سه شنبه 3 بهمن 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محسن هاشمی: اينکه مطهری گفته‌ رييس‌جمهور آينده از ساکتين فتنه باشد، حرف عاقلانه‌ ای است

پايگاه خبری تحليلی انتخاب (Entekhab.ir) - اکثريت تندروها بدشان نمی‌آيد که اصلاح‌طلبان نيايند. تا بتوانند بين خود با هم رقابت کنند. اين البته با شرايط فعلی خيلی هم بعيد نيست. بعضی از اين گروه‌ها چون فرض می‌کنند که در نهايت اصلاح‌طلبان جدی شرکت نخواهند کرد، سعی می‌کنند با نزديک شدن به ايده‌های اصلاح‌طلبانه بخشی از اين رای را جمع‌آوری کنند. در اين موضوع رقابتی بين اصولگرايان جديد و سنتی و دولتی‌ها ايجاد شده است. البته اصولگرايان سنتی از بقيه بيشتر هراس دارند که مجددا کانديدای احتمالی وابسته به دولت بتواند با استفاده از ابزار دولت مجددا به پاستور برسد

اصلاح‌طلبان نبايد فريب افراطيون طرف مقابل را بخورند. چون افراطی‌های طرف مقابل الان رسانه‌های متعدد در اختيار دارند و هر طور بخواهند حرف می‌زنند. اما اين خيلی مهم است که نظرات آنها به عنوان نظر بزرگان نظام تلقی نشود. اينکه يک نفر صحبت تندی می‌کند، حتی اگر از تريبون نماز جمعه باشد، نبايد به حساب بزرگان نظام گذاشته شود. اگر اين پيش فرض وجود داشته باشد می‌توانند با گفت‌وگو با لايه‌های بالايی حکومت مشکلات را حل کنند. کشور به اين گفت‌وگو‌ها نياز دارد

اعتماد قرار بود با محسن هاشمی درباره مواضع پدرش پيرامون انتخابات و پروژه وحدت ملی گفت‌وگو کند. اما زمان موعود که فرا رسيد، ورق برگشته بود و ديگر سخن گفتن از آن مفاهيم هم به خطوط قرمز اضافه شده بود. اين‌گونه بود که در بين ملاحظات و مصلحت‌هايی که اقتضای فضای سياسی اين روزهاست هرچه گفتيم پاسخی به رسم امانت شنيديم و نه آنچه می‌توان منتشرش کرد.

از عاليجناب سرخپوشی که اصلاح‌طلبان هم معنايش را درست نفهميدند تا وضعيت اين روزهای خواهر و برادرش سخن گفتيم و به نقد آرای هاشمی که رسيديم، پسر بزرگ هاشمی ترجيح داد باب نقد آيت‌الله هاشمی در گفت‌وگو با او گشوده نشود و ابهامات، سوالات و نقدهای ما درباره توصيه‌های سياسی رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام را خود ايشان پاسخ گويد. می‌گفت من اين روزها در دفتر آقای هاشمی سمتی ندارم و سخنگوی ايشان هم نيستم. ممکن است حرفی بزنم که نظر ايشان نباشد و ايجاد مشکل شود. در نهايت هم آنچه ميان ما رد و بدل شد و فرصت انتشار يافت، نظراتی بود که فرزند هاشمی درباره لزوم اعتدال و نجات کشور از خطر می‌گفت.

راهکارش هم، گذشت کردن بخش‌هايی از اصلاح‌طلبان، تکيه به عقلانيتی که می‌گفت در بخشی از اصولگرايی صدايش به گوش می‌رسد و پيشگام شدن چهره‌هايی بود که حاضرند فداکارانه مردم را به مشارکتی مجدد فراخوانند، حتی اگر در نهايت مردم از خود آنها عبور کنند. می‌گفت در مواقع بحرانی گاهی لازم است افراد فداکاری کنند و روی ميدان مين بروند تا راه باز شود و اين مثال را وقتی زد که از احتمال شکست خوردن طرح وحدت ملی از او سوال کرديم.

ابتدا در اين باره توضيح بدهيد که آيت‌الله هاشمی، از چه جايگاهی به بحث انتخابات وارد شده‌اند و به عنوان يک کنشگر سياسی دارای موضع مشخص اقدام به طرح بحث می‌کنند يا به عنوان يک فرد که هيچ نقشی در تحولات سياسی ندارد و صرفا به عنوان يک عنصر با تجربه قصد نصيحت کردن دلسوزانه دارد؟
برای پاسخ به اين سوال ابتدا بايد ببينيم که جامعه در چه شرايطی قرار دارد و چه انتظاری از افراد مختلف دارد. ما در حال حاضر در شرايطی هستيم. به شرايط مهم انتخاب مردم وارد می‌شويم و همه بايد نقش فعالی را بازی کنند. در اين ميان نقش دانشگاهيان، روشنفکران، تکنوکرات‌ها، نويسندگان، روحانيت و حتی اصناف و گروه‌های مرجع از بقيه آحاد مردم مهم‌تر است. لذا لازم است که همه در ارائه پيشنهادها و برنامه‌هايی که منجر به شکوفايی کشور در دولت آينده می‌شود فعال شوند و حتی پيگيری مطالبات را در مرحله بعد از تشکيل دولت آينده بنمايند. مسلما اين روش، تقويت دولت بعدی در جهت حمايت از مردم است و امکان بازسازی نظام اجتماعی و مبارزه با بيکاری، توسعه پايدار، تنش‌زدايی داخلی و خارجی و در نهايت رسيدن به ايرانی واقعا اسلامی در تمام ابعاد را خواهد داد.

لذا طبيعی است که فردی مانند هاشمی‌رفسنجانی و حتی خانواده او نيز نمی‌توانند بی‌تفاوت باقی بمانند. بايد در ابعادی که قانون انتخابات اجازه می‌دهد تمام تلاش خود را برای تغيير شرايط موجود، به کار‌گيريم. می‌بينيم که کشور به هر دليلی که فرصت طرح آنها نيست با مشکلات مختلفی مواجه است.

پس از نزديک به ۵/۷ سال بعضی کارهای بدون برنامه و هدف و خارج از چارچوب برنامه‌های پنج‌ساله و بيست ساله و چشم‌انداز، اکنون به نقطه‌يی رسيده‌ايم که فرصت چند ماهه در زمان انتخابات به وجود می‌آيد که بتوان حرف‌ها را برای اصلاح امور زد و نظرات را به مردم عرضه کرد و براساس آيه شريفه « فبشر عبادی‌الذين يستمعون فی‌القول و يتبعون احسنه» لازم است که همه فعال باشند در غير اين صورت به وظيفه دينی و عرفی و اجتماعی و سياسی خود عمل نکرده‌اند.

البته اصولگرايان معتقدند که دستاوردهای اين دولت به گونه‌يی که شما می‌گوييد نيست بلکه در بسياری از موارد بهتر از دولت‌های قبلی عمل کرده است. برای اين سخنان خود هم استنادی داريد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


واقعيت اين است که رييس دولت دهم از انتقاد و ارائه آمار و ارقام حتی کمی منفی هم به هيچ‌وجه خوشش نمی‌آيد. هميشه تلاش شده است که جلوی ارائه آمارهای منفی را بگيرد و دايم از افرادی حرف می‌زند که در کار دولت سنگ‌اندازی و مانع تراشی می‌کنند. مشخص است که آمارها نشان‌دهنده چالش‌های اجتماعی است. ارقامی مانند خط فقر، نرخ بيکاری، نرخ جرايم، نرخ تورم، نرخ توسعه و توليد و بالاخره نرخ آسيب‌های اجتماعی و... همه و همه بايد دقيق ارائه شود که متاسفانه نمی‌شود. خلاصه وعده‌های اجرا نشده و طرح‌ها و حرف‌های با اجرای ناقص و جواب نداده دولت بسيار زياد شده است.

البته دولت سعی می‌کند عدم اجرای آنها را در طول سال‌های گذشته به دليل موانع و سنگ‌اندازی‌هايی که از ذکر آنها نيز خودداری می‌کند اعلام ‌کند. قرار نيست که مردم برای حل مشکلات‌شان دايما به ضريح ائمه و راز و نياز متوسل شوند. اگر مشکلات‌شان حل نشد اين طور تلقين شود که علت آن عدم ايمان مناسب به اعتقادات‌شان و عدم بصيرت است. در هر صورت مشخص است که دولت نهم و دهم نتوانسته است جامعه و اقتصاد کشور را مناسب و در شأن جمهوری اسلامی اداره کند. از واردات بی‌رويه کالاهای خارجی کاملا معلوم است که شرايط کار و توليد را نتوانسته‌اند در کشور ايجاد کنند، يا اينکه از نرخ رشد توسعه معلوم است که درآمدهای کشور در جای نامناسب و خارج از برنامه‌ها خرج می‌شود. نقش دولت در تورم و نابسامانی بازار ارز روشن و مشخص است ولی با وجود اين مساله، دولت پرداخت يارانه به بخش توليد را قبول ندارد. به همين دليل نزديک به ۶۰۰۰ واحد توليدی و صنعتی کشور به سمت تعطيلی می‌روند. البته با اين نگاه، دولت سهم هيچ بخشی را در هدفمندی يارانه‌ها نداده است حمل و نقل، بهداشت هم همين وضعيت را دارد. در ضمن بانک‌ها وضعيت مناسبی ندارند. مطالبات معوق و بدهی دولت به بانک‌ها افزايش جدی پيدا کرده است.

همانطور که گفتيد اين شرايط خيلی از افراد اعم از دانشگاهی و حوزوی را به اين نتيجه می‌رساند که لااقل راهکارهای برون رفت از وضعيت فعلی را بيان کنند. اما آيا آقای هاشمی هم از همين منظر صرفا به بيان نظرات خود می‌پردازند يا به عنوان يک کنشگر سياسی برای نقش آفرينی در اين عرصه هم برنامه دارند؟
اگر هاشمی‌رفسنجانی دست به ارائه پيشنهاد جديدی در وانفسای مشکلات فعلی می‌زند به دليل آن است که با تجربياتی که در طول ۶۰ سال مبارزه و کار به دست آورده و هوشمندی که در ايشان سراغ داريم، اين امکان را در خود و نيروهای وفادار به خود و مردم ايران می‌بيند که با استفاده از انتخابات پيش رو کشور را به سمت اعتدال پيش برند. ايشان به صورت جدی و اضطراری وارد گود شد، تاجلوی افزايش بيش از حد مشکلات را بگيرد.

برای برون رفت از وضعيتی که از آن ياد می‌کنيد آيا جامعه نياز به توصيه‌های آيت‌الله هاشمی دارد يا ايشان فراتر از توصيه و نصيحت راهکار اجرايی هم برای اين مقطع دارد و به فکر عملی کردن آن است؟
متاسفانه در اين ۵/۷ سال با وجود درآمد ارزی نفتی بيش از ۶۰۰ ميليارد دلاری و به قول رياست دولت درآمد ارزی صادراتی بيش از ۲۰۰ ميليارد دلار يعنی روی هم رفته ۸۰۰ ميليارد دلار و با وجود آماده بودن بخش مهمی از زيربناهای کشور با همت سه دولت گذشته، متاسفانه وضعيت مناسبی نداريم و حتی می‌شود گفت در بعضی از جهات نيز عقب گرد هم داشته‌ايم. متاسفانه برای جلوگيری از مشکلات بيشتر و حتی... از طريق مُسکِن و سرم غذايی به وسيله پرداخت يارانه به صورت ريالی به مردم و نه يارانه توليد اقداماتی انجام می‌دهند.

جالب اينکه باز هم با وجود جواب نگرفتن از يارانه‌ها تاکيد در افزايش يارانه‌ها برای اهداف خاصی دارند قطعا نمی‌توان به اين سياست‌ها ادامه داد و بايد با روشی که همه طرف‌های درگير را به ميدان بياورد مساله را حل کرد.

لذا بايد حرف‌های اميدوارانه زد و به جامعه اميد داد و به نظر فقط با وحدت در تمام زمينه‌ها می‌شود از اين موانع عبور کرد و اعتماد را برگرداند. گفتن حقيقت و استفاده از هوشمندی مردم و واقع گرايی و عملگرايی از مواردی است که در طرح «وحدت ملی» هاشمی‌رفسنجانی مطرح بوده است. اجرايی شدن اين طرح می‌تواند سطح اميدواری را در کشور به سطح مطلوب برساند و اين موضوعی است که هم‌اکنون کشور به آن احتياج دارد. بايد دولتمردان بعد از انتخابات سال ۹۲ کسانی باشند که از تجربه و تخصص قابل قبولی برخوردار باشند.

برداشت من از پاسخ شما اين است که اگر دولت تخصص گرا و معتدلی روی کار بيايد طرح آيت‌الله هاشمی امکان عملی شدن پيدا می‌کند. اما مشکل اصلی موانعی است که بر سر راه تشکيل چنين دولتی وجود دارد. در واقع اينکه آيت‌الله هاشمی بگويند دولت خوب چه دولتی است، يک بحث است و اينکه برای شکل‌گيری چنين دولتی برنامه داشته باشند بحث ديگر. سوال من اين است که در بحث دوم، برنامه آقای هاشمی چيست؟
آنچه مهم است اين است که نبايد گذاشت گروهی که کشور را به اين وضع کشاندند با استفاده از ابزارهای خاص خودشان و قدرت نقدينگی و تصميم‌گيری دولتی و ارگان‌های وابسته مجددا اين وضع را در دوره جديد بر کشور تحميل کنند. لذا لازم است که شرايط و اوضاع را مطرح کرد و به بحث عمومی در موضوع دموکراسی و رای مردم در چارچوب قانون اساسی ايران و زوايای عمل نشده آن را طلب کرد.

مردم واقعا منتظرند که ميان سياستمداران و نخبگان اجتماعی و سياسی توافق‌‌هايی صورت گيرد که می‌شود نام آن را همان وحدت خواسته شده از طرف هاشمی‌رفسنجانی دانست. بعد از شکل‌گيری اين وحدت، ارزش‌های انسانی و اسلامی می‌تواند در ايران شکوفا شود. مسلما ايرانيان می‌خواهند که در فضای وحدت هم زيستی و زندگی کنند که بدون بی‌عدالتی سياسی و اقتصادی و هرج و مرج اجتماعی نيز باشد. شايد در شرايط فعلی هاشمی بتواند با توجه به نفوذ خود در جامعه چه در بين اصولگرايان واقعی و چه اصلاح‌طلبان معتدل و چه در بين مردم کوچه و بازار با نقش مثبت، وحدت جامعه را از مشکلاتی که آن را تهديد می‌کند نجات دهد. او می‌تواند با اتحاد اين نيروها در مقابل افراط و تفريط بايستد.

آيا محوريت آقای هاشمی را همه سران و بزرگان اصولگرايی خواهند پذيرفت يا نسخه آقای هاشمی برای کسانی نوشته شده که معلوم نيست آن را می‌پذيرند يا خير؟
البته صحبت از وحدت فقط از طرف هاشمی‌رفسنجانی مطرح نمی‌شود. می‌بينيم که برای مثال آيت‌الله مهدوی کنی رياست محترم مجلس خبرگان هم از وحدت صحبت می‌کنند ولی ايشان به عنوان دبيرکل جامعه روحانيت، فقط اصولگرايان را به وحدت و ائتلاف فرا می‌خوانند. يا اگر صحبت از تخريب ديگران است فقط گفته می‌شود که اصولگرايان يکديگر را تخريب نکنند و متاسفانه به گروه‌های ديگر کاری ندارند. يا آيت‌الله مصباح با صحبت از اينکه اصولگرايان سعی می‌کنند يکديگر را تخريب کنند ناراحت هستند و به ديگر گروه‌های موجود در کشور کاری ندارند.

ولی توقع از اين بزرگان اين است که همه مردم و گروه‌ها را تحت پوشش خود قرار دهند و اگر توصيه‌يی می‌کنند برای همه باشد. صحبت‌های اخير آقای عسگراولادی در اين چارچوب بود. لازم است واقعا از ايشان تشکر شود. ايشان فرمودند که انتخابات را به ميدان جشن ملی تبديل کنيم، ايشان حتی گفتند که موضع حزبی‌شان نيست و نظر شخصی ايشان است.

اين تفکر هاشمی است که سعی می‌کند فراجناحی عمل کند و در جهت تعادل جامعه و جلوگيری از افراط‌‍‌ها و تفريط‌ها در هر گروه چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب يا چه راست و چپ حرکت کند.

ائمه جمعه و جماعات هم‌چنين وظيفه‌يی دارند که متاسفانه چنين نيست. هاشمی سعی می‌کند چنين تفکری را در ارکان بالای جامعه مطرح کند تا به کل جامعه برگردند. همه گروه‌های مرجع بايد تلاش کنند که رقابت سالم ايجاد شود نه اتهام و تخريب يکديگر.

در زمانی که نقش دين در تصميم‌گيری‌های سياسی و اجتماعی پر رنگ است، اگر کوچک‌ترين اشتباهی شود مسلما اين دين است که ضرر می‌کند. اگر اصولگرايی جريانی پيرو دين است لازم است که کل جامعه را تحت پوشش قرار دهد و با ديد پدرانه به همه نگاه کند.

فکر می‌کنيد، افرادی که نام برديد اعم از روحانيون سرشناس جناح راست و ائمه جمعه و... به فرض اينکه وحدت با معيارهای آقای هاشمی را هم بپذيرند، برای اصلاح‌طلبان هم جايی در دايره وحدت قائل هستند؟
امروز تکليف اصولگرايان يا راست‌ها تقريبا برای انتخابات روشن است. و اکثريت آنها بدشان نمی‌آيد که اصلاح‌طلبان نيايند. تا بتوانند بين خود با هم رقابت کنند. اين البته با شرايط فعلی خيلی هم بعيد نيست. بعضی از اين گروه‌ها چون فرض می‌کنند که در نهايت اصلاح‌طلبان جدی شرکت نخواهند کرد، سعی می‌کنند با نزديک شدن به ايده‌های اصلاح‌طلبانه بخشی از اين رای را جمع‌آوری کنند. در اين موضوع رقابتی بين اصولگرايان جديد و سنتی و دولتی‌ها ايجاد شده است. البته اصولگرايان سنتی از بقيه بيشتر هراس دارند که مجددا کانديدای احتمالی وابسته به دولت بتواند با استفاده از ابزار دولت مجددا به پاستور برسد.

يعنی شما معتقديد که در غياب اصلاح‌طلبان، تيم دولت بيشتر از جناح راست شانس پيروزی در انتخابات را دارد؟
اگر اصلاح‌طلبان در انتخابات نباشند، رقابت بين اصولگرايان شکل می‌گيرد و در اين رقابت، امکانات دولت بيشتر از همه است. حالا اينکه دولتی‌ها چگونه از اين امکانات استفاده کنند مساله ديگری است. ولی به هر حال وقتی اصولگرايان و دولتی‌ها بخواهند با هم رقابت کنند به دنبال آرای خاموش متعلق به اصلاح‌طلبان می‌روند و در اين رقابت کار اصولگرايان سنتی خيلی سخت می‌شود.

خب در اين عرصه، پذيرش وحدت مورد نظر آقای هاشمی از سوی بزرگان جناح راست معطوف به چشم‌پوشی از حضور اصلاح‌طلبان است، فکر می‌کنيد اگر اصولگرايان به طرح وحدت آقای هاشمی روی خوش نشان دهند معنايش کنار گذاشته شدن اصلاح‌طلبان خواهد بود؟
اصلاح‌طلبان يا چپ‌ها در شرايطی قرار گرفته‌اند که می‌شود آنها را به چهار دسته تقسيم کرد.

تعدادی از آنها نظير آقای عارف و آقای کواکبيان سعی می‌کنند منفردا و بدون هماهنگی با بقيه اعتماد نظام را به دست آورند و به رقابت انتخاباتی وارد شوند.

تعداد ديگر مانند آقای عبدالله نوری و آقای عباس عبدی معتقد به شرکت هستند ولی به آن نگاه بازسازی تشکيلاتی اصلاح‌طلبان را دارند و شايد برايشان اهميت چندانی نداشته باشد که ببرند يا ببازند ولی آنچه برايشان او اولويت دارد حضور جدی و سازماندهی شده در عرصه سياست ايران است.

گروه سوم که بارزترين چهره آن آقای موسوی خويينی‌هاست، معتقد به شرکت در هر حالتی نيستند. معتقدند که بايد با عزت و جدی ولی با اطمينان به برد وارد شد، اگر نه دليلی بر حضور نمی‌بينند. در نهايت گروه آخر که عمدتا خارج‌نشين يا زندان رفته هستند، اعتقاد به شرکت ندارند و می‌شود از آنها با نام تحريمی‌‌ها ياد کرد.

هاشمی سعی دارد که اصولگرايان معتدل و عاقل، اصلاح‌طلبان از نوع گروه اول، دوم و سوم را دور هم جمع کند و مشکلاتی که در ابتدای مصاحبه از آن صحبت شد را برطرف کند و در نهايت در جامعه بازسازی اميد کند.

حتی اگر وزن اجتماعی برخی از اين گروه‌هايی که نام برديد بيشتر از سايرين باشد، برای وحدت از آنها چشم‌پوشی می‌شود؟
در هر صورت مواضع افراطی از هر طرف که باشد به نفع کشور نيست. مواضع افراطی به‌درد ورود به سياست نمی‌خورد و مقطعی و موقتی است و اگر روی آن پافشاری شود فقط به درد قهرمان‌سازی‌های مقطعی می‌خورد. بايد در اين فکر بود که اقدامات سياسی و اجتماعی چه تاثيری برای بهبود وضعيت مردم و آينده کشور و بازسازی اميد در کشور دارد نه اينکه قهرمان‌سازی کرد. قهرمانان اينچنينی در نهايت فرصت‌سوزی می‌کنند. اخيرا ديدم که آقای علی مطهری گفته‌اند که رييس‌جمهور آينده بهتر است از ساکتين فتنه باشد به نظرم حرف عاقلانه‌يی است. در اين دوره فقط عقل‌گرايان و عمل‌گرايان می‌توانند هم اصولگرايان و هم اصلاح‌طلبان را از بن‌بستی که هر يک به ترتيبی با آن مواجه شده‌اند نجات دهند.

شما نشانه‌يی سراغ داريد که به استناد آن بتوان گفت اصولگرايان حضور چهره‌های شناخته شده اصلاح‌طلب را که مصداق تندروی هم نيستند، بپذيرند؟
ببينيد بايد به اين مساله هم در همين چارچوب نگاه کنيم که بخشی از اصولگرايان افراطی اصلا دل‌شان نمی‌خواهد اصلاح‌طلبان وارد ميدان انتخابات شوند، تا بتوانند با استفاده از امکانات ارگانی که در اختيار دارند، برنده انتخابات باشند. لذا هر وقت جو کمی مثبت می‌شود و اين احساس به وجود می‌آيد که همه گروه‌ها می‌توانند در انتخابات شرکت کنند، اين بخش تندرو فضا را دوباره به سمت راديکال شدن می‌برند تا اين اميدسازی را از بين ببرند. مثلا بعد از سخنان اخير مقام معظم رهبری هم اين افراد همين برخوردها را داشتند. مقام معظم رهبری گفتند برخی از «دلسوزان» نظام حرف‌هايی می‌زنند و ايشان نگرانند که اين حرف‌ها مورد سوءاستفاده ضد انقلاب خارج‌نشين قرار بگيرد. معلوم است که منظور ايشان گروه‌هايی مانند منافقين و سلطنت‌طلب‌ها بود. اما باز همين گروه‌های تندرو با صحبت‌هايی نظير سخنان آقای جنتی در نماز جمعه، اين حرف‌های درست و متعادل را تبديل به حرف‌هايی کردند که اميد به مشارکت و حضور فعال همه گروه‌ها در انتخابات کمرنگ شد.

در اينجا بايد معتدلين هر دو طرف مراقب باشند و هم آن سه گروه اصلاح‌طلبی که نام بردم و هم اصولگرايان معتدل و عاقل، بايد فضا را آرام کنند و دور هم جمع شوند تا اميد را در کشور بازسازی کنند. بازسازی اميد در يک کشور بسيار مهم است. گسستی که در حال ايجاد شدن در جامعه است، نتيجه حرکت‌های افراطی است و هميشه نتيجه افراط و تفريط، گسست بوده است. اگر ما به سمت جلوگيری از اين گسست‌ها حرکت نکنيم، اميد از دست می‌رود. وقتی هم که اميد از دست رفت و مردم از گروه‌های مرجع نااميد شدند و فکر کردند که هيچ کس نمی‌تواند کاری کند، اميدشان را به جای ديگر می‌بندند. اگر اميد مردم به جايی خارج از کشور برود، برای کشور، برای انقلاب و برای همه آن چيزهايی که از آن دفاع کرده‌ايم و می‌کنيم خطر به وجود خواهد آمد. اين هم فقط دغدغه آقای هاشمی نيست و من همانطور که گفتم در آن سمت بزرگانی همچون آقای مصباح و آقای مهدوی‌کنی و در اين سمت هم بزرگانی همچون آقای خاتمی، آقای نوری و آقای موسوی‌خويينی‌ها بايد همه به فکر باشند که اين گسست اتفاق نيفتد. چون همه در يک کشتی نشسته‌ايم و سوراخ شدن اين کشتی برای همه خطرناک است.

آيا به صرف متقاعد شدن چهره‌های اصلاح‌طلبی که نام برديد، اميد در بدنه اجتماعی به وجود می‌آيد؟
اولا اصلاح‌طلبان نبايد فريب افراطيون طرف مقابل را بخورند. چون افراطی‌های طرف مقابل الان رسانه‌های متعدد در اختيار دارند و هر طور بخواهند حرف می‌زنند. اما اين خيلی مهم است که نظرات آنها به عنوان نظر بزرگان نظام تلقی نشود. اينکه يک نفر صحبت تندی می‌کند، حتی اگر از تريبون نماز جمعه باشد، نبايد به حساب بزرگان نظام گذاشته شود. چون اگر اينها نظرات بزرگان نظام باشد، جايی برای اميد باقی نمی‌ماند. اما وقتی فرض بر اين باشد که اين اظهارات تند، نظر بزرگان نظام نيست، آن وقت اين سه گروه اصلاح‌طلبی که نام بردم در ذهن خود بايد به اين فکر کنند که حرکت‌های تند حتی اگر از سوی برخی مراجع امنيتی و نظامی هم صورت بگيرد، به پای تندروهايی است که در اين مراجع نفوذ کردند نه اينکه مورد تاييد نظام و بزرگان نظام باشد. اگر اين پيش فرض وجود داشته باشد می‌توانند با گفت‌وگو با لايه‌های بالايی حکومت مشکلات را حل کنند. کشور به اين گفت‌وگو‌ها نياز دارد و اگر کشور از حالت افراط و تفريط خارج نشود خطرناک است. الان در شرايطی هستيم که دو طرف بايد افراطيون را سر جای خودشان بنشانيم. الان هم ما می‌بينيم که در اين سمت حرف‌هايی زده می‌شود که با تحريم انتخابات مخالف هستند و از طرف مقابل هم می‌بينيم چهره‌های باسابقه مانند آقای عسگراولادی به ميدان آمده‌اند تا اين باب گفت‌وگو باز شود و اينها نشانه‌های خوبی است. صدای غالبی هم که از مجلس به گوش می‌رسد، صدای عقلگرايی و اعتدال است. همين که روزنامه‌های شما اجازه فعاليت دارند نشان می‌دهد گروهی در کشور هستند که می‌خواهند عقلگرايی و اعتدال حاکم شود.

شما به سوال من پاسخ نداديد. آيا بدنه اجتماعی به صرف گفت‌وگو کردن مثلا آقای خاتمی با سران جناح مقابل اقناع خواهد شد؟ با همين پيش‌فرض که حرکت‌های راديکال، اراده بزرگان نظام نيست، آيا کسانی که از اين حرکت‌ها آسيب ديده‌اند در شرايط موجود می‌توانند با اين اميد که بزرگان معتدل با هم به وحدت رسيده‌اند، مشارکت کنند؟
اين نوع صحبت‌های شما احساسی و افراطی است. همين حرف‌ها را به روش بهتری می‌توان بيان کرد که منجر به وحدت شود. الان فضای کشور در حال انتخاباتی شدن است و ما بايد از اين فضا برای بيان منطقی حرف‌ها استفاده کنيم نه اينکه دوباره فضا را احساسی کنيم. حتی اگر لازم باشد برای ايجاد چنين فضايی، بايد از برخی‌ها از کدورت‌های پيش‌آمده هم گذشت کنند، بايد هواداران خود را توجيه کنند تا اين فضای اعتدال به وجود بيايد.

آيا بزرگان اصلاح‌طلب اگر بخواهند هواداران خود را اقناع کنند تا از آنچه پيش آمده بگذرند و دوباره به مشارکت فکر کنند، می‌توانند بعد از انتخابات هم هر نتيجه‌يی که به دست آمد، همان هواداران را اقناع کنند يا ممکن است هواداران اصلاحات از خود اصلاح‌طلبان هم عبور کنند؟
بله، سياسيون در اين مواقع بايد فداکاری کنند. اگر هم به ميدان بيايند و تلاش کنند اما نتيجه‌يی که مورد انتظار است به دست نيايد، ممکن است مشکلی که شما می‌گوييد به وجود بيايد. اما ما می‌گوييم اگر از اين روش استفاده کنند می‌شود از گسست جلوگيری کرد. ممکن هم هست که وظيفه خود را انجام دهند و بعد از ناکامی، بدنه اجتماعی آنها معترض شود و بگويد شما ما را به اين وادی کشيديد و هيچ نتيجه‌يی هم به دست نياورديم و ممکن است از آنها عبور کنند. اما راهی به جز اين نيست و هميشه هم در شرايط بحرانی وقتی معتدلين به ميدان می‌آيند، اگر نتوانند کار را به نتيجه برسانند فدا می‌شوند. اما اين مانند زمانی است که در جبهه‌ها برخی از افراد داوطلب می‌شدند و روی ميدان مين می‌رفتند تا راه را باز کنند. در فضای سياسی هم اگر معتدلين شکست بخورند بالاخره افراطيون يک جناح حاکم می‌شوند و اين افراد معتدل به لحاظ محبوبيت اجتماعی دچار خسران می‌شوند. اما معتدلين اگر به اين راه اعتقاد دارند بايد فدا شدن در اين راه را هم نپذيرند.

و در نهايت ا‌گر طرح وحدت مورد نظر آيت‌الله هاشمی با اقبال مواجه نشود، ايشان در انتخابات آينده حضوری هم‌سطح حضورشان در انتخابات مجلس نهم خواهند داشت؟
اين مساله را بايد با بررسی شرايط انتخابات پاسخ داد. اگر شرايط به گونه‌يی نباشد که ايشان بتواند در انتخابات اثرگذار باشد، بايد ديد کانديداها چه کسانی هستند و شايد بتوان از يک کانديدا حمايت کرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016