حسن خمينی: نامزدی من درانتخابات آتی رياست جمهوری کاملا منتفی است
سيدحسن خمينی در پاسخ به سوالی در مورد کانديداتوریاش گفت: نامزدی من درانتخابات آتی رياست جمهوری کاملا منتفی است.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا)، حجت الاسلام والمسلمين سيدحسن خمينی در آستانه سی و چهارمين سالگرد پيروزی انقلاب اسلامی در ديدار اعضای تحريريه يک سايت، افزود: اين شايعات هميشه مطرح بوده و ما هم نمیتوانيم مداوما تکذيبيه صادر کنيم، اما چون اخيرا مطرح شده میگويم که نامزدی من درانتخابات آتی رياست جمهوری کاملا منتفی است.
وی در بخشی از سخنانش با اشاره به «ضرورت حفظ وجهه کارآمدی نظام برای صيانت از انقلاب بزرگی که امام(ره) به کمک مردم ايجاد کرد» گفت: بهترين و موثرترين دفاع از امام خمينی(س) کارآمد کردن نظام جمهوری اسلامی است؛ چراکه اين نظام هم از نظر تئوريک و هم از نظر اجرايی حاصل فعاليتهای امام خمينی(ره) بوده است.
وی در بخش ديگری از سخنانش با تقسيم شخصيت امام خمينی(ره)، به دو بخش نظريهپردازی و اجرايی گفت: در بعد نظريهپردازی، امام به مثابه يک ايدئولوگ محسوب میشود که يک فلسفه سياسی خاص را در چارچوب ولايت فقيه ابداع کرد و اين بخش نظريهپردازی مربوط به بعد فقهی امام است؛ همان بعدی که همواره در حوزه های علميه مورد بحث و بررسی بوده است و بحث پيرامون آن نه تنها موجب ابطال آن نمیشود، بلکه آن را منسجمتر خواهد کرد.
سيدحسن خمينی بعد دوم شخصيتی امام خمينی(ره) را تجربه تاريخی و اجرايی ايشان دانست و تاکيد کرد: امام(ره) در بعد اجرايی با رهبری مبارزات مردمی ايران، انقلاب اسلامی را به پيروزی رساند و نظام جمهوری اسلامی را تاسيس و تثبيت نمود.
وی افزود: حيثيت تاريخی امام؛ مجموعهای از قضايای شخصيه و خارجيه است، در حالیکه امام به عنوان فيلسوف سياسی؛ از گزارهها و قضايای حقيقيه تشکيل يافته است و اهل فن میدانند که نمیتوان به وسيله قضايای شخصيه و خارجيه به تحليل يک نظام فلسفی پرداخت.
وی خلط ميان اين دو بخش شخصيت امام خمينی(ره) را برای نقد ايشان يک مغالطه دانست و افزود: استفاده از تجربه اجرايی برای زير سوال بردن مبانی فکری انديشه امام(ره) و بالعکس، نوعی مغالطه است و بايد اين دو بخش شخصيتی از هم تفکيک و جداگانه مورد بررسی قرار گيرد.
سيدحسن خمينی با بيان اينکه «ضامن اصلی ماندگاری يک انديشه در جوامع بشری کارآمد بودن آن در پاسخ به نيازهای انسان است» افزود: موضوعی که بيشتر از انسجام فلسفی و اعتبار علمی يک مفهوم در رواج و پايداری آن در جوامع بشری موثر است، کارآمد بودن آن انديشه و تفکر يا فرهنگ در پاسخ دادن به نيازهای انسانی است.
وی تاکيد کرد: اينکه مشاهده میکنيم در قرن بيستم با وجود تلاشهای شديد مکاتب مادی، به خصوص مارکسيسم عليه اديان توحيدی و توليد و نگارش هزاران مقاله و کتاب عليه وجود خدا و حقيقت دين، دين در بسياری از جوامع انسانی زنده ماند، به دليل نقش دين در تامين نياز انسان به معنويت بود و همين موجب شد تا مردم دين را رها نکنند و اکثريت مردم نه با مطالعه کتابهای فلسفی و براهين به دين گرويدند و نه با انتشار کتابهای فلسفی ضددينی دين را رها میکنند.
نوه حضرت امام افزود: در جريان پيروزی انقلاب اسلامی نيز علیرغم اينکه بسياری از افراد و گروهها در فضای اجتماعی فعاليت میکردند، مردم احساس کردند مطالبات و نيازهای واقعی آنان همان مطالبی است که امام شجاعانه بر روی آنها انگشت گذاشته است، مسايلی نظير استبداد، استقلال و عدالت اجتماعی؛ بنابراين نمیتوان گفت عموم مردم با نظريات علمی امام آشنا بودند، بلکه اهدافی را که امام مطرح میکردند، به عنوان نيازهای واقعی خود تلقی میکردند و در واقع امام خمينی(ره) را به عنوان يک رهبر و مصلح اجتماعی کارآمد پذيرفتند.
وی افزود: اکنون نيز اگرچه مطالب و نقدهای زيادی درباره ابعاد شخصيتی علمی و اجرايی امام(ره) مطرح است، اما فضايی که در بخشهايی از جامعه، به خصوص خارج از کشور عليه امام(ره) ايجاد میشود، مبتنی بر نقدهای تاريخی يا فلسفی آرا و عملکرد امام نيست؛ بلکه بيشتر برمبنای لجاجت و از سر مخالفت با وضعيت موجود به مخالفت با امام(ره) میپردازند.
وی تاکيد کرد: البته جريانی در داخل و همچنين جريانی در خارج اصرار دارد وضعيت موجود را با ايده و آرمانها و عملکرد امام(ره) يکی معرفی کند و هيچگونه تفکيکی را نپذيرد، و برخی هم معتقدند در مقابل اين جريان بايد تصوير مستقلی از آرا و عملکرد امام ارائه کرد تا افکارعمومی بتواند قضاوت صحيحتری در مورد امام خمينی(ره) داشته باشد، اما به نظر میرسد باز هم بخش عمده جامعه، نه براساس آنچه که امام(ره) بود، بلکه براساس کارآمدی امروز نظام در تامين نيازها و دادن احساس آرامش به مردم در مورد ايشان قضاوت میکنند و بهترين راه برای دفاع از امام(ره)، کارآمد کردن نظام است.
سيدحسن خمينی درباره قضاوت در مورد تجربه تاريخی و اجرايی امام(ره) نيز گفت: واقعيت آن است که درباره وقايع تاريخی بدون در نظر گرفتن شرايط آنها نمیتوان قضاوت کرد و نمیتوان با توجه به شرايط امروز و يا پيوند زدن حادثهای در امروز با واقعهای در ديروز، اقدام به نتيجهگيری در مورد آنها نمود؛ بنابراين برای قضاوت در مورد گذشته، بايد به صورت علمی و تاريخی بحث کرد، اما اکثر قضاوتهايی که اکنون در مورد شرايط دوران امام میشود، بيش از آنکه مبتنی بر واقعيات تاريخی و در نظر گرفتن شرايط حادثه يا تصميم امام باشد، مبتنی بر تاثير پذيرفتن از وضعيت موجود در قضاوت کردن در مورد عملکرد گذشته است که اين يک مغالطه در تحليل است.