نامزدهای مختلف درگیری شود. تا حالا هم چند درگیری اینور و آنور بوده ولی مقام معظم رهبری معتقدند این چیزها برای شادابی و نشاط انتخابات خوب است. ولی من خوف دارم مبادا در همان روز انتخابات درگیری پیش بیاید. بعضی از نامزدها می‌خواهند افراد خودشان را برای نظارت بگمارند و دولت هم ممانعت می‌کند. مقام معظم رهبری به همه نامزدها پیام دادند برادروار انتخابات را پیش ببرند و آبروی نظام را نبرند. ولی همه چیز را که نمی‌شود با توصیه و حکم حکومتی درست کرد. این توصیه‌ها را که نمی‌شود به امتی کرد که هر فردش ساز خودش را می‌زند.

از خبرهای مهم جهان این بود که آمریکاییها تا دو سال دیگر می‌خواهند در عراق بمانند. البته این خبر مال چند ماه پیش است ولی به حال ما که فرقی نمی‌کند. مقام معظم رهبری فرمودند دست شما درد نکند! ولی بعد فرمودند کاش آمریکاییها در زمان امام (ره) به عراق و افغانستان حمله می‌کردند تا ایشان نیز قدرت شیعه را در منطقه می‌دیدند. مقام رهبری همیشه درباره امام (ره) سکوت می‌کنند و من تعجب کردم از این که ایشان چنین آرزویی را ابراز فرمودند.

وقتی امروز به زیارت مقام معظم رهبری رفتم مقام رهبری از اینکه درباره سخنرانی‌های ایشان در کردستان اسلامی به اندازه کافی تبلیغ نشده شدیدا ناراحت بودند. ترسیدم دق دلی مبارک را سر من خالی کنند که هنوز از سفره نذری آن شب دل پیچه دارم. به ایشان عرض کردم این سخنان به اندازه‌ای گهربار و با ارزش هستند که احتیاج به هیچ گونه تبلیغی نیست. ولی به هر صورت از ناراحتی ایشان ناراحت شدم. وجود نازنینشان متأسفانه از این موضوع تب کرد. از بس ناراحت شدم کمر من هم درد گرفت. عرض کردم فکر نمی فرمایید با این سن و سال نباید زیاد روی این مسائل حساسیت به خرج بدهید؟ گاهی عرایض مرا قبول می فرمایند و بعد فراموش می‌فرمایند. شعر سعدی به یادم آمد:

به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار

که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار

ولی در هیچ برّ و بحری هر چقدر هم فراخ باشد آدمی مثل مقام معظم رهبری که من افتخار بندگیش را داشته باشم پیدا نمی‌شود.

نزدیک بود یادم برود جریان به روز شدن برنامه‌های نظامی آمریکای جنایتکار را بگویم. دیروز که اتمی‌ها به دیدنم آمده بودند یکی از دانشمندان اتمی ما که روسی را هم خیلی خوب می‌داند یعنی روس است که فارسی را خیلی خوب حرف می‌زند با لهجه شیرینی گفت از قول ما به مقام معظم رهبری بگویید هیچ نگران برنامه نظامی آمریکا نباشند هر چه آمریکاییها به روز کنند ما هم به روز می‌کنیم. بعد زیر گوشم گفت به ایشان بگویید که ما جنگ سرد را همینطوری چهل سال کش دادیم. هی آنها به روز کردند، هی ما به روز کردیم، هی آنها به روز کردند هی ما به روز کردیم.

دانشمند اتمی روسی- ایرانی اینقدر این را تکرار کرد که به سرفه افتاد. وقتی این را بعدا برای مقام معظم رهبری تعریف کردم از ته دل خندیدند و گفتند اگر آن به روز کردنها نبود که انقلاب اسلامی ما پیروز نمی‌شد. دیدم واقعا که مقام معظم رهبری با هوش شامخی که دارند چقدر مسائل را دقیق می‌فهمند و چقدر خوب و عالی تحلیل می‌فرمایند. بعد فرمودند ما نمی‌فهمیم این آمریکایی‌ها که می‌دانند سیاست‌های کلان کشور اسلامی ما در دست ماست مستقیما چرا برای خود ما پیام نمی‌فرستند. عرض کردم آخر آمریکاییها ولی فقیه ندارند. آنها فقط یک فقره رییس جمهور دارند که همه کاره است. فرمودند یعنی مثل ماست؟ عرض کردم نخیر، قدرتش که به گرد پای شما هم نمی رسد ولی عادتشان این است که برای رییس جمهورها پیام بدهند. حالا هم منتظرند رییس جمهوری اسلامی ما دوباره انتخاب بشود. مقام معظم رهبری سرشان را تکان دادند و در حالی که مقابل جانماز سبزشان آماده نماز ظهر می‌شدند فرمودند به این میرحسین موسوی بگو رنگ سبز رنگ خاندان نبوت و خاندان ما و رنگ نظام ماست اگر می‌خواهد امت را رنگ کند عیبی ندارد ولی با رنگ خودمان به فکر رنگ کردن ما نیفتد. من تعظیم کردم و از اتاق خارج شدم. فهمیدم غیر از برادران و خواهران بی بی سی منابع دیگری هم هستند که برای مقام معظم رهبری خبر می‌برند. ظن‌ام به این برادر پاسدار حجت زاده رفت که در وفاداریش شک ندارم ولی امروز که آمده بود کمپیوتر مرا به روز کند دیدم که به دستش یک جُل نذری سبز بسته بود.
--------------------------------------------------------------
يادداشت های هفته آينده را شنبه آينده خواهيد خواند.





















Copyright: gooya.com 2016