پنجشنبه 16 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سپاه "اسب تروای امنيت" را به محله‌ها می‌فرستد! بابک داد

بابک داد
اين يادداشت بنا ندارد وجود ناامنی و ناهنجاری‌های اجتماعی در سطح جامعه را ناديده بگيرد و يا انکار کند. اما هم‌زمانی انتشار فيلم‌ها و خبرهای ناامنی‌های مشهود در شهرها با انتخابات، می‌تواند باعث تقاضای مردمی از سپاه و بسيج برای کنترل امنيتی شهرها باشد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا
ناامنی ها و زورگيری ها در آستانه انتخابات «عمدی» است


نکته: اين يادداشت منکر وجود ناامنی و ناهنجاری در جامعه امروز ايران نيست. اما بخش زيادی از آن و انعکاس رسانه ای اش را پروژه ای سياسی می داند و قصد دارد تا با چيدن چند قطعه در کنار هم، زاويه ديگری بر اين موضوع باز کند.

از شش ماه قبل از انتخابات رياست جمهوری ۸۸ هم همين ناامنی های علنی در جامعه رايج شدند. قمه کشی ، عربده کشی، حمله به ماشينها در ترافيک، ضرب و جرح عابران و زورگيری های بی هدف. در شکايت شهروندان به پليس، نيروی انتظامی يک پاسخ ظاهرا" منطقی داشت: "کمبود پرسنل داريم"! با اوج گيری تقاضای مردم برای تأمين امنيت، ناگهان سپاه به عنوان نيروی نجات بخش وارد صحنه شد و در هر محله اتاقک های آهنی «بسيج محله» کاشت و عده ای بسيجی امنيت محله ها را به دست گرفتند. به ناگهان تمام اراذل و اوباش غيب شدند و امنيتی در حد بالا در محلات و شهرها شکل گرفت. با فروکش کردن اين ناامنی ها، و در حالی که حدود چهار ماه به برگزاری انتخابات مانده بود، بسيج محلات مأموريت بزرگتری را انجام داد که کسی به آن توجهی نداشت. نيروهای بسيج به عنوان امين مردم، آزادانه به شناسايی فعالان انتخاباتی، گرايش افراد مؤثر به ستادها و شناسايی خانه هايی که جلسات انتخاباتی محلی در آنها برگزار می شد پرداختند. ديگر خبری از اراذل و اوباش نبود [انگار آنها به طور خودجوش(!) به مخفيگاههای خود بازگردانده شده بودند!] و بسيج محلات به بهانه سرکشی به محله، تمام اطلاعات سياسی لازم را جمع آوری و ثبت می کردند.

در فروردين ماه ۸۸، اشخاصی با عنوان «مأمور مالياتی» به منازل شهروندانی مراجعه می کردند که هنوز اطلاعات دقيقی از اتفاقات درون آن خانه ها به دست بسيج محله نيفتاده بود، و جالب اينکه آدرس منزل مورد نظر و اطلاعات اوليه را از نيروهای مستقر بسيج محله می گرفتند و سئوالات آن مأموران مالياتی(!) بيش از آنکه مالی باشد، سياسی بود. بدين ترتيب سپاه پاسداران با استفاده از اسب تروايی به نام "بسيج محله" که خود مردم خواهان آن بودند، توانست يک بانک اطلاعاتی از شهروندان ايجاد کند تا در مرحله بعد از انتخابات که قرار بود بدون حضور وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران امور امنيتی و اطلاعاتی کشور را يکسره در دست بگيرد، از آن اطلاعات استفاده کند. و چنان هم کرد.

ساعتی بعد از پايان رأی گيری و اعلام پيروزی ۶۳ درصدی احمدی نژاد، تمام نيروهای بسيج محله ناگهان مأموريت تازه ای يافتند و در برخی محلات نظير شهرکهای پرجمعيت کرج و اطراف آن [بعدها خبرهای مشابه از نقاط ديگر کشور هم رسيد]، به همراه نيروهای يونيفورم پوش نظامی سپاه در حمله ای ناگهانی به خوابگاههای دانشجويی، ستادهای محلی و منازل انتخاب شده اشخاص متنفذ ستادها و روزنامه نگاران و... حمله ور شدند و از ديدگاه خود، کانون های احتمالی فتنه را در «نطفه» خفه و کنترل کردند. بدين ترتيب هنوز صبح شنبه ۲۳ خرداد از راه نرسيده بود که ستادهای محلی فراوانی را لااقل در کرج و حاشيه شهر بزرگ تهران به کنترل خود درآوردند و بازداشتهای موقت تا عصر شنبه از مرز هزارها نفر هم گذشته بود. يک نکته بسيار جالب که بعدها در عکسهای منتشره از سرکوبهای معترضان توسط بسيجيان فاش شد، حضور و همراهی همان «اراذل و اوباش قمه بدستی» بود که شش ماه قبل از آن، وظيفه داشتند جامعه را ناامن کنند و وحشت عمومی را به جايی برسانند تا مردم، جلوی پای نيروهای بسيج محله و اسب تروای سپاه آب و گلاب هم بپاشند!

اين ورود رندانه بسيج و سپاه به پروسه انتخابات، برای کنترل تمام روند آن از چند ماه مانده به رأی گيری تا بعد از آن بود که در انتخابات سال ۸۸ با هوشمندی انجام گرفت. اين يادداشت بنا ندارد وجود ناامنی و ناهنجاريهای اجتماعی در سطح جامعه را ناديده بگيرد و يا انکار کند. اما همزمانی انتشار فيلمها و خبرهای ناامنی های مشهود در شهرها با انتخابات، می تواند باعث تقاضای مردمی از سپاه و بسيج برای کنترل امنيتی شهرها باشد. با به دست گيری کنترل امنيتی کشور، بدون آنکه برچسب دخالت نيروهای نظامی در انتخابات به سپاه و بسيج بخورد، اين دو عنصر پرشمار نظامی کشور عملا" انتخابات را از آغاز تا پايان کنترل و برگزار می کنند و نتيجه همانی می شود که نظاميان سبزپوش تحت امر بيت رهبری طراحی کرده اند!

فيلمها و عکسهايی که از ناامنی های مديريت شده(!) در رسانه های اصولگرا و حکومتی منتشر می شوند، چند نکته اصلی دارند:

اول: اين تصاوير به طرز عجيبی شفاف و نزديک به صحنه جرم هستند و همه اتفاقات را از اول تا آخر نمايش می دهند! اراذل و اوباش هم نه توجهی به دوربينها دارند و نه تلاشی برای تخريب آنها می کنند! در فيلم حمله به يک قهوه خانه در اصفهان که چندی قبل منتشر شده، فيلمبردار حتی يک پرژکتور ضعيف هم بهمراه داشت که به روی سوژه ها نور می انداخت تا تصاوير بهتری از وحشت جوانان در قهوه خانه ضبط کند!

دوم: تصاوير در اکثر موارد، به گونه ای ضبط شده اند که چهره اراذل و اوباش را نشان نمی دهند. آنها اخيرا" از ماسکهای آلودگی هوا استفاده می کنند اما معمولا" دوربين پشت سر آنها قرار می گيرد و فقط هيبت جسمی و قمه و عربده هايشان را نشان می دهد. عدم نمايش چهره اراذل، بخاطر شناسايی نشدن بعدی آنها توسط مردم است [که در عکسهای سرکوبهای اعتراضات ۸۸ برخی از آنها در کنار فرماندهان پليس و بسيج حضور داشتند و شناسايی شدند!] و از طرفی اين بهانه را برای پليس فراهم می کند که ادعا کند مجرمان قابل شناسايی نيستند و پرونده قابل پيگرد قانونی نيست!

سوم: به نظر می رسد کسانی که در اين تصاوير با سر تراشيده و لباسهای گشاد و قمه به دست می آيند و در اين نمايش وحشت به مردم حمله می کنند، در اصل قمه کش و «اينکاره» نيستند و جز به هم ريختن کافه(!) و زدن زخمهای سطحی و ايجاد وحشت وظيفه ای ندارند. مهم اين است که آنها بايد نمايشی نزديک به واقعيت(!) از يک ناامنی را اجرا کنند و بروند. بماند که باز بدليل غيرحرفه ای بودن آنها، گاهی مرتکب فاجعه هم شده اند و به جای خراش، زخمهای کاری به شهروندان زده اند. مهم اين است که اين روش زورگيری علنی، با هيچکدام از روشهای عقلانی جرم همخوانی ندارد و مجرمان آنقدر ابله نيستند که مثلا" با قمه های نيم متری شيشه چند خودرو را در ترافيک بشکنند و عربده بزنند و در بروند! مگر آنکه کسانی باشند که از سوی نيرويی حمايت می شوند. بزهکاران و مجرمان، بيشتر از هر چيز به «فايده و هزينه» عمل خود فکر می کنند و اگر فايده کارشان از خطرش کمتر باشد، اصلا" دست به چنين حماقتی نمی زنند که مثلا" يک آدم منتظر را در کنار درب خانه ای «خفت» کنند و کيف و کت او را بردارند و بروند! بدون اينکه بدانند توی آن کيف چيس؟ آنها اگر ندانند در کيف او درآمدی قابل تقسيم برای هر چند نفرشان وجود ندارد، هزاران شهروند از اين کيف به دستها را ناديده می گيرند و می روند. اما اينکه چرا يکباره از راه می رسند و درست زير يک دوربين مدار بسته به يک شخص حمله می شود، مطمئنا" کار يک بزهکار مست و اوردوز هم نيست. در فيلم منتشره در سايت عصر ايران، محلی که دوربين مدار بسته دارد و اين اتفاق را از سر تا ته ضبط کرده، متعلق به کجاست؟ به بانک يا يک اداره خاص؟ منزل عادی که دوربين مدار بسته شان را رو به خيابان و ماشينهای عبوری تنظيم نمی کنند! اگر آن دوربين متعلق به يک مرکز قابل حفاظت است، پس چرا سيستم پشتيبانی، نگهبانی، خط مستقيم پليس و امثال اينها را ندارد و آنها وارد عمل نمی شوند؟ آيا می توان باور کرد که برای يک خانه مسکونی، در کوچه ای يکطرفه، يک دوربين مدار بسته نصب کنند تا فقط بی خيالی ماشينهای عبوری و بی تفاوتی همسايه روبرويی را از يک زورگيری ثبت نمايد؟!

چهارم: نکته اصلی که در گزارش تصويری سايت محافظه کار "عصر ايران" روی آن تمرکز زيادی کرده اند، تأکيد بر "بی توجهی عابران" و به تماشا ايستادن آنهاست. اين يعنی در صورت بروز ناامنی اجتماعی، روی واکنش و دفاع مردم نمی شود حسابی کرد و آنها از ترس جان، وارد صحنه نمی شوند. اصرار دوربين و گوينده بر اين "بی تفاوتی عمومی" که البته تا حدود زيادی هم واقعيت دارد، هدفی ديگر غير از بررسی اين آسيب اجتماعی را دنبال می کند: می خواهد بگويد ای مردم! امنيت شما را فقط حکومت می تواند تضمين کند، نه همشهريان تان! رسيدن جامعه به چنين نتيجه تلخی و درک چنين تنهايی دردآوری، که ديگر کسی به داد کسی نمی رسد، آنقدر برای يک حکومت استبدادی و اقتدارگرا نتيجه و فايده دارد که شمارش آنها از حوصله اين بحث خارج است.

نظاميان تابع بيت رهبری در برنامه ای که طراحی می کنند، به اين می انديشند که بدون اينکه بخواهند بطور علنی ديکتاتوری را اعمال کنند، از قدرت مانور و ترفندهايی که در «دموکراسی» هست استفاده کنند تا يا با فريبکاری، رأی مردم را به سمت نامزد خود هدايت کنند و يا در صورت افشای تقلب انتخاباتی، کنترل امنيتی جامعه را از دست ندهند و با همان چماقی که اين روزها به بهانه تأمين امنيت مردم بيرون آورده اند، بر سر معترضان بکوبند و شائبه نظامی شدن فضا هم به چشم نيايد.

به همين دليل من بر اين باورم که «دموکراسی» بيششتر از خود ديکتاتوری، امکان عمل به ديکتاتورها می دهد. بخصوص اگر ديکتاتوری دينی باشد و بخواهد با ترفندهای دينی از ابزار مردمسالاری در جهت بقای خود استفاده کند، راهش حسابی هموار است. در ميان حاکمان کشور ما که «تقیّه و نيرنگ» را مباح می دانند، می توان سالهای سال با نمايش دموکراسی و رأی گيری و انتخابات، در واقع ديکتاتوری دينی را پيش برد. امنيتی کردن جامعه قبل از انتخابات، فقط يکی از راهها برای آماده کردن چماقهايی است که قرار است بر سر مردم معترض کوبيده شوند. و رسانه های حکومتی با نمايش دادن و با بزرگنمايی اين ناامنی ها و دامن زدن به اين وحشت عمومی، به اين روند کمک می کنند. اينجاست که آگاهی مردم، باطل السحر اين دسيسه هاست و شايد بتواند نقشه ها را خنثی کند. اگر به آگاهی بها داده شود. و همين است که حکومت، مطبوعات مستقل، روزنامه نگاران و آگاهی دهندگان را همواره «دشمن» می داند.

پی نوشت: لينک خبر و فيلم سايت عصر ايران، با اين عبارت جالب "زوم روی صحنه های مهم!".
http://www.asriran.com/fa/news/244622/%D8%B2%D9%88%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%82%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-
فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد [خاطرات زندگی مخفی بخش دوازدهم]
http://www.babakdad.blogspot.fr/2012/12/12.html
فيس بوک همگانی بابک داد
http://www.facebook.com/babakdad.page


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016