پنجشنبه 8 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دشواری رواداری با "ديگری"، نگاهی به بازتاب ظهور حجاب در آکادمی گوگوش، مهرداد دوريش‌پور

مهرداد دوريش‌پور
به باور من اما همان‌گونه که می‌بايست از حق برهنگی و نيمه‌برهنگی گلشيفته فراهانی دفاع کرد؛ همان‌گونه که بايد از حق آزادی بيان شاهين نجفی در سرودن ترانه‌های ضددينی دفاع کرد؛ می‌بايست از حق اميرحسين‌ها و ارمياها در انتخاب نوع پوشش و آراستن خود دفاع کرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بی بی سی ـ با پايان رقابت های شوی تلويزيونی "آکادمی موسيقی گوگوش"، ايرانيان داخل و خارج از کشور، همچنان در سطحی گسترده و پرحرارت به بحث و گفتگو درباره آن مشغولند. در نگاه اول شايد در شرايطی که مردم با انبوه مشکلات اقتصادی، سياسی و اجتماعی و انتخابات پيش روی سر در گريبانند، اين درجه از برانگيخته شدن حساسيت افکار عمومی نسبت به برنامه ای تفريحی عجيب باشد.

به لحاظ جامعه شناختی اما چرايی اين واکنش های اجتماعی و حتی سياسی گسترده پيرامون اين برنامه است که اهميت می يابد. در واقع بيش از آن که کم و کيف خود رخداد مد نظر باشد، بازتاب و تاويل آن در افکار عمومی و تبديل شدن آن به سوژه ای بحث انگيز و همگانی است که نيازمند بررسی است.

پيش از اين نيز لخت شدن يک مرد و رقصيدن يک زن ايرانی در اعتراض و در حين کنفرانس برلين در سال ۲۰۰۰، انتشار عکس نيمه برهنه گلشيفته فراهانی و آهنگ "نقی" از شاهين نجفی از ديگر حوادثی بودند که به سوژه های داغ اجتماعی و موضوع بحث و جدل افکار عمومی و مسئولان حکومتی بدل شدند. اما وجه مشترک اين چهار حادثه کاملا مجزا و از بسياری جهات بی ربط به يکديگر چيست؟

۱- ظهور نمادهای مرتبط با باورهای دينی و سنتی (رقص زن، برهنگی بدن، به سخره کشيده شدن پاره ای از مقدسات دينی، حضور خواننده محجبه در يک شوی تلويزيونی) در جامعه ای که کشاکش سنت و مدرنيته و اسلام گرايی و سکولاريسم در آن از همه جا شديدتر است.

۲- "خبر ساز" بودن اين وقايع و واکنش گسترده افکار عمومی نسبت به آن.

۳ - جنجال برانگيز بودن اين رخدادها به دليل متمايز و غيرمرسوم بودن آن ها و يا "تابو زدايی" و هنجارشکنی که افکار عمومی هنوز با آن خو نگرفته است و هم از اين رو حضور پر رنگ آن را بر نمی تابد. درست همين برجسته گی يافتن "متمايز بودن" است که رواداری نسبت به متفاوت بودن و دگربودگی را در هر چهار نمونه با چالش های سختی روبرو ساخت و با بزرگ نمايی شان، خشم بسياری از مردم و مسئولان حکومتی را به دلايل گاه متضاد برانگيخت. علاوه بر آن درهر چهار مورد نوعی صف بندی پنهان و آشکار اما تند ميان راديکال ترين بخش افکار سکولار و لائيک با دين باوران شکل گرفت که نشان از نفوذ قابل توجه هر دو گرايش در جامعه دارد.

برای نمونه، بازتاب واقعه "خبرساز" لخت شدن يک مرد و رقص يک زن در سالن کنفرانس برلين، در داخل و خارج از کشور و در رسانه های حکومتی و مخالفان به مراتب بيشتر از موضوعات گفتگو شده در آن کنفرانس مهم سياسی، مورد توجه و بحث قرار گرفت. در اين جا نيز علاوه بر حکومت بخشی از اپوزيسيون نيز اين گونه "رفتارهای لوده" را مورد شماتت قرار دادند.

انتشار عکس نيمه برهنه گلشيفته فراهانی نيز که نمادی "نامتعارف" و تابو شکن در برابر فرهنگ حجاب درونی و بيرونی حاکم بر ما است، به سرعت با واکنش گسترده، پر حرارت و قطبی در جامعه روبرو شد. رهبران دينی و حکومتی و حتی بسياری از مخالفان حکومت آن را محکوم کرده و پديده ای "شرم آور" و نشانی از به زير پا گذاشتن "عفت عمومی" خواندند. بسياری از افراد سکولار اما از منظر چالش ارزش های دينی و يا در دفاع از آزادی فردی و رواداری به حمايت از او پرداختند. در مورد ترانه "نقی" کار به تهديد و صدور فتوا عليه شاهين نجفی توسط رهبران دينی و حکومتی کشيد. برخی منتقدان مخالف حکومت نيز اين ترانه را نمادی دين ستيزانه، تابوشکنانه و يا توهينی تند، "نامتعارف" و "مبتذل" به مقدسات دينی و احساسات مردم خواندند. در سوی ديگر اين کارزار اما بسياری از افراد سکولار و لائيک، از زاويه مخالفت با ارزش های دينی، تابوشکنی و يا صرفا به قصد دفاع از آزادی بيان و گسترش رواداری، به حمايت گاه پرشور از شاهين نجفی پرداختند.

در آکادمی موسيقی گوگوش نيز با پديده های "نامتعارف" و متمايزی در سطح رسانه ای روبرو شديم که واکنش های تند و گسترده ای را درپی داشت: براه افتادن کمپين هولناک و يکسره خشن فيس بوکی عليه امير حسين، هنرجوی جوانی که با گوشواره ظاهر شد، نشان گر ميزان نابردباری و عدم تحمل سليقه شخصی متفاوت و متمايز از الگوهای مردانه رايج است. پديده ای که نشانه تداوم تصوير داش آکلی از مردانگی و هموفوبيای نيرومند در ذهنيت جامعه ايرانی است که افکار سنتی و دينی سخت مبلغ آنند. شايد سکوت آکادمی و تطبيق اين هنرجوی جوان در برنامه های بعدی با هنجارهای عمومی و ظاهر شدن بدون گوشواره و با سيبل، و خواندن ترانه ای در ستايش مرد توسط او به قصد از دست ندادن بخت برد خود، شعله های اين کميپين را به خاموشی سوق داد.

موضوع و نماد اصلی تحريک کننده در اين برنامه اما خواننده جوان محجبه ای به نام ارميا است که به حضور هر چند متمايز اما پرقدرت خود ادامه می دهد و برنده نيز می شود. نحوه حضور او در اين برنامه به ويژه در پی برنده شدنش، هم در ميان دين باوران و مسئولان حکومتی و هم در نزد بسياری از افراد لائيک و سکولار مخالف حکومت، واکنش های بسيار تندی می آفريند. يکی آن را تبليغ حجاب اسلامی و باورهای دينی در برنامه ای عمومی می خواند و ديگری آن را تبليغی عليه دين و شئونات اسلامی خود می داند. هر دو اما الگوهای متفاوت با معيارهای خود را بر نمی تابند.

وبسايت های وابسته به حکومت که آواز خواندن زنان در ملاءعام را اساسا حرام می دانند، پديده ارميا را نماد اسلام آمريکايی خوانده و کل برنامه را توطئه ای هدايت شده از سوی انگليس ناميدند. بسياری از افراد سکولار و لائيک نيز از منظر دين گريزی و يا دين ستيزی و يا در اعتراض به آنچه تبعيض مثبت آکادمی نسبت به او خواندند، اساسا حضور او را نوعی تبليغ حجاب اسلامی و باورهای دينی خواندند.

توضيحات ارميا در دفاع از حجاب اسلامی اش و برنده شدنش، تنها خشم مخالفان سکولار او را افزايش داد که بر اين باورند آکادمی عملا در جهت تبليغ نوعی اسلام ليبرال گام برداشته است. منتقدان معتدل تر اما برآنند که اين برنامه جای تبليغات دينی نبوده و اگر او به تبليغ دينی نمی پرداخت مشکلی در کار نبود. گروهی بر آن بودند که به هر رو اين برنامه تلاش کرده است به جای زن سکولار و بی حجاب که نماد جا افتاده زن مدرن ايرانی است، چهره زن خواننده محجبه را نماد زن ايرانی جا بزند و از اين رو پيروزی او را شکستی برای الگوی متعارف خود از زن ايرانی می دانند.

از منظر سکولار، می توان به درستی با تبليغات دينی در برنامه ای عمومی که هدف ديگری پيش روی خود دارد مخالفت کرد و يا رای دادن و پر و بال دادن احتمالی به ارميا را به دليل حجابش نوعی تبعيض خواند. اما مخالفت با حضور ارميا و برنده شدنش و يا رد او به دليل حجابش نوعی ديگر از تبعيض است و سخت با ارزش های دمکراتيک و رواداری در برابر ديگری در تضاد است.

واکنش عمومی نسبت به اين برنامه و نمونه های ديگر که ذکر شد، نه تنها در نوع داوری، بلکه درلحن و ادبيات توهين آميز بسياری از مخالفان و موافقان نيز نشان از ديرپايی فرهنگ نابردباری در ميان ما دارد.
قابل فهم است که چند دهه تحميل حجاب اسلامی، حساسيت بخش بزرگی از جامعه ايرانی را به مشاهده زن با حجاب آنهم در چنين برنامه ای و با اين کيفيت برانگيخته است. اما همزمان بايد تاکيد کرد که مشکل بسياری از واکنش ها در عدم روادری در پذيرش تفاوت ها است، به ويژه اگر موضوع مورد مشاجره به نمادهای دين ستيزانه و يا دين باورانه برگردد.

به باور من اما همان گونه که می بايست از حق برهنگی و نيمه برهنگی گلشيفته فراهانی دفاع کرد؛ همان گونه که بايد از حق آزادی بيان شاهين نجفی در سرودن ترانه های ضددينی دفاع کرد؛ می بايست از حق امير حسين ها و ارمياها در انتخاب نوع پوشش و آراستن خود دفاع کرد. حکومتی که کوچکترين تفاوتی را با غير بر نمی تابد از اين که يک زن محجبه مسلمان به عنوان برنده چنين مسابقه ای شده، خشمگين است. چه، اين رويداد می تواند آب در خوابگه مورچگان ريخته و منبع الهامی شود که بنا بر آن حتی ميليونها زن محجبه، سنتی و مسلمان ايرانی نيز الگويی ديگر را برای آينده خود انتخاب کنند که با ارزش های حکومت اسلامی در تضاد است.

حکومت گران نگران آنند که حتی زنان باورمند به حجاب نيز با الهام گيری از پديده ارميا به تدريج حجاب اسلامی اين نماد اقتدار حکومت در کنترل زنان را از يونيفورم اسلامی و سياسی به شير بی يال و دم و اشکمی بدل سازند و خواستار حق آواز خوانی زنان در محل های همگانی و کسب ديگر حقوق از دست رفته خود شوند.

به گمان من هواداران ارزش های سکولار و لائيک اشتباه مهلکی مرتکب می شوند اگر خواننده ای را به دليل محجبه بودن فاقد مجوز حضور و يا شايستگی برنده شدن بدانند. اظهارنظرهای بس کينه توزانه نسبت به داوران مسابقه و يا برنده اين رقابت و يا پيش از آن نسبت به اميرحسين و ماجرای گوشواره اش نشان می دهد که عدم تحمل ديگری (غيرخودی) تنها مختص حکومت گران اسلامی نيست و راه درازی تا رسيدن به فرهنگ رواداری از هر سو در پيش روی داريم. امری که با پرخاشگری، توهين و غليان احساسات به دست نمی آيد، بلکه نيازمند نقد و گفتگوی عقلانی و رواج آن در کل جامعه است.

منبع:سايت بی بی سی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016